سلام کیوتا
آنچه گذشت:بعد حرف زدن و خوردن نوشیدنی:ادرین:مرینت از لج من کلی نوشیدنی خورده که دیگه حتی رو پاشم نمیتونه وایسته البته منم کمتر از اون نخوردم مری:آدرین میخوایم بریم🥺🥱تدرین:آره دیگه آخه تو خیلی م.س.ت.ی مری:من نه آدرین بریم دیگه در راه ادرین:مرینت کجا ببرمت خونه پیش دخترا یا خونه مارسل مری مری عااا چه عالی خوابش برد الان به مارسل چی بگم مجبورم ببرم خونه خودم در خونه ادرین:مزی:آدرین اینجا کجاسادرین:خونه من مری:آها ادزین:بیا بشین رو تخت مری:باشه داشتم میشستم که دستبند گیر کرد یه یقه ادرین و افتادم تو بغلش سریع بلند شدیم سعی کردم دستبند باز کنم که نمیدونم چی شد آروم صورتامون نزدیک هم شدادرین:بخاطر دستبند مری افتادم روش ولی سریع بلند شدیم مری داشت سعی میکرد دستبند جدا کنه که دست خودم نبود نمیدونم چی شد آروم نزدیکش شدم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
دوماه بعدی رو نزاشتی ها میدونستییی
بخدا همش رد میشه🤧
ببین اسم پارتو تغییر بده درست میشه مثلا اگه پا رت ۱۰ بکن ۱۱
آها مرسیییی
♡´・ᴗ・`♡
الان دوباره نوشتم ببینم چی میشه
عالیییییی
داستانتو فوق العاده دوسسسسسس🖤🥪
میسی😆