
مننششییی بخدا اول یکی از داستانامو تموم میکنم بعد میزارم ناااظظرررر انتشاررر

نام: مرینت... پدر: گابریل.... مادر: سابین... برادر: ادرین.... تنفرات: ادرین.... گابریل.. خودش.... زندگی.... امیلی علایق: شب... تنهایی... تاریکی... اهنگ... ماه.. ازادی.. ارامش تیکه ای از زندگی: گابریل و سابین همو♡نداشتن هردو ♡یکی دیگه بودن ولی باهم ازدواج کردن و سابین دوقلوه هایی بدنیا اورد یکی موهای سرمه ای همرنگ تاریکی و چشمانی قابل مقایسه با اقیانوس یکی مویی طلایی همانند افتاب و روشنایی و چشمانی قابل مقایسه با طبیعت گابریل و سابین کاملا از هم متنفر بودن!!! انها طلاق گرفتن سابین مرینت رو برد و گابریل ادرین گابریل نمیخاست سابین خوشبخت شه به تام تیر زد و او مرد... سابین برای انتقام سمی ساخت و در چای امیلی ریخت و او بشدت مریض شد و نتونست باردار بشه... و در تخت در کما ماند خشم گابریل و سابین خاموش نشد سابین از یک خانواده قدرتمند بود برای همین گابریل نتونست نزدیکش بشه و اینجوری شد که دو خاهر و برادر با تنفر از هم بزرگ شدن

نام: ادرین نام مادر: سابین... نام پدر: گابریل.. نام نامادری: امیلی... علایق: امیلی.... ارامش... اهنگ... درختا و طبیعت... شادی تنفرات: مرینت... سابین... تنهایی... تاریکی.. تیکه ای از زندگی: او میدانست مادر اصلیش کی هست ولی وانمود میکرد که مادر اصلیش امیلیه او از سابین مادرش تنفر داشت از مرینت متنفر بود ولی با او توی یک مدرسه افتاد زجر آور بود!! توی ی کلاس شمشر زنی توی ی شرکت مد!!! اگر امیلی نبود الان گابریل مرینت را کشته بود! تنها دلیلی که گابریل ادرین را نگه داشته بود این بود که شبیح امیلی بود و یک وارث میخاست ولی با ادرین کاملا سرد بود ادرین کامپیوتر پدرش را هک کرد تا فهمید قضیه از چه قراره یکبار هم داشت به حرفای پدرش با مادربزرگش گوش میداد اگر امیلی میمرد.. او خودش را از دست میداد با هر سرفه امیلی قلبش میلرزید درد داشت!

نام: لوکا.... والدین؛نامشخص.... خاهر: جولیکا.... تنفرات:نامشخص... علایق: گیتار.. ملودی تنفر«ک البته کسی نمیدونه یعنی چی»... مرینت.. ادرین... تیکه ای از زندگی: او یک خاننده موفق و معروف است همیشه لبخند میزند و رفتار های عجیبی دارد هیچکس متوجه رفتاراش نمیشه دوست مرینت و ادرینه و برادر بزرگ جولیکا همیشه حرف های نامشخص میزنه ولی نمیشه استعداد گیتار زنیشو فراموش کرد

نام: کلویی... پدر: شهردار... مادر: ملکه مد ادری... خواهر: زویی... علایق: لوکا.... خانوادش.. عشق والدین.. اهنگای لوکا تنفرات: اینکه بقیه فکر کنن مغروره... اینکه مادرش ولش کرده... اینکه هیچکس درکش نمیکنه تیکه ای از زندگیش: تو شیطانی!! دختره ی مغرور فکر کرده خیلی خوبه!!! از دیدنش چندشم میشه!! کلویی: هققق نه اینجوری نیست من فقط عشق والدین میخاد هقق زویی اجی کوچولوم برگشته چ چرا منو دوست نداریی هقق چرا کسی دوسم نداره... من مغرور نیستم فقط کسی درکم نمیکنه هقق این اهنگ... دقیقا روح منه! خیلی هقق دوسش دارم خیلی:>

نام: فیلیکس.. مادر: آمیلی... پدر: نامشخص... پسر خاله: ادرین... علایق: پروانه ها.. صدای شاخ و برگای پاییزی... ادرین... آمیلی... امیلی... تنفرات: گابریل.. دخترا... سابین... تنهایی.. مرینت؟!! تیکه ای از زندگی: او خیلی سرد بنظر میرسه ولی قلبی مهربون داره همیشه میخاد به اطرافیانش کمک کنه او از مرینت کاملا متنفر بود ولی یک روز در اردو مدرسه وقتی گم شده بود از لای شاخه برگا یک دختر با موهایی مثل اسمون شب برخورد کرد که بدون زره ای سر و صدا اشک میریخت از پاش خون مییومد باورش نشد!!! کلی پروانه کنار دخترک بودند و اون چهره بی احساس فقط اشک میریخت!! فیلیکس به خودش امد فهمید که او مرینت است از اون موقع به بعد ازش متنفر نبود و براش احترام قاعل بود

نام: کاگامی.... مادر: ارگارت... پدر: الکس«مرده»... دختر خاله: مرینت... خاله: سابین... پسر خاله: ادرین علایق: مرینت... شمشیر.. دوران باستان... ازادی... تنفرات: مادرش... ادرین... گابریل.. محدود بودن... هرچیزی ک مرینت رو ازار میده... پسرها.... تیکه ای از زندگی: ارگارت و سابین خاهر بودند ارگارت وقتی وضع سابینو میبینه اعلام دشمنی با خانواده اگراست رو میکنه و مرینت رو مثل دختر خودش میبینه کاگامی و مرینت هردو از بچگی دفاع شخصی یاد گرفتن و درس های فوق برنامه خوندن مرینت از سن۱۱سالگی دیگه گریه نکرد چشمای پر از اشتیاقش که کاگامی رو بسمت شادی کشیده بود تاریک شد مرینت حقیقتو فهمید، متوجه شد پدرش تام نیست حتی یک بار از طرف پدرش بهش حمله شد!! از اون موقع به بعد تا اسم گابریل ادرین یا کلا اسم خانواده اگراست میومد کاگامی عصبانی میشد
Emma: نااااظظظظررررررررررررررررر ممممممددددددد االللتتتتتتمماااااسسس میکنم تروخدا انتشار کننییین
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
جالب و خوب😊
♡
بعدییی
عممرااااا تا لایکاش20 ش بعددد
🥺😭😭
اجی مطمئنم خیلی خوب میشه
زود تر پارت اولش رو بزار
چشمممم اونه سان حواتو دارهههه
❤️
♡
عالیییییی
ممنون
♡
عررررر عالییییییییییی
اجو زود پارت ۱ رو بدیا😉😉
عرر ذوققق حتمااا
اول داستانای دیگتو میزاری بعد اینو میزاری هااااا😐😂
چچچشم
عالییییییییی❥
ممنون ♡!-