تو و تام توی برج نجوم نشسته بودین وبه بارش برف نگاه میکردین سردت بود اما نمیخواستی به تام بگی چون میترسیدی عصبی بشه وتو خوابگاه بهت گفته بود که لباس گرم بپوش اما بهش گوش نداده بودی از شدت سرما تو خودت جمع شدی که تام اشاره کرد بری پیشش سریع رفتی پیشش که عصبیش نکنی رفتی توhugش که پالتوش رو دور تو هم کشید بعد چند مین بهت گفت بریم سمت خوابگاه هامون
تو دریکو تو تعطیلات کریسمس داشتین تا خونه قدم میزدین که تو احساس سرما کردی وبدنت اروم لرزید.دریکو:سردته؟سری به عنوان مثبت تکون دادی که دستت رو کشیدسمت اولین لباس فروشی که دید. برات دستکش بافتنی و یه کاپشن خرید بهش گفتی ا/ت ممنونم دریکووارومlipsهاشو بوسیدی بعد رفتی عقب دیدی یه کافه روب روتون هست بهش گفتی میشه بریم که دریکو گفت اره رفتین داخل و دو تا قهوه سفرش دادین
تو متیو داشتین قدم میزدین که تو احساس سرما کردی سعی کردی بهش بی توجه باشی و تحملش کنی اما نتونستی متیو هم متوجه نشده بود برای همین گفتی ا/ت:مت من سردمه متیو برگشت طرفت ویه نگاهی بهت کرد و بعد شونه هاشو بالا انداخت وگفت ا/ت من نمیتونم اب و هواروکنترل کنم بعد گفتن این حرف رفت سمت خوابگاهش در حالی که پشمات ریخته بود رفتی سمت خوابگاهت
تو هری داشتین کنار رودخونه قدم میزدین که احساس سرماکردی و اروم لرزیدی هری که متوجه شده بود هودیشو از تنش در آورد وداد بهت تا بپوشی.ا/ت:ممنون هری اما خودت.هری:من سردم نیست.هودیشو داد بهت تا تنت کنی که دیدی هری داره میخنده بهت.ا/ت:چیزی شده.هری:مثل بچه کوچولو ها میمونی. تو هودی گم شده بودی در حالی که سعی میکردی دستاتو از آستینای هودی بیرون بیاری اروم خندیدی و به قدم زدنتون ادامه دادین
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اب قندددد
سخبیلذهخرزمبچط
*وی سکته کرد
خیلیی عصبیم که نگو هرچی ریکشن میزارم رد میشه:/
تو بزار به من بگو تایید کنم :)
وای مرسی الان که نمیتونم ولی هر وقت گذاشتم بهت میگم3>
اوک بفدات :)
ولی دریکووو🥺😢🍃
همیشه ریکشن دریکو رو بیشتر از بقیه دوست دارم بنویسم:)
هیمم بازم بزار بازم بزاررر
قلبمو شکستی متیو من دیگه اون ادم سابق نمیشم😐💔
متیو رو میتونی به پسرای ایرانی تشبیه کنی😂
وای دقیقا کپی داداشمه ولی خو بازم روش کراشمممممم
کیوت بوددد🥺✨
ممنون:)
عالی بود
مرسی
فالویی بفالو
فالویی