رویای فراموش شده ۳

بعد از خوردن شام ~ببخشیدا دخترا شما رو از کار و زندگی انداختن #نه اتفاقا یه تنوعی شد ~دوس دارید یه فیلمی چیزی ببینیم #اره فقط یه چیزی تو باهام راحت باش راحت حرف بزن ~باشه تلوزیونو روشن کردی داشن اجرا آیدول بی تی اس و نشون میداد نشستین نگاه کردید بعد از یه ساعت اونقدر صمیمی شدین که تهیونگ تو رو بقل کرد بعد تصمیم گرفتین بخوابین آخه ساعت ۲ بود تهیونگ رفت تو اتاق مهمان تو هم تو اتاق خودت.

از زبون تهیونگ روی تخت دراز کشیدم ولی خوابم نبرد دیدم خوابم نمیبره تصمیم گرفتم برم تو اتاق ا/ت دیدم اونم گوشیشو داره چک میکنه گفتم تو هم خوابت نمیبره؟~نه نمیدونم چرا #منم همینطور ~دوست داری بیا اینجا #اجازه هست؟ ~اره بابا بیا رفتم رو تخت کنارش دراز کشیدم داشتیم اینیستا نگاه میکردیم که یه پیام برام اومد میخواستم یهو چک کنمش که با جیغ ا/ت از جا پریدم از زبون تو تو اینیستا بودم که یهو استادم استوری گزاشت رفتم توش یه لینک بود زدم روش اسم دانشجو های کلاسمون با نمره های فارق التحصیلیشون بود چرا اینقدر یهویی مگه فردا نبود داشتن تو لیست دنبال اسمم میگشتم که یهو از شادی جیغ کشیدمم دیدم نمره برتر شدممممم خیلی حس خؤبیی بود که یهو گرییم گرفت از زبون راوی تو داشتی جیغ میزدی که تهیونگ عین این عکس بالا نگاهت کرد با تعجب بعد با بغض قروقاتی بهش توضیح دادی که داری فارغ التحصیل میشی کلی خوشحال شدین و قهقه زدین بعد تصمیم کرفتین کیک درست کنین ~تهیونگ اون آردو بده #آرد کدومه ~اون اون #اها دیدم بعد تو یه زره از آرد مالیدی به ابرو هاش ~چقد زود پیر شدی خخخخخخ اونم همین کارو کرد #تو هم پیر شدی باهم خندیدید تا صبح کیک پختین و خوردین و بعد باهم حرف زدین ~اوپا تهی... از حرق خودت پشیمن شدی(به ها اوپا تو کره ایی معنی دوست پسر رو میده😂) #چرا حرفتو خوردی اصلا نظرت چیه من اوپات شم ~چیییی؟ #فقط یه کلمست یا اره یا نه ~خب #خب ~آره #پس از الان به بعد بیبی گرل منی بعد رفتین و همو بقل کردید و خوابیدید صبح از زبون سانیا من و پانیا اؤمدیم خونه همه جا رو گشتیم نبودن در اتاق ا/ت رو باز کردیم بعد پانیا اومد در گوش من یه چیزی گفت منم در هوا گرفتمش رفتیم بقل تخت من اروم شمردم ۳ ۲ ۱...

بعد یهو هردومون جیغ زدیم از زبون راوی تو با یه حالت ترس خورده ایی از جات پریدی و تهیونگو بقل کردی اونم همینطور چشاتو که باز کردی دیدی سانیا و پانیا دارن بهت میخندن پاشدی با غر غر رفتی دستشویی سر و صورتتو شستی کرم زدی و اومدی رفتی صبحونه آماده کردی و داد زدی ~اوپا بیا صبحونه بخور قبل تهیونگ خواهرا اومدن نشست تا خواستن ظرف صبحونه رو بردان از دستشون کشیدی و بعد دستاشونو گرفتیو بردی تو حیاط تهیونگ با حالت استرس مانندی میخواست بیاد که گفتی :نه تهیونگ جان تو همینجا بمون _نه تهیونکگ تو رو خدا بیا نیای ما بدبخت میشیم #ببخشید دخترا دیگه دست من نیست الفتحه ~بیایننننننن(غرش کردیی) _باشه باشه تتت..تتو خوددد...خخودتو نناراححح..تتت نننکن /البته برات بدم نشدا دوس پسر گریت اومد _دهنتو ببند /باشه بردیشون حیاط شروع کردی به غر زدن ~چقد من باید بهتون نوضیح بدم ناسلامتی شما ۱۷سالتونه شما دو تا دیوونه اید؟؟؟!!! و.... بعد همه برگشتید داخل #چیشد زنده اید؟ /_اره خدا رو شکر #ا/ت من دیگه باید برم خونه اعضا نکرانم شدن دیشب ~باشه برو #فقط تو بعد از ظهر با پانیا و سانیا بیا خونه ما ~نه مزاحم نمیشیم #آدرسو میفرستم برات ~باشه مواظب خودت باش #تو هم همنیطور نهارتونو خوردید و تو بازم غر زدی

یعد از ظهر تو یه لباس سفید که روش نوشته بود اگر کسی را دوست داری برایش بجنگ پوشیدی با یه کت پارچه ای چهار خونه قرمز و آبی پوشیدی با شلوار سیاه و کفش سفید ساده پوشیدی و آماده شدید برای رفتن

خب همینجا کات میکنم شما تو خماریش بمونید کامنت بزارید و لایک کنید لطفا ممنونمم

چالش:طرفدار کدوم گروه کیپاپی و بایستت توش کیه من آرمی و بایستم تهیونگه😃💜 و وانسم بایستمم جوییه و بلک پینکم بایستم جیسو شمام بگید خوشحال میشم