9 اسلاید صحیح/غلط توسط: Mahi انتشار: 2 سال پیش 121 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب اول قراره تو دو تا اسلاید بعدی خلاصه توضیح بدم چون خیلی ها تو پارت های اول مخصوصا پارت اول هنگ کردن :
به دوست عزیز نویسنده یعنی مهسا سلام کنید مهسا آن یکی رو نویسنده هست که مثل آدم داستان رو براتون توضیح میده :خب اول یک توضیح کامل بدم برای همه ی دوستانی که نفهمیدن بعد بریم سر داستان و اگر داستان من دختر خودم شدم! رو خونده باشید کارتون راحت تر هست اگر نخوانید می توانید تو پروفایلم بخونیدش: فلورا و کایدن( امپراطوریس و امپراطور) 6 تا بچه دارند . 2 تا دختر و 4 تا پسر ! حالا دختر اول و 4 تا پسر و فلورا یک بلایی سرشون میاد ما فعلا کاری نداریم. دختر دوم تنها بازمانده(اسمش تینا هست ) خانواده اش میشه و بعد مرگ کایدن امپراطوری رو به ارث میگیره ، توجه امپراطوری تراوان به امپراطوری نور معروف هست چون جادوشون سرچشمه پاکی داره !تینا با جوهان رویس که پادشاه یک پادشاهی ضعیف بوده و ع.ا.ش.ق تینا بوده ازدواج میکنه ! امپراطوری تراوان بعد از ازدواج تینا هم نور بودنش رو حفظ میکنه اما این اتفاق برای فرزندانشون نمیفته ! نوادگان آنها از نور دور می شوند تا میرسه به کارول رویس ! کارول امپراطور کنونی هست که 10 تا زن داره ! زن اول اسمش ماتریس هست که امپراطوریس و مادر پرنس اول و دوم ( پرنس اول : کامرون پرنس دوم : کارلوس ) هست ! اون بدجنسه و مغرور و از بلونا متنفره ! بعدی م.ع.ش.و.ق.ه کارول یعنی روینا هست . اون مادر بلونا هست که تو 3 ماهگی بلونا یخ میزنه و توی یک تیکه یخ گیر میکنه ! و 8 تای دیگه صیغه هستند و فقط یکی از صیغه ها مهمه 7 تای دیگه زیاد کاری ندارند، اون صیغه کلارا کلودرا جادوگر سلطنتی و صیغه امپراطور هست ! اون بخاطر حرف های نادرست درمورد رویس ها محکم به م.ر.گ میشه و توی یک جنگ با امپراطور روینا رو منجمد میکنه . حالا میریم سراغ پرنس ها پرنس اول و دوم رو تو بیوگرافی میتونید بخوانید ولی پرنس سوم بچه ن.ا.م.ش.ر.و.ع هست و مادرش خدمتکار بود و موقع دنیا آوردن پرنس سوم (کاول) م.ی.م.ی.ر.ه، دیگه اخلاقیاتش رو تو بیوگرافی بخوانید . حالا نکته مهم درمورد بلونا هست ! بلونا تنها پرنسس امپراطوری هست که بخاطر رنگ موها و چشماش نفرین شده نام داره ! روح نامشخص هم داره که بخاطر نفرین هست ( برای یادآوری روح نامشخص می تونید به پارت 11 من دختر خودم شدم مراجعه کنید ) حالا این نفرین قضیه اش چیه ولی قبل اون برسیم به ایزانا مارکال ! اون پرنس و ولیعهد امپراطوری تاریکی هست و البته برادر پرنسس ! حالا این پرنس ما مثل خواهرش آرینا نفرین شده اش . چشماش باید آبی باشه ولی بخاطر نفرین قرمز شده اما اون با جادو ، آبی نشونشون میده !
حالا برگردیم سر نفرین و اول باید درمورد افسانه بهتون بگم : سال ها قبل بین نور و تاریکی جنگی بزرگ در میان گرفت این جنگ به شرطی تمام میشد که دختری از نور قربانی شود.آن دختر تنها پرنسس نور بود ! موقع م.ر.گ پرنسس قسم خورد{یک روز من در بدنی دیگری متولد خواهم شد و انتقامم رو از تمام شما خواهم گرفت} سال ها گذشت و پرنسس تاریکی متولدشد ولی تو طالع اون دخترموی روشن داشت،روز ها می گذشت و روح سیاه دختر سفیدتر میشد تا جایی که مردم نامش را نفرین پرنسس نور گذاشتند اما داستان بعد از م.ر.گ پرنسس تاریکی هم ادامه داشت و اینطوری افسانه نفرین نور سال ها بین خاندان ما گشت ! خب حالا بریم این افسانه رو براتون تشریح کنم : 4 حلقه به 4 منبع و سر چشمه اصلی نور می گویند که : ققنوس، شیردال ، اژدها آبی ، اقیانوس . و خب این ترتیب قدرت هاشون هست و اقیانوس از همه ضعیفتر هست . اقیانوس با گول زدن ققنوس قدرت 3 حلقه ی دیگر رو میدزده و 4 بال که تحت کنترل ققنوس بودن رو به تسلط خود در میاره ( برای یادآوری 4 بال به پارت 37 من دختر خودم شدم مراجعه کنید ) و فرار میکنه تا 3 حلقه پیداش نکنند و در آخر وقتی م.ی.م.ی.ر.ه تبدیل به اقیانوس عادی میشه ولی جادوش میمونه وقتی میبینه تا زمانی که یک اقیانوس هست نمیتونه از جادو استفاده کنه یکی رو به عنوان ملکه اش انتخاب میکنه که اون جادو رو کنترل کنه حالا آخرین ملکه اقیانوس فلورا بوده که میشه جد بلونا ! اون وقتی میفهمه که اقیانوس همچین فریبکاری هست میره دنبال 3 حلقه ولی اونا از پنهان شده بودن پس پیداشون نمیکنه اقیانوس هم این موضوع رو میفهمه و از دست فلورا خشمگین میشه پس یک جنگ بین امپراطوری نور و تاریکی شروع میشه که مقصرش اقیانوس هست و تنها راه پایان دادن قربانی شدن پرنسس نور برای تاریکی هست . پرنسس نور میشه بزرگترین دختر فلورا یعنی فلورتیا خواهر بزرگتر تینا اون لحظه آخر دور از چشم همه با اقیانوس معامله میکنه تا یک نفرین برای پرنسس های تاریکی شروع بشه و روح آنها سفید بشه ! ولی بعد از م.ر.گ.ش اقیانوس یک سر این نفرین رو به 100 امین پرنسس نور بعد از فلورتیا یعنی بلونا وصل میکنه . همون موقع 3 حلقه متوجه میشن اقیانوس کجاست و پیداش می کنند جادوشون رو از اقیانوس پس میگیرند و اقیانوس بدون جادو میمونه میخواستند نفرین نور رو پاک کنند ولی نتوانستند پس یک کاری کردند : اقیانوس جادوش رو بخشید به 100 امین پرنسس و شیردال و اژدها آبی رفتند تو بدن کسانی که بیشترین ربط رو به نفرین دارند(* فقط این همه توضیح داشت بعد من انتظار داشتم تو 10 تا خط بفهمید
خب بریم سراغ پارت 3:بلونا:♡ من هیچی نفهمیدم در حقیقت فهمیدم ولی گیج شدم ( این قصه خیلی از خواننده ها هست همشون بی پشم و گیج هستند ) ☆ حالا که فهمیدم بذار در مورد خود.... ♡ یعنی من بخاطر دختر جدم نفرین شدم؟ ☆ نه بخاطر اقیانوس هست ♡و جدم ملکه بوده ؟ ☆ آره خب ! ♡ ممنون از توضیحاتت ولی تو چرا اینجایی؟ ☆ چون تو نفرین شده ای ققنوس جونم منو فرستاد که راهنمات بشم؟ ♡.....☆ باشه بابا راستش رو میگم! خانواده ام فکر میکردن من زیادی سرکش هستم به همین علت به عنوان تنبیه منو فرستادن پیش تو ♡ من مشکلم چیه؟ ☆من همیشه به خودم دستور میدم ولی الان باید از یکی دستور بگیریم ولی تو هم مثل منی پس دوست های خوبی میشیم ♡ خب اون دوتای دیگه پیش کین؟ ☆ اینو منو نمیدونم ، ولی بلونا سعی کن سالم بزرگ شی نباید اتفاقی برات بیفته . ♡باشه ☆ حالا بخواب ♡ شب بخیر ☆ شب تو هم بخیر
آلیسا : از پنجره اومدم بیرون ♢ چی شد؟ ☆ فینا ؟ ♢ فکر کردی کسی که از گوشت و خون و نیروی من هست رو اینجا ول میکنم ؟ ☆ نگران نباش بهش گفتم جنسیت تو م.ر.د بود ♢ خوبه نباید بفهمه ققنوس زن بوده ! ☆چرا نباید بفهمه ؟ ♢ یک چیزایی هستند که قابل گفتن نیستند ! ☆ راستی بهش هم نگفتم واقعا کی هستم ! ♢ خوبه اگه اون دختره ی احمق کارش رو درست انجام میداد ما الان روینا رو داشتیم ☆میگم این روینا چرا برای تو با ارزش هست ؟ ♢ واقعا مهمه ؟ ☆ آره ! ♢روینا از قبیله رومات هست ☆ شوخی ؟ اون واقعا از قبیله رومات هست ؟ ♢ مگه میدونی قبیله رومات چیه ؟ ☆ نه ولی حتما چیز مهمی هست ! ♢ خدای من ! قبیله رومات یک قبیله باستانی امپراطوری هست که ذکاوت معروف هستند ! ☆ خب روینا این وسط چیکاره ست ؟ ♢ اون میتونست کارول را رام کنه ولی الان همه چیز دست ماتریس هست و ماتریس هم بهتر از من می شناسی اگه بخواد هرچیزی رو به روش باشه رو نابود میکنه ☆الان میخوای چیکار کنی ؟ ♢ از بلونا مراقبت کنم ☆ یک سوال بپرسم راستش رو میگی ؟ ♢ بپرس ☆ اون مثل جدش میشه ؟ ♢ اون کپی برابر اصل جدش هست البته یک کوچولو خشن تر از فلورا ☆ وقتی بوک بهم گفت باید بیام اینجا تعجب کردم ( اگر داستان من دختر خودم شدم! رو خونده باشید میدونید بوک یک کتاب سخنگو بود که در اصل یک روح محافظ بوده که توسط اولین ملکه اقیانوس داخل کتاب گیر افتاده بود) ولی خوشحالم قراره دوباره به کسی مثل فلورا خدمت کنم . ♢ خوبه که خوشحالی
ماریبل : ⊙ پدر من اون رو میخوام . پدرم با کلافگی دستی به موهاش کشید و گفت : ماریبل عزیزم تو نمیتونی شمشیر به دست بگیری ! ⊙ چرا ؟ پدر گفت : چون دختری ! ⊙ من پسرم میشم موهام رو از ته میزنم ، بالا تنه ام رو از باند پیچی میکنم اون وقت قبوله ؟ پدر با تعجب پرسید: توی دختر 6 ساله اینا رو از کجا بلدی ؟⊙ از عکس های مامانی ! پدر با ناراحتی گفت : ببین دخترم همین که من اجازه دادم مادرت شمشیر به دست بگیره باعث شد تقاصش رو بدم. تو مثل مادرتی باهوش و قوی اما تو گوش حیوانی داری ! مردم میگن تو عجیب الخلقه هستی اگر اجازه بدم به اون شمشیر دست بزنی شایعه ها بدتر میشه ! ⊙ شایعه چیه بابا؟ پدر گفت : شایعه به یک مشت جمله دروغ پشت سر آدم میگن ⊙اینکه میگن مامان منو از یک گرگ انسان نما دنیا آورده یک شایعه هست ؟ پدر با لبخند گفت : ماریبل تو یک غیر انسان هستی این رو همیشه یادت باشه اینکه کار سرنوشت بوده با اجداد ما خدا میدونه ولی سعی نکن تو زندگیت مثل اون گوش ها باشی ! با سر علامت تایید رو نشون دادم. من فقط 6 سالمه خیلی از این کلمات برام بی معنی بودند ولی یک کلمه رو خوب میشناختم : عجیب الخلقه چیزی که من بودم ! از خونه اومدم بیرون. تو اون تاریکی شب همه خوابیده بودند . به سمت صخره کنار دره رفتم . روش نشستم و با ذغال روش نوشتم : شب بخیر. و بعد به آسمون و ستاره هاش خیره شدم. همون موقع یک جرقه ای تو دستم ایجاد شد . احساس کردم یک چیز سنگین رو پشتم هست . سریع به چاله آب کنار درخت مراجعه کردند ، یک چیز های قهوه ای مثل بال عقاب رو پشتم بود . جیغ بلندی کشیدم که همه رو از خواب پراندم .
ولونا:¥تا 5 دقیقه دیگه پایتخت می رسیم. موهای صورتیم رو عقب دادم . تو سن 15 سالگی داشتم برای امپراطوری تراوان پیشکش میشدم تا مثلا از جنگ جلوگیری بشه ! پدرم بک پادشاه خنگ بی کفایت بود ! موهای صورتی کوتاهم رو عقب دادم، تابستان بود! گل ها خیلی خیلی خیلی خیلی خوشگل بودند! لباس های کهنه ام رو مرتب کردم. نمیدونم چرا پدر علاقه داست شب برم ولی گل شینا ( یک گل ساختگی در داستان که در شب خیلی میدرخشه ) راه رو برام روشن میکرد . بالاخره کالسکه ایستاد . # رسیدیم . از اینجا به بعد خودم تنهایی باید میرفتم . چمدونم رو گفتم و شروع کردم تو قصر پرنس اول قدم زدن اینقدر محو قصر پرنس شدم که محکم به یکی خوردم . @ آخ سرم ! تو کی هستی ؟ ¤ ببخشید ! من ولونا تیکاز هستم از پادشاهی تیکاز @ تو همون آ.ش.غ.ا.ل.ی هستی که قراره همسر پرنس بشه ! ¤ ببخشید ؟ @ تو همون دختر ع.و.ض.ی هستی که میخواد زن پرنس ما باشه ببین دختر چون مرنس فقط مال منه ! محکم هلم داد تو چاله آب گلی ! ( من کلا از نظرم بعضی خدمتکارا خیلی چیز هستند ) ¤ من.....@ اگه گم و گورت کنم هم اون پادشاهی مزخرف نابود میشه و هم پرنس گیر عجوزه ای مثل تو نمیفته . قدم هاش منو می ترسوند . یک حس عجیبی داشتم . همون موقع احساس کردم چند قطره آب ریخت رو من پشت سرم رو نگاه کردم. یک پسد که موها و چشم هاش تو تاریکی شب می درخشید شلنگ آب رو به سمت خدمتکار گرفته بود . اومد سمت من و گفت : ببخشید ! من کاول هستم پرنس سوم ! لبخند حس بدی بهم منتقل کرد . گفت : دوست دارید با من بیاین پیش برادرم؟
پرسیدم : شما چند سالتون هست ؟ گفت : 10 سالم هست با این حال خیلی جنتلمن هستم گفتم : نه ممنون خودم می تونم برم . از چاله اومدم بیرون . سر تا پا گلی بودم. یکم که از اون کاول دور شدم :• مطمئنی کار درست بودی ؟ ¤ از لبخندش خوشم نیومد • میگم ولونا اگه بری پیش پرنس اول منو فراموش میکنی ؟ ¤ من چطور می تونم یک قورباغه سخنگو رو فراموش کنم ؟ • 5 سال پیش تو تنها دختری بودی که از من نترسیدی ! ¤ من هیچ دوستی نداشتم یک قورباغه بغل برکه هم دوست خوبی بود • یعنی چون دوستی نداشتی با من دوست شدی ؟ ¤درست ترش این هست که من دختر معمولی نبودم الانم اگه با این وضع گلی برم تو قصر تا آخر عمرم سوژه میشم • بیا فرار کنیم ولونا ¤ من به پدرم قول دادم ولی به زودی تو رو میبرم به برکه نزدیک قصر ! • تو دوست خوبی هستی ! ¤ حالا برو زیر شنلم مخفی شو . چمدونم خیلی سنگین بود ! ■ کمک میخوای؟ ¤ ببخشید شما ؟ ■ همسرت ! پس پرنس اون بود ؟ موهای زردش مثل خورشید بود و چشماش نارنجی زنگ . به هوا چمدون رو از دستم قاپید و گفت : من همسر گلی نمیخوام راستی من و تو تمام رابطه ام قبل از رسمی شدن ماهی یه بار شما خوردن هست .این چرا اینجوریه؟ ولی برام مهم نیست احتمالا زیاد اینجا زنده نمیمونم یا زود فراموش میشم .
چالش :هر کی بگه بلینا کیه خیلی باهوشه ! و اما اکنون تبلیغ ( از امروز به بعد تبلیغ داریم یعنی من رمان های موردعلاقه ام رو در بخش آخر تبلیغ می کنم) : معرفی میکنم داستان روزی روزگاری از کاربر ♡Hermione عزیز دلم یک داستان قشنگ و زیبا اینم لینک پروفایلش برای خوندن :https://testchi.ir/user/117413
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
27 لایک
خدایی چرا خدمتکار ها رو این شکلی تصور می کنین ؟!؟!؟!؟؟
همه خدمتکار ها حتی اگه بجه هم باشی و اونا فقط تو خونت کار کنن بهت احترام می زارن
ببین من تجربه ام از خدمتکار ها رو میگم، من از همون بچگی تو ذهنم و رمان هایم خدمتکار ها رو اینجوری جلوه دادم ولی همه ی خدمتکار ها اینطور نیستند
بسیار زیبا
مرسی
پارت بعددددددد
فعلا نمیدم
چرا ☹️
چون میخوام اون یکی داستانم رو تموم کنم
چندتا پارت داری؟
4 یا 5 پارت دیگه تمومه
اوف😪
ناراحت نباش گذاشتم تو بررسی پارت 4 من نمیخواهم پرنسس باشم رو
فدات شم ✨❤️🥰🥺
💖💖💖
عالییییییییی
ها؟ (مرز های ابلهیت جابه جا شد )
مرسییییییی
چطور مگه ؟
حتی یادم نمیاد بلینا کیه
بلینا اسم دوم آلیسا هست آلیسا هلپا بلونا هست هلپا بک مری کمکی هست
اوه در اون صورت فکر کنم اسنو باشه
عالییییی
عههه بوکم هسسسس
بلینا همون زنه پرنس اوله(یادم نمیاد اسمشو) دیگه تو بیوگرافیم گفتی
مرسی
نه اون ولونا هست
بلینا اسم دوم آلیسا هست
عه🗿
عالییییییییییییی
مرسییییییی
سلام نویسنده عزیز💙
رمانت بی نظیره ومن طرفدارشم💖
میشه به نظرسنجی《رمان بعدیم چی باشه؟》 سربزنی؟
نظرت به عنوان یه نویسنده بی نظیربرام خیلی مهمه♡
مرسی قشنگم
چشم حتما نظر لطفته❤❤❤
چطوری پارت به پارت رمانات روحفظی؟
من 8پارت نوشتم اسم7نفرونمیتونم حفظ کنم😐
خیلی نویسنده خوبی هستیییییی
خیلی خیلی سخته
عالیییییییییی
مرسییییییی
مرسیییییییی
زیبا بود... پارت بعدو زود بدیا منو دغ ندیاااا
چشم مرسی