6 اسلاید صحیح/غلط توسط: raha انتشار: 2 سال پیش 385 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
لایک پارت قبل کم بوده ولی خب اینبار لطفا بیشتر لایک کنید ناظر لطفا منتشر کن🙏🏻🙏🏻🙏🏻
❤اول لایک کن❤
اروم با صدایی که رنگ خنده داشت گفت: خوشم میاد کودک درونت هنوز فعاله!
جوون؟
مرینت- منظور؟
آدرین- هیچی گفتم دور همیم بخندیم!
نمیدونم چی دید تو نگام که بعد از یه نفس عمیق اروم بهم گفت!
آدرین- بیا بریم ...
یه دفعه نفهمیدم چی شد این مثل فنر از جاش بلند شد! نکنه سوسک دیده! وای مادر جان!
نه بابا رد نگاهشو دنبال کردم رسیدم به یه دختر زیبا! یه دختر خیلی لاغر
بر عکس من که گندمی بودم اون سفید مثل ارد! قدش تقریبا مثل خودم 160 خورده ای! کنار دختر یه پسره واستاده بود که قیافشم بد نبود! ولی نمیدونم چرا این آدری زل زده بود به اینا! یه دفعه دستشو کرد تو موهاشو عصبی بهمشون ریختو راشو کشید رفت!
چی شد؟؟ من که نفهمیدم به شماها بگم! پاشدم رفتم دنبالش! ملت انقدر خورده بودن ادم از بیست فرسخیشون که رد میشد منگ میشد! لامصب اینم فقط گاز میداد!
عصبی شدم یکم که بهش نزدیک شدم تیشرتشو کشیدم! اما اصلا تکون نخورد فقط مثل الاغی که رم کرده همش راه میرفت!
مرینت- هی؟ کجا میری؟ واستا یه دقیقه!
گلابی اصلا توجه نمیکرد.
مرینت- مگه با تو نیستم!
یه دفعه عصبی برگشت چهرش انقدر عصبی و با جذبه بود که یه لحظه ترسیدم!
به حالت فریاد گفت:چته؟ چی دنبالم راه افتادی؟
دهنم قفل شده بود فقط نگاش میکردم! اخه گلابی من از کجا بدونم تو چه مرگته؟
با هم به همون قسمت برگشتیم ... دیگه حالم داشت بد میشد انقدر که اونجا بوی سیگار نوشیدنی این چرندیات میداد! آدرین از سینی روی میز یه گیلاس برداشت! یعنی میخواد بخوره!
با ترس بهش نگاه کردم که گفت:نترس اولین بارم که نیست!
بعد خیلی ناگهانی لیوانو سر کشید! خداوندا من امشب خودمو به تو سپردم! کاشکی نمیومد اینجا!
مامان کجایی که ببینی دخترت یکیدونت الآن کجاست!
باز همون دختره اومد دقیقا از مقابلمون رد شد! این چرا همش میخواد کرم بریزه؟ مشکل داری بیا حلش کنیم!
دختره- سلام آدرین ...
بابا سرعت! من حالا گفتم حلش کنیم ولی نه به این سرعت! به آدرین نگاه کردم ... چشاش چقدر غمگین بود! اروم گفت:سلام
دختر نگاهی به پسر کنار دستش کردو گفت:میخوام با ادوارد اشنات کنم ... نامزدم!
یه دفعه نمیدونم چی شد که از پشت محکم چسبیده شدم به سینه ی آدری!
آدرین- خوشبختم ...
و به من اشاره کردو گفت: نامزدم مرینت!
چی؟ یعنی داشتم هنگ میکردم! داشتم چیه هنگ کرده بودم! اینجا رو کم کنیه! به من چه اخه! چرا منو کشید وسط!
قیافه دختر دیدنی بود ... ولی من حسابی از دست این گلابی سیمام قاطی کرده بود!
دختر به زور لبخند زدو گفت:منم خوشبختم ...
دستشو اوورد جلوی من! موندم بدم؟ ندم؟ ... دستمو بردم جلو بهش دست دادم!
دختر از ما فاصله گرفت! برگشتم با عصبانیت به آدرین گفتم : این چرت و پرتا چی بود گفتی؟ هان؟ بنظرت من کیم؟
آدرین دستشو گذاشت جلو دهنمو گفت: خیلی خوب خانوم کوچولو ... مجبور بودم!
دستشو به زور برداشتمو تند تند گفتم: مسائل خصوصیه شما به من مربوط نمیشه دیگه منو وارد این موضوعا نکن!
آدرین اخم کرد و گفت: صداتو بیار پایین!
مرینت- نمیارم ... تو حق نداری با من اینجوری رفتار کنی!
آدرین- به نعفته ساکت شی!
مرینت- منفعت خودمو خودم میدونم لازم نیست تو بهم بگی! دفعه اخرت باشه ...
جملم نصفه موندبا کاری که نباید میکرد و کرد دهنمو بست!(فهمیدین یا بگم ماچش کرد؟)
به زور خودمو ازش جدا کردم
دستمو بلند کردم بزنم تو صورتش که تو هوا گرفتش! شیطون گفت: تقصیر خودته بهت گفتم به نفعت ساکت شی!
بچه پرو! شیطونه میگه ... ! برو بابا هی شیطونه میگه شیطونه میگه! یه کلمه از خودت بگو!بزنم ته دیگ بشه پسره گلابی!
آدرین- بیا بریم من خستم!
مرینت- خسته نباشی! کوه کندی یا از صبح تا حالا داشتی باقالی پاک میکردی!
دستمو گرفتو منو تقریبا کشید!
آدرین- زیاد حرف میزنی!
مرینت- حداقل من حرف میزنم تو برو خودتو درست کن!
شیطون نگام کردو گفت:خودت ساکت میشی یا هوس کردی من دوباره ساکتت کنم!
چپ چپ نگاش کردم! رو که نیست سنگ اهکه!
پالتومو همینجوری تنم کردمو سوار ماشین شدم! چقدر سرده!
کنارم تو ماشین نشست! چشاش خمار بود! نکنه برم اون دنیا به این اعتمادی نیست!
ازش پرسیدم: ببینم اون بالاییه که نپرید!
منظورمو فهمید خندیدو گفت:نترس تو نخوریش هیچیم نمیشه!
انگار متوجه شد که سردمه چون بخاریه زد!( حالا اگه شانسه ما که بخاطر خودش بخاریه زد که خدایی نکرده سرما نخوره! )
گوشیش زنگ خورد با دیدن صفحه گوشیش نفسشو فوت کردو جواب داد: چیه؟
- ...
آدرین- حالم خوب نیست دارم میرم خونه!
- ...
آدرین- به درک دیگه واسم مهم نیست!
- ...
آدرین- اره تقصیر منه فکر میکردم اون با بقیه فرق داره!
- ...
آدرین- من براش جز یه بازی هیچی نبودم!
- ...
آدرین- دیگه هیچی برام مهم نیست تو هم دیگه زر نزن!
انقدر عصبی گوشی رو قطع کرد که من چسبیدم به صندلی!
سی دی که قبلا تو دستگاه بودو در اووردو یه سی دی دیگه گذاشت! با شروع شدن اهنگ ماشینو از زمین کند! اهنگی که گذاشت خوب میشناختم ، با این اهنگ زندگی کرده بودم ، با خوانندش خاطره داشتم ، با تک تک اهنگاش! از این که دیدم اونم این اهنگ دوست داره یه جورایی خوشحال شدم!
اهنگ بن بست از: سیاوش قمیشی
من به بن بست نرسیدم راهمو کج کردم
با تو مشکلی ندارم با خودم لج کردم
دنبال راه فرارم از تو نه از اینجا
میدونی فایده نداره بسه دیگه رویا
تو چرا خسته نمیشی از من دیوونه
از منی که شب و روزام مث هم میمونه
تو چرا چیزی نمیگی این خودش کابوسه
غصه کم کم جون میگیره دل یهو میپوسه
من نمیتونم بسازم خونه رویاتو
حیف پای من بریزی همه دنیاتو
من خودم اسیر راهم تو اسیرم میشی
من نمیخوام توی سختی تو کنارم باشی
من به بن بست نرسیدم راهمو کج کردم
با تو مشکلی ندارم با خودم لج کردم
دنبال راه فرارم از تو نه از اینجا
میدونی فایده نداره بسه دیگه رویا
تو چرا خسته نمیشی از من دیوونه
از منی که شب و روزام مث هم میمونه
تو چرا چیزی نمیگی این خودش کابوسه
غصه کم کم جون میگیره دل یهو میپوسه
من به بن بست نرسیدم راهمو کج کردم
با تو مشکلی ندارم با خودم لج کردم
دنبال راه فرارم از تو نه از اینجا
میدونی فایده نداره بسه دیگه رویا.....
تا خود خونه کلی دعا فرستادم! آدری اصلا تو حال خودش نبود ... یه جورایی میفهمیدمش منم قبلا عاشق یه نفر بودم اما اون منو خیلی راحت ول کرد! هیچ وقت یادم نمیره تمام شب و روزم شده بود گوش دادن به اهنگو بیخودی گریه کردن! همیشه میگن اونی که غمش بیشتره بیشتر میخنده! البته قضیه من فرق میکنم برا من زده به مخم خل شدم ، چرت و پرت میگم!
از ماشین پیاده شدیم ... یعنی داشتم خودمو به زور میکشیدم ... انقدر خوابم میومد که اگر همون وسط یه لاحاف تشک بود حاضر بودم همون جا لالا کنم!
این آگراستا هم مشکوک میزننا اخه الآن دو نصفه شبه اینا کجان پس؟!
با فکر اینکه امشب با این آدری تو این خونه تنهام خواب که هیچی همون بوی نوشیدنی که بهم خورده بود پرید! یعنی میشه بهش اعتماد کرد؟
آدرین- هی کجایی؟
از خدا نترسم جف پا برم تو شخصیتشا خرمگسه زندگی!
مرینت- چیه؟
آدرین- بلد نیستی درست حرف بزنی؟
مرینت- نه تا وقتی تو رو الگو خودم قرار دادم!
آدرین- من اگه الگوت بودم که وضع و اوضات این نبود کوچولو!
مامان جوون! من خوابم میاد اینم همش ور میزنه بقیم انتظار دارن حالشو بگیرم!خمیازه کشیدم
مرینت- جواب ابلهان یک کلمست ... خاموشی!
و دوباره خمیازه کشیدم ... بهم اشاره کردو با یه پوزخند گفت: فعلا که بیهوشیست! برو لالا کن دخترم میترسم از کمبود خواب جوون مرگ بشی!
مرینت- باز من جوونم تو سن و سال تو خوب نیست تا این موقع بیدار بمونی شاید جسمه بکشه ولی اون مخ ، گمون نکنم!
آدرین- میری یا بیام؟
کلا بچه پررو نمیشه کاریش کرد! تا اینجاشم فقط برا شما وگرنه باور کنین دارم تلف میشم از خواب!
دستمو اووردم بالا و بلند گفتم: ما که رفتیم خاطراتمان بماند!
داشتم میرفتم ولی صدای خنده ی آدریو از پشت شنیدم به همراه کلمه که زیر لب گفت دیوونه
منم بلند گفتم:خودتی!
و به حالت دو در رفتم
ای امیلی جون ببین دختر مردمو دادی دست این پسر گلابیت خودتم رفتی صفا سیتی منگوله!
میترسم یهو رم کنه بیاد منو بخوره! اه خفه شو مری! بگیر بکپ انقدر زر نزن دیگه.
درو قفل کردم ... لباس مامان دوزامو پوشیدمو اماده شدم که برم واسه لالا که در وامونده صداش در اومد!
یا پنج تن این دیگه کیه؟ نکنه آدریه خودمونه؟ چه مرگشه نصفه شبی دست از سر کچل ما برنمیداره؟ چی کار کنم؟ باز کنم؟ باز نکنم؟ ...
مرینت- کیه؟
صدای خودش بود ...
آدرین- منم منم مادرتون ... خب باز کن این در واموند رو تا نشکوندم!
مرینت- نمیکنم؟ اصلا چرا باید درو باز کنم؟
آدرین- مرینت من عصاب ندارما ... نترس باهات کاری ندارم فقط میخوام باهات حرف بزنم!
گلابی رو نگا کنا! دارم بیهوش میشم اونوقت اقا میخواد سفره دلشو واسه من باز کنه!
مرینت- بذار واسه یه وقت دیگه ... الآن مخم خوابه طفلی!
خندید ...
آدرین- باز میکنی یا بازش کنم؟
ای بابام هی ...
مرینت- یه مین وایسا!
سریع لباسامو عوض کردمو در اتاقو باز کردم ...
مرینت- چته نصفه شبی؟ دون میخوای؟ اب میخوای؟ کوفت میخوای؟ چه مرگته؟
آدرین- حواست باشه چی میگی کوچولو!
مرینت- مغزم خوابه حواسمم رفته تعطیلات تو زود تر حرفتو بزن که خودمم دارم میرم اون دنیا!
آدرین- چه خوب زود تر برو از دستت خلاص شم!
مرینت- خیلی پرویی!
آدرین- چی گفتی؟
مرینت- باز سمعکتو نذاشتی تو گوشت!
یه دفعه درو هول دادو کامل اومد تو اتاقم ... ترسیدم رفتم عقب ... اون اومد جلو ... من رفتم عقب ... اون اومد جلو ... من رفتم عقب ... اون اومد جلو ... این دفعه من رفتم تو باقالیا! افتادم رو تختم ... سریع بلند شدمو خودمو جمع و جور کردم! شیطون بهم نگاه کرد و گفت:فکر کنم خیلی دلت میخواد توسط من ادب بشی خانوم کوچولو!
پوزخند زدمو گفتم:نه خدا رو شکر همچین ارزویی ندارم! حالا میشه حرفتو بزنی من خستم ...
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
41 لایک
میشه بعدی را امروز بدی من مریضم اصلا حالم خوب نیست حوصلم سر رفته به خدا دارم از سرفه میمیرم ۳ تا امپول زدم
امروز بخاطر من بعدی را بزار
چشم به خاطر گل روی شما الان یکم ویرایش میکنم میزارم😉
و امیدوارم زود تر خوب بشی🙂
ممنونم ابجی😭😘🤧😘
خواهش آجی🙃🌹
منم انفولانزا گرفتی؟
منم مریضم
اره خیلیییییییییییی بده
منم😭
من دو هفته هست نتونستم طمع لواشک🍎🍇 را بچشم
من هروز یک عدد لواشک میخوردم ولی الان😭😭😭😭😭😭
اتفاقا منم عاشق چیز های ترشم اینقدر هر روز میخورم که فشارم میاد پایین😁🙄
منممممنمممممم
دیدی گفتم کپ همیم
عرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر عالی
🤞🏻🤞🏻
ناظرت من بودم محشررررررررررر
بازم😅
خخخخ اره
ببخشید میشه داستان منم منتشر کنی صدبار گذاشتم نیومده
باشه