مننششییی بخدا اول یکی از داستانامو تموم میکنم بعد میزارم ناااظظرررر انتشاررر
نام: مرینت... پدر: گابریل.... مادر: سابین... برادر: ادرین.... تنفرات: ادرین.... گابریل.. خودش.... زندگی.... امیلی علایق: شب... تنهایی... تاریکی... اهنگ... ماه.. ازادی.. ارامش تیکه ای از زندگی: گابریل و سابین همو♡نداشتن هردو ♡یکی دیگه بودن ولی باهم ازدواج کردن و سابین دوقلوه هایی بدنیا اورد یکی موهای سرمه ای همرنگ تاریکی و چشمانی قابل مقایسه با اقیانوس یکی مویی طلایی همانند افتاب و روشنایی و چشمانی قابل مقایسه با طبیعت گابریل و سابین کاملا از هم متنفر بودن!!! انها طلاق گرفتن سابین مرینت رو برد و گابریل ادرین گابریل نمیخاست سابین خوشبخت شه به تام تیر زد و او مرد... سابین برای انتقام سمی ساخت و در چای امیلی ریخت و او بشدت مریض شد و نتونست باردار بشه... و در تخت در کما ماند خشم گابریل و سابین خاموش نشد سابین از یک خانواده قدرتمند بود برای همین گابریل نتونست نزدیکش بشه و اینجوری شد که دو خاهر و برادر با تنفر از هم بزرگ شدن
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
30 لایک
جالب و خوب😊
♡
بعدییی
عممرااااا تا لایکاش20 ش بعددد
🥺😭😭
اجی مطمئنم خیلی خوب میشه
زود تر پارت اولش رو بزار
چشمممم اونه سان حواتو دارهههه
❤️
♡
عالیییییی
ممنون
♡
عررررر عالییییییییییی
اجو زود پارت ۱ رو بدیا😉😉
عرر ذوققق حتمااا
اول داستانای دیگتو میزاری بعد اینو میزاری هااااا😐😂
چچچشم
عالییییییییی❥
ممنون ♡!-