با دریکو سریه موضوع مسخره قهر بودم.توی کلاس بودم که نگاهشو روی خودم حس میکردم ولی به روی خودم نه آوردم.کلاس تموم شد رفتم سمت خوابگاهم.وارد خوابگاه که شدم از شدت خستگی روی تختم ولو شدم نفهمیدم که خوابم برد.باصدای دربیدار شدم رفتم دروباز کردم که متیو رو دیدم.متیو:عام سلام چطوری.ا/ت:سلام خوبم کار داشتی.متیو:آره خب اومدم به پارتی که امشب قراره بگیرم دعوتت کنم.ا/ت:باشه میام.متیو بایه لبخند گفت باشه پس میبینمت.ا/ت:میبینمت.درو بستم ساعت7بود ساعت8باید راه میوفتادم.رفتم یه دوش15مینی گرفتم.اومدم بیرون رفتم مقابل اینه وموهامو خشک کردم.رفتم سمت کمد لباسام ویه لباس مشکی(عکس دراسلاید)برداشتم تنم کردم.بعدش رفتم تا یکم ارایش کنم.زیاد به ارایش عادت نداشتم فقط یه رژو خط چشم زدم.همه کارامو که کردم راه افتادم به عمارت ریدل
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
41 لایک
عالییییییییییی بود
عالییی بود
بی خداحافظی رفتن کار خوبی نیستا...! :)
بازم بنویس
اوکی ولی من هنوز خیره به تستچی ام که یه تست جدید ازت ببینم ... )))
جالب و غیر منتظره😁🙂
منح*ف نشو گلم😂
نشدم...
فقط غیر منتظره بود😂
اوهوم:)
😂😁
اوکی قطعا ریکشنات دلیل اصلی رفتن من به جهنم میشه😂
واسه چی😂
خیلی من6حرف کنندس😂
اوه اره ولی میخوام بیشتر اونطوریش کنم که نمیشه تو این ل*نتی
صحیح میفرمایید :|
عررررر عالی(:
ممنونم3>
عالییییییی
مرسییی:)
خدا من گناه نکردم چرا باید تو جهنم باشم
خدا پیج olivia رو نشونم میده:
آها اون 😐😔
:))