ا/ت یه دیقه دندون به جیگر بگیر ببینم چی میگن. شوگا: سلام جینی مل.که من چطوری؟ من باشنیدن اسم جینی شکه شدم اخه هفته پیش باهم یه جورایی صمیمی شدیم اینکار به ضرر شغلمه روبه لیا گفتم حاظر شو بریم. لیا: کجا؟ من: سرقبرم خوو معلومه اداره لیا: بی اعصاب. رفتیم پیش ا/ج و قضیه رو بهش توضیح دادیم
وقتی ا/ج قضیه رو فهمید با اعصبانیت دستشو کبوند روی میز. ا/ج: چطوری ادرستو پیدا کرد ام ام امممم.... اهان وسایل پلی.سی.تو بیار بزار اداره تا کارت لو نره بعدش با جینی قرار بزار تا سر.با.زا دست.گی.ر.ش کنن و گوشیشوچک کنیم. ا/ت: چشم. به جینی زنگ زدمو با گریه و ناراحتی بهش گفتم حالم بده و گفتش ساعت ۴ تو پارک باشم. وقتی اومد سوت زدمو س.ربا.زا ریختن سرشو یه راست بردیمش پیش ا/ج اتاق با.ز.جویی
منم گوشیشو گشتم اما چیز خاصی پیدا نکردم که پیام جینیو شوگا توجهمو به خودش جلب کرد. واسه امروز بودش. شوگا:سلام میشه امروز تو پارک قرار بزاریم. جینی: اخه امروز ساعت۴ تو پارک با ا/ت قرار دارم اما بقیه تایمم خالیه. شوگا: طبق نقشه پیش برو. من: نقشه؟ که ا/ج درو با شتاب باز میکنه و میگه اونا نقشه دارن( از زبون ا/ج) جینی دوست داری سه سال تو زن.دا.ن باشی. جینی:نه. من(ا/ج)پس نقشتون چیه؟ جینی نقششو گفتو سه روز بعدم گروه بد بویزو دست گ.ی.ر کردیم داشتم ازشون باز ج.ویی میکردم که جیهوپ گفت: نقشمونو از کجا فهمیدین. ا/ج: اون روزی که ا/ت و جینی باهم قرار گذاشتنو یادتونه همون روز ما جینیو دستگ.ی.ر کردیم و گف: که شما به ا/ت مشکوک شدین و فهمیدین ازتون عکس گرفته و شما میخواستین اون بک.شی.ن😏اما لو رفتین. از زبون ا/ت: الان یه سال از قضیه اون پسرا میگذره و جینی ازاد شد اما اون پسرا ۵ سال دیگه باید اب خنک بخورن
اینم پایان قصمون میدونم کم بود اما قول میدم دفعه های بد براتون زیاد بزارم♡♡
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
آها وکی
بسیار عالی حالا این پارت تموم شد یا کل داستان و دیگه ادامه نداره؟
کل داستان تموم شد اما شاید شاید به احتمال ۱۰ درصد فصل دو رو بنویسم و شاید عاشقانش کنم