ناظر محترم خواهش میکنم منتشر کن مرسی گایز ممنون میشم یکم بیشتر حمایت کنید مرسب
{چن ساعت بعد}{ته مین ویو}از خاب پاشدم و لباسای ک آماده کرده بودن رو پوشیدم و از اتاق رفتم بیرون همه بهم احترام میذاشتن حس عجیبی بود روی یکی از مبل ها نشستم داشتم فکر میکردم تهیونگ کجاس ک یادم اومد اون میره شرکت خواستم یکم برم بیرون که نگهبانا همشون دور در جمع شدن+هی برید کنار"این دستور آقاس پس فکر بیرون رفتن رو از ذهنتون بیرون کنید خانم کیم!!!+من حتی نمیتونم برم بیرون عالیه{داد}..بعدش رفتم بالا توی اتاقم که در زدن+بیا تو*خانم غذاتونو کجا میخورید+غذا نمیخورم*باید غذا بخورید خانم شما خیلی ضعیفید+گفتم نمیخوام{داد}...که پشت سرش غذا چند نفر رو آوردن وگذاشتن تو اتاق
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
26 لایک
آنیو
پرفکت
تامام 🖤😂
اوکی ول واقعا خوب بود
فداتشم مرسب
بعدییی
چش
قزبونتتتت برم مننن
جیخخخ حیفییی
ادامههه
ولی پارت اول تهیونگ مهربون بود 🥲
آره
آخه خبر نداشت بعدش چی میشه ولی نگران نباش درست میشه ولی...پایان هیچ چپرتی خوب نیس:)
هی این پایان هیچ چپتری خوب نیست رو میگی لرزه میوفته تو تنم🗿
وای خلاصه ک پایانشو ک نوشتم نزدیک بود گریه کنم اصن البته یکم باید آروم تر پیش برم🗿
اصنننننننن ایشششششششششش
جیخخخخخخ