10 اسلاید صحیح/غلط توسط: آرها انتشار: 4 سال پیش 264 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
این اولین تست منه که درباره آبشار جاذبه ست امیدوارم خوشتون بیاد
آخرین نفس های تابستان بود و کم کم هوای گرم و سوزان تابستان جایش را با هیاهوی پاییز عوض میکرد. این تابستان آبشار جاذبه دیپر و میبل را ندید ولی دوقلوهای پاینز به شدت شاد بودند جریان از این قرار بود که وقتی دیپر و میبل به کالیفرنیا برگشتند واقعا به آبشار جاذبه وابسته شده بودند و حالات افسردگی از خودشان نشان دادند. میبل؛که در ۳٠ ثانیه با سی نفر دوست میشد واقعا از همه کناره می گرفت و دیپر تمام وقت در کتابخانه به سر میبرد. پدر و مادر که این حالات را میدیدند واقعا نگران حال بچهها شده بودند.
یک روز پدر با مشورت مادر خانواده وارد اتاق دوقلوها شد.(+پدر -دیپر =میبل)+بچهها یه لحظه بیاین اینجا...دیپر با تو هم بودم یه لحظه اون کتابو بزار کنار =-بله پدر؟ +منو مادرتون به این نتیجه رسیدیم که شما واقعا به آبشار جاذبه وابسته شدید.بنابرین میخوایم یه خونه توی آبشار جاذبه بگیریم تا هم من برادرامو ببینم هم شما یکم از این حالو هوا در میاین.=-ایول =من برم به کندی و گراندا زنگ بزنم.+اما شما نباید از درستون بیفتید بنابراین تابستون درس امسال و سال بعد رو میخونید و قول میدین توی آبشار جاذبه یکم به درستون هم اهمیت بدین!
پدر و مادر سه روز پیش رفته بودند تا خونه خوبی پیدا کنند و اونها رو توی نیوجرسی کنار پدربزرگ و مادربزرگ گذاشته بودند. بچه ها توی ایستگاه اتوبوس از پدربزرگ و مادربزرگ خداحافظی میکردند (=میبل+دیپر-پدربزرگ >مادربزرگ) >حواستونو جمع کنید.هربار که اتوبوس ایستاد نگاه کنید که رسیدین یا نه. -از غریبه ها هم چیزی نگیرید. =حواسمون هست نگران نباشید >نگاه کن بچه ها چقدر زود بزرگ شدن! +نگران نباشید بار اولمون نیست! خلاصه بعد از یک خداحافظی طولانی و نصیحت های بی شمار(مثل اون نصیحت هایی که مادرا قبل از بیرون رفتن میکنن) سوار اتوبوس شدند و اتوبوس حرکت کرد. اتوبوس شلوغ بود و همهمه سکوتی که وجود نداشت را میشکست. دیپر نفس عمیقی کشید و گفت_بالاخره داریم میریم آبشار جاذبه.+آره اینم جایزه اونهمه درس خوندنمونه من هنوز نمیدونم چرا باید اسپانیایی یاد بگیریم به چه دردمون میخوره آخه!(سخنی از نویسنده:این مثل درس عربی برای ماست آخه عربی عصر جاهلیت به چه دردمون میخوره!)-بس کن میبل این درسا در آینده نیازمون میشن. +نه نمیشن مثلا وقتی داشتیم از دره پرت میشدیم پایین ااسپانیایی به دردمون خورد؟(قسمت آخر فصل اول)یا ریاضیات کمکت کرد بیلو شکست بدیم؟(قسمت آخر فصل دوم) -باشه تسلیم شدم بیا فقط از منظره لذت ببریم. +باشه داداشی.
منظره به شدت عالی بود و رد پای پاییز سه روز قبل از رسیدنش به چشم میخورد و برخی از برگ های درختان زرد یا نارنجی شده بود. زمین کم کم پر از برگ های خشک میشد و آدم را وسوسه میکرد روی آنها قدم بگذارد تا خش خش برگ های زیر پایش گوشش را نوازش کند. هرکس منظره درختان را میدید جذب آن میشد و به سختی چشم از آن برمیداشت.ولی حالا که خیلی از مقصد دور بودند اجازه دادند زیبایی منظره و جدال پاییز و تابستان چشم و روحشان را نوازش کند.
هرچه به ایالت اورگان نزدیکتر میشدند از جمعیت داخل اتوبوس کاسته میشد و دیپر پیش بینی میکرد موقعی که به آبشار برسند غیر از اندو کسی داخل اتوبوس نماند.
در یک شهر کوچک در ایالت کالیفرنیا دو دختر بچه به تنهایی وارد شدند.برای میبل جالب بود کسی غیر از او و برادر عزیزش تنهایی سفر کند.یکی از آنها موهای بلند قهوه ای و چشمانی شکلاتی داشت تی شرت صورتی و دامن قرمز پوشیده بود و مثل بچه ها بالا پایین می پرید.او میبل را یاد خودش می انداخت.ولی دیگری کاملا متفاوت بود.شلوار سیاه و هودی خاکستری پوشیده بود و کلاه آنرا روی سرش کشیده بود.چشم و موهای مشکی ای داشت و کاملا آرام و بی سر وصدا حرکت میکرد. موهایش چشم چپش را پوشانده بودند. برعکس دختر سرزنده که مدام اطراف را نگاه میکرد سرش را پایین انداخته بود و به سمت ردیف آخر رفت و همراه دوستش نشست.
نزدیک آبشار جاذبه کسی غیر از آن چهار نفر داخل قطار رویاهای دیپر و میبل نمانده بود.میبل طبق معمول رفت تا دوست پیدا کند. پس به سمت ردیف آخر رفت و به دختر مو قهوه ای گفت:«سلام من میبلم اینم برادر منه دیپر تو چی؟» -منم سارا هستم اینم خواهرم سانیه.سانی که ساکت بود گفت:«اسم من سانی نیست!گفتم منو اینجوری صدا نکن!» -هوف! باشه بابا من صداش میکنم سانی اسمش تو شناسنامه کوراست و توی خونه سورا صداش میکنیم.
+چه جالب اسم واقعی دیپر هم ماسونه ما دیپر صداش میکنیم. سلام سورا. بعد دستش را به سمت او دراز کرد.سورا با تردید نگاهی به دست میبل کرد و گفت:«سلام.» ولی دست او را نگرفت. -اون قصد بی ادبی نداشت ولی فوبیای لمس شدن داره.(یعنی به شدت از اینکه بقیه بهش دست بزنن میترسه مثلا همین الان میترسه با میبل دست بده!) (=سورا=من فوبیا ندارم ولی این که با بقیه دست بدی خیلی ترسناکه. -دیدی گفتم! =لطفا تو دیگه اذیتم نکن...
-متاسفم فقط میخواستم شوخی کنم.بیا بریم اونور میبل...+باشه. همینطور که داشتند به چند ردیف جلوتر میرفتند سارا برگشت و با ناراحتی به خواهرش نگاه کرد. +چیزی شده. -نه نه خوبم. روبروی صندلی دیپر نشستند. -شما دارید کجا میرید؟ +آبشار جاذبه شما چی؟
-چه جالب ما هم همینطور. +وای چقدر میتونیم اونجا باهم خوش بگذرونیم.
بعد از نیم ساعت حرف زدن:
+میخوای یه چیز باحال ببینی؟-حتما +بیا. و سارا رو سمت دیپر کشاند. +دیپر؟ /بله؟ +خالتو به دوستم نشون میدی؟ /چی؟البته که نه. +لطفا لطفا!به خواطر عشق بخوادرانه! /باشه. و با بی میلی کلاهش را از سر برمیدارد و خالش را نشان میدهد.-وای!(سارا با انگشت به خال دیپر ضربه میزند.)دردر داره؟ /آی نکن! حالا شما بیاین یه چیز سحرآمیز ببینین! /+سحرآمیز؟ -آره ولی باید سانیو راضی کنم. بعد هرسه به سمت سورا رفتند. -شارلوت؟ =دوباره چی میخوای اینجوری صدام میکنی؟ -اونو به دیپر و میبل نشون میدی؟ =چیو...نه نه نه اصلا. بعد دستش را روی چشم چپش گذاشت. -یالا دیگه اونا مسخرت نمیکنن! =از کجا معلوم؟ /راست میگه ما کسی رو مسخره نمیکنیم. =راننده چی اون میبینه. -اون که حواسش به رانندگیه و به اینجا دید نداره...لطفا! به منم خیلی وقته نشونش ندادی! سورا نفس عمیقی کشید و با استرس دستش را از روی چشمش برداشت و کلاهش را در آورد.بعد موهایش رو از روی چشمش کنار زد و پشت گوشش انداخت. و میبل و دیپر با چیز عجیبی مواجه شدند...
امیدوارم خوشتون اومده باشه.
بای.نظر بدین لطفا.
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
داستامت محشــــــــــــره
نه اتفاقا خیلی هم زشته
هوی داستانش ک مث اخلاق تو نیس:/
مثل زشتی تو هم نیست
از زشتی تو هم زشت تره
حداقل من هم املام از تو بهتره هم ز.ر مفت نمیزنم🤝
می دونم چی میگم
ولی زشتی🙄
یه سایتی بود خوندم گفته بود : کسانی که انیمه زیاد می بینند زشت هستند😐
خوب من از روی اون گفتم چون من انیمه دوست ندارم👎😐
1_اون سایت ز.ر مفت زد:/
2_من انیمه نمبیتم:/
داستانت فوق العاده
ممنون
ممنون
خیلی قشنگ می نویسی
ممنون
خیلی قشنگ بود پارت بعدی رو بنویس
مرسی نوشتم تو بررسیه
جانمی جان عالی بود
دمت گرم
و مرسی که منو معرفی کردی
مرسی
برو بابا تقلید کار تو ازkian g n برداشتی
آره
اما ممکنه فرق داشته باشه
ببخشید از چه لحاظ تقلید کردم؟
از رو ی داستان رو اسکی رفتی فقط یه کم تغییر ش دادی
دوست عزیز بقیه قسمت هارو نگاه کن اگر بد بود بهم بگو
باشه
ممنون :-)
جالب بود
بابت تبلیغ ممنون🙂
:-)