
مارک : یکم با رز زیاده روی کردیم ولی وقتی رسوندمش خونه تا خونه خودمون دویدم. ملودی :جلوی دفتر آقای مارسی ایستادیم. از اریک و جان خداحافظی کردم و وارد دفتر شدم. خانم واتسون داشت پرونده ها رو بررسی می کرد. گفتم: سلام! با حرص گفت : آقای مارسی تو دفتر منتظرتون هستند! وارد دفتر شدم و گفتم : آقای مارسی ! با لبخند گفت : خوش اومدی ملودی! گفتم : بفرمایید اینم وصیت نامه و گذاشتمش رو میز! ■ وای ملودی این عالیه ! صداش خیلی ذوق داشت ! ■ احتمالا تا فردا همه چیز به نفع توئه. ♡ خیلی ممنون که کنارم هستی ■ به هرحال ما هردو یک دشمن مشترک داریم ♡ پس کی میتونم ببینمتون ؟ ■ به زودی خودم میام دیدنت ♡ باشه پس خداحافظ . با خوشحالی از دفتر دویدم بیرون میراندا : (فلش بک به صبح) گفتم : ج.ن.ا.ز.ه اش رو چیکار کنید اون وقت ؟ €( صدا با ترس و لرز هست ) ا...اون پش....پشت w.c ⊙ شیطونه میگه یک گلوله خالی کنم تو مغزت من بهت چی گفتم ؟ کابل تو جوای بده £ خانم شما گفتید ج.ن.ا.ز.ه رو یکجا مخفی کنیم دست هیچکس بهش نرسه⊙ و الان عکس روی روزنامه ، تلویزیون ، شبکه های مجازی و...هست € خانم من غ.ل.ط کردم !
⊙ منم باید ب.ک.ش.م.ت بیچاره ! کارلوس گفت : میراندا شاید باید بهش یک فرصت بدیم ⊙ منظورت چیه؟ ⊙ الین ونکوب رو که می شناسی ؟ اگه نابودش کنیم از دست راشل خلاص شدیم ! ⊙ اوکی ببین کارلوس چی میگه بقیه اش به عهده خودت . کارلوس گفت : ببین راشل ونکوب یکی هست که زیادی برای ما مزاحمت ایجاد میکنه و خطرناک هست اگه دستش به یک مدرک اساسی برسه احتمالا همه رو به باد میده ولی قبلش ما تو رو به باد میدیم اکه این دختر رو نابود کنی زنده ات میذاریم عکس الین رو انداخت جلوش. ملودی :(بازگثت به زمان حال )رسیدم شرکت واردش شدم و مستقیم رفتم سمت دفتر اریک . وارد دفتر شدم ولی نتونستم سلام بدم چون اریکا با حال خرابی روی مبل نشسته بود و انگار کلی گریه کرده بود . پرسیدم: اتفاقی افتاده ؟ مایا گفت : دختر خاله اش تصادف کرده دکترا میگن از نظر جسمی آسیب خاصی ندیده ولی از نظر عقلی ..... ♡از نظر عقلی چی؟ اریک گفت : بخاطر شوک تصادف دیوونه شده. گفتم : خب الان چی میشه ؟ اریکا با صدای گرفته گفت : میخوان ببرنش آلمان اونجا تو آسایشگاه بستریش کنند. پرسیدم : راشل چی میشه ؟ اریکا گفت : موضوع اینه که راشل وقتی بهش پیامک میدن و زنگ میزنن خود..... میکنه الان زیر دستگاه هست !
فکر کنم این موضوعی بود که مارک باید میدانست . از اتاق خارج شدم اریک اومد پشت سرم و گفت : کنسرت آخر هفته ست و بهتره به برادرت بگی ! گفتم : خودم میدونم! گوشی رو برداشتم و شماره مارک رو گرفتم :● بله بفرمایید ♡ سلام مارک ! ● سلام ملودی ♡ چیکار میکنی؟ ● تکالیفم رو می نویسم ♡ خبری از الین داری ؟ ● نه چطور مگه ♡تصادف کرده ، ●......♡ مارک خوبی ؟ ● داری شوخی میکنی؟ ♡ نه مارک ! ● الان کجاست ؟ ♡ از نظر جسمی سالمه ولی از نظر روانی نابود شده میخوان ببرنش المان ● نه ! ♡ مارک ما مجبوریم من خودم حالم خرابه ● الان کجاست میخوام ببینمش ♡ تو بیمارستان تیال هست ● الان میرم اونجا ♡ مارک به حرف من گوش کن !ولی تلفن رو قطع کرده بود . سرم رو به دیوار تکون دادم ، با کلافگی به اطرافم نگاه کردم. الین کسی نبود که باید براش غصه میخوردم امیدوارم خوب بشی اما الان کار های مهمی داشتم مثلا اولین کارم دیدار با تیلا بود خیلی وقته ندیدمش .
مارک : وقتی به رز زنگ زدم خودش سریع رساند به بیمارستان . ☆ مارک الین کجاست ؟ ♤ تو اتاق ..... £جایی که تو باید باشی خانم رز والستیا ☆ استیو ؟ £ ع.ش.ق.م رو ازم گرفتی خانم محترم ! ♤ حرف دهنت رو بفهم استیو! £ به تو ربطی نداره کل زندگیمان که به باد رفته الان برام واقعا مهم نیست رستر ها پشت تو هستند ☆ استیو درست حرف بزن £ رفتی با پسری دیگه رفتی هیچی نگفتم ، الین رو اذیت کردی هرچی نگفتم ولی اگه بخوای نامزدیمون رو بهم بزنی نابودت میکنم ☆ استیو تمومش کن £ این پسره چی داره که من ندارم نکنه که باور کرده ؟ اینکه تو واقعا دوستش داری و فقط بخاطر پولش نیست ♤ پولی نیست ! ما هرچی اموال داریم از اریک هست که وقتی خواهرم ازش جدا بشه تمومه هیچی دیگه نداریم ☆ واقعا ؟ ملودی و اریک از هم جدا میشن ؟ £ دیدی ؟ به زودی بی پول میشن هنوز میخوای باهاش بمونی ؟ ☆ آقای استیو توکالیس! اگر من الان کنار مارک هستم ربطی به رستر ها نداره چون اون میرکیزه! کسی که تو زمان حالم بده ها همراهیم کرد ! کسی که بخاطر قیافه ام ردم نکرد ! ( بچه ها قیافه رز بخاطر گریه هاش درمورد استیو درب و داغون شده بود )کسی که قبول کرد از کسی که ع.ا.ش.ق دشمنشه دفاع کنه ! اون منو حمایت کرد برعکس تو ! وقتی برای من خوراکی می خریدی می گفتی به دوستت هم بده ولی من اون موقع فکر کردم این مهربانی تو رو میرسونه استیو ! تو هیچ وقت به من حسی نداشتی و من احمق هم گول اون لبخند مز خرفت رو خوردم
الانم اگه اینجا هستم فقط بخاطر رفاقت قدیمیم هست و خواستم دوستی رو در حق الین تموم کنم و یک سری یادگاری پسش بدم. # خانم والستیا می تونید برید تو رئیس اجازه داد . ☆ ممنون . رز: در اتاق رو باز کردم الین قسمت هایی از بدنش باندپیچی شده بودند . روی تخت دراز کشیده و به پنجره نگاه میکرد . لبخند زدم و گفتم : سلام . جوابی نشنیدم . رفتم رو به روش و روی میز روبه روش یک سری وسیله گذاشتم . گفتم : این گردنبند اولین کادو دوستیمون بود و این دفتر یادداشت همونیه که راز های مشترکمون رو می نوشتیم . این پوشه هم عکس های مشترکمون هست و این جعبه هم تمام کادو تولد هایی هست که بهم دادی و در آخر این جواهراتی هست که برای جشن کریسمس بهم داده بودی و در آخر کراواتی که باهم خریدیم برای استیو ! الین از همین ثانیه به بعد من و تو رابطه ای باهم نداریم ! ♢ر...ز ☆ بله ؟ ♢ ا....س....ت...ی....و ....ب......ا.....ی....ک.....د.....خ......ت......ر......د ☆درست حرف بزن ! ♢ د.....ی....گ.....ه ....ه....م....ه....س....ت (ترجمه : استیو با یک دختر دیگه هم هست ) ☆ اون ذاتش کثیفه الین تا حالا اینو نفهمیدی امیدوار زود خوب بشی و زندگی سالمی داشته باشی . از اتاق خارج شدم و مارک راه افتادیم . از بیمارستان خارج شدیم. اون به طرز ناگهانی پرسید:تو منو بخاطر ثروت نمیخوای؟ ☆ آخه خنگول خان تو پول داری ؟ ♤ نه ☆ پس چرت و پرت نگو راستی فروش بلیت های کنسرت ملودی میرکیز شروع شده یک بلیت VIP دو نفره برای خودمون جور کردم . دوتایی لبخند زدیم . بالاخره ع.ش.ق رو پیدا کردم !
آنچه خواهید دید : همه چیز آماده است .....دلم برای هر دوتون تنگ میشه .......چی شده ؟.......این امکان نداره ......... به زودی به آخر بازی نزدیک میشیم ......تو خل شدی ؟......کارت رو درست انجام بده
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییییییییی اجییییییییییییییی
ببخشید یه مدت نبودم🥺
آجیییییییی جونمممممممم
نگرانت شده بودم
بله اجییییییییییییییی
می دونم همه میگن ولی می دونم دروغه😅
نه خدایی فکر کردم از تستچی رفتم
😂😂حالا حالا ها از دستم راحت نمیشید
راستی اجی پروفت خیلی کیوته🌺
ممنون ❤💖
ول یه عجب یکی فهمید پروفایل عوض کردم یکی نیم ساعت بعد از اینکه عوض کردم نوشته پروفایلت رو کی عوض میکنی !
😂🥺
من الین رو خیلی دوست داشتم
چرا این بلا رو سرش اوردی 😢😢😢
خشونت را کمتر کن بی زحمت ای نویسنده
نویسنده آدم بشو نیست
وااییی کاور خیلی گشنگهههههه
آره یه چیزی پیدا کردم به ملودی و اریک بخونه
*بخوره
عرر مرسی خیلی گشنگهه
مرسی
فداتتت
عالیییی پارت بعددد
مرسی بذار اول من نمیخواهم پرنسس باشم منتشر بشه بعد
باشههه
خیلی عالیییییییییییییییییییییییه
ولی ای کاش به جای الین میراندا بود البته بهتره اون بره زیر تریلی هیجده چرخ😁
مرسییییی
نویسنده رو برای حرص دادن بیشتر ترغیب نکنید
کلا عالی بودی💙🌸
بمیری میراندا
بمیری کارلوس
الهی آمین 🤧
مرسی
و اما بشنوید از خواننده داستانی که آرزوی م.ر.گ دو تا شخصیت را دارد
عالییی بودی
آخر اش لطفا به دردناک ترین حالت ممکن میراندا و کارلوس بکش دلم خنک شه البته دردناک ترین مردن به دست عشقه ولی حالشون بگیر تا یکم از حرصایی که خوردم جبران شه 🤧
مرسییی
ذهن مریض نویسنده رو روشن نکنید ! یه چی می نویسم داستان رد میشه ها
اشکال نداره تو فقط بکش من خودم اعتصاب می کنم اینقدر تست ضد ناظر میزارم تا قبول کنن تو فقط بزار
عالیییییییییییییی
مرسییییی
زیبا بودددد. منم که فقط نگران آخرشم؟ 😹💔
ممنون آره فقط تویی
عالییی
مرسیییی