
اول از همه بگم این رمان نوشته ی خودم نیست و از نویسنش اجازه گرفتم😊 خودم عاشقشم و گفتم حیفه نزارمش🙃
من یه دختر 20 ساله هستم که خیلی شره! البته بنظر من دختری که شرو شیطون نباشه دختر نیست! ماسته موسیر! همه بهم میگن زبونت درازه ولی خداییش طول زبون من به 20 سانتم نمیرسه! شاید اونا تو ریاضی مشکل دارن! چه میدونم! بگذریم داشتم میگفتم 20 سالمه و دارم میرم دانشگاه رشتمم بازرگانیه! اسمم مرینته که بچه ها میگن واقعا اسمم به خودم میاد! از زندگیم راضیم چون تکم منظورم اینه که نه ابجی دارم نه دادش ... خودممو خودم! زندگی مال منه! به قول بابام یکی یدونه خلو دیوونه! - مرینت؟! ... مرینت خانوم؟! هی وای من! شروع شد ... تا میام یکم با خودم خلوت کنم هی مرینت مرینت! - بله مامان جون؟ - بدو بیا کارت دارم باید با هم حرف بزنیم
یه جا خوندم طرف میگفت هر وقت بابام میگه بیا با هم حرف بزنیم هر چی کار بد تو زندگیم کرده بودم میومد جلو چشام منم الآن همچین حسی دارم. یه صلوات فرستادمو از جام بلند شدم - اومدم. به پذیرایی که رسیدم شیرجه زدم رو مبل! - دوباره تو اینجوری رو مبل نشستی! خجالت بکش دیگه بزرگ شدی! - غر نزن مامانم من مدلم اینه فکر کنم وقتی منو حامله بودی شیکمت به جایی خورده مغزم معیوب شده! مامان چپ چپ نگام کرد و گفت: - میشه یه دقیقه جدی باشی! صاف نشستمو گفتم: - بفرمایید اینم جدی
مامان رو یکی از مبلا نشستو گفت: - ازت خواستم بیای اینجا چون میخواستم یه خبری رو بهت بگم. - چی - هول نشو ... کار منو بابات تموم شد قیافمو مظلوم کردم و گفتم: - یعنی میخواید از هم جدا شید! الکی بغض کردمو گفتم: - باشه برید. برید منم میشم یه بچه ی طلاق! یاس کجایی برام اهنگ بچه های طلاقو بخونی که منم بهشون پیوستم. مامان عصبانی گفت:انقدر چرت پرت نگو! خوب گوش کن ببین چی میگم کار منو بابات درست شده داریم میریم کانادا پیش مادربزرگت - اِ ... جدی خوب زود تر بگو مادر من سکته کردم گفتم یتیم شدم رفت! - زبونتو گاز بگیر بچه تو چرا انقدر چرت و پرت میگی! حالا فقط مونده یه چیز شیطون گفتم:چه چیز؟ مامان دوباره چپ چپ نگاه کرد و گفت: تو رو باید بفرستیم خونه ی اقای آگراست دوست پدرت
داغ کردم ... - چی؟ درست شنیدم! من باید چیکار کنم؟! مامانم اینبار شمرده تر گفت:باید بری خونه اقای آگراست همینو بس! - یعنی چی مامان مگه من بچم! - همچین بزرگم نیستی! ما هم چون فامیل اشنا نداریم اینجا مجبوریم تو رو بفرستیم اونجا! - من نمیرم! - تو خیلی بی جا میکنی! مرینت به اندازه کافی من عصابم خورد هست تو دیگه انگولکش نکن! - اخه مامان ... - اخه بی اخه همین که گفتم تو میری اونجا تمام! با حرص به اتاقم برگشتمو در پشت سرم محکم کوبیدم! همین الآن گفتم من از زندگیم راضیم خودم خودمو چشم زدم! تو روحت مری! اصلا ادمو درک نمیکنن! تازه این یارو دخترم نداره که یکم دلمو اونجا خوش کنم فقط از بابا شنیدم که یه پسر داره اونم که تا حالا ندیدمش! خوب حوصلم سر میره اه! خودمو روی تخت انداختمو با گوشیم یه اهنگ گذاشتم همونجور که به اهنگ گوش میکردم خوابم برد . وقتی بیدار شدم تقریبا ساعت شیش بود! یعنی واقعا خاک تو سر گلابیت کنم بی عرضه! بجای این که یه کاری کنه گرفته کپه مرگشو گذاشته.
بلند شدم و از اتاقم بیرون رفتم . یه ابی به صورتم زدمو به سمت اشپزخونه مثل شتر راهی شدم! - چه عالی بالاخره ما تونستیم شما رو زیارت کنیم! برگشتمو بابا رو دیدم که روی کاناپه لم داده بود - سلام بابایی خسته نباشی! زیارتت قبول بابا با خنده گفت:مرینت باز تو چرتو پرت گفتی! ما هم که هر چی میگیم میگن چرت و پرت!رفتم کنارش نشستم - مامانت قضیه رفتنمونو بهت گفت؟ - بله شنیدم ... ولی بابا من بجز اینکه برم خونه اقای آگراست نمیتونم جای دیگه ای برم؟ - نه دخترم آگراست مثل برادرم میمونه من بهش خیلی اطمینان دارم در ضمن وقتی موضوع رو فهمیدن خیلی خوشحال شدن که تو قراره بری پیششون از اون ورم اگه کاره ما یکمی طول بکشه خیالمون از بابته تو راحته در رابطه با دانشگاه رفتنتم گفت خیالت راحت باشه خودم یا آدرین میبریمش - آدرین؟ آدرین کیه؟ - پسرش دیگه یه جوری شدم . دلم میخواست زود تر این اقا پسر رو ببینم تا یکم باهاش کل بندازم دست خودم نیست که این کرم تو وجودمه!!
خب و تمام😌 اکه خوشتون اومد بگین تا پارت های دیگه رو هم بزارم😁 🙏🏻🙏🏻ناظر عزیز لطفا منتشر کن🙏🏻🙏🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خوبع خوشم اومد دنبال میکنم
سلام نویسنده گرامی ! لطفا به تست آخرم سر بزن !
درباره ی نویسنده های گرامیست!
اوکی😉
اگه منظورت یکی یدونه ست تو برسیه😁
بد بو شوخی کردم بی نظیر
😁👊🏻
اسم داستان و اول هاش منو یاد داستان یکی یدونه خل و دیونه ای انداخت که برای جیمین بود
عاشق اون داستان بودم🥺
👍🏻👍🏻👍🏻
اره منم
نظرمو حذف کردی چرا
این رمان اسم اصلیش با من قدم بزنه
و اسم مرینت در واقع شادیه .
ببخشید حواسم نبود دوتا جواب پایم اشتباهی برات فرستادم خواستم یکیشو پاک کنم مال تو هم پاک شد شرمنده🙄
و میدونی اونجایی که من خوندم اسمش مرینت بود😁
اسمش رو میشه بگی
فوق العاده بود🥪🎈🍫
عالیییییییییییی
بعدی را امروز بده میخوام ببینم دختر مامان چه بلایی سر اون کله موزی میاره
عاااااااااااااالیییییییییییییی
تو کپ خودمی مارو بازد دقولو کنن انگار همه چیمون شبیه همه
اتفاقا خودمم متوجه این موضوع شدم😜😄
عالی
جررر ببخشید..ولی من رفتم تا پارت اخر داستانو خوندم😂😔
صبرندارم دیگه چیکارکنم😂😔👌🏻
عب نداره بابا😌
بهترین کارو کردی😜
هق..میسی:))🥺🍭
راستی بابت گذاشتن داستان به این خوبی مرسیییی😍😍😍💫💫💫
خواهش انجاموظیفه بود😁