
هیچی دیگه
زمان پایان این مبارزع ادرین چند تار موی کرسنت را گرفت و محکم کشیدادرین: هوی بچه بار اخرت باشه بدون مشورت بپری جلو هیولا مری: بهت ربطی نداره.. ادرین: هاا!! ربط ندارع؟! ادرین خاست ادامه بده که دید مرینت مثل نسیمی خنک تند از کنارش گذشت او واقعا انسان بود؟ مثل جسمی متحرک.. نه! عروسکی متحرک بود ادرین قرص را خورد «اوق هه هه اووققق» و به سمت خانهرفت.. جالبه! یک بچه پولدار بدبخت! مرینت به کوچه ای رفت، او افتاد؟؟.. این فعالیت ها اصلا برای ادمی که مشکل قلبی داره خوب نیست!... مرینت میدونست.. اهمیت نمیداد.. بیشتر.. نمیخواست نقطه ضعفش رو کسی ببینه... جالبه! +ا سلااام _تو... اینجا ... چیکار میکنی..+اول بیا بریم بیمارستان حالت بده _نه... +هی! _ من... بیمارستان... نمیام + داروخونه چی؟ _ هیچ... کدوم + هیییییی ا! خوبی؟؟؟ لوکا به جسمی بیهوش بر زمین نگاه کرد لبخندی مرموز زد... ویولونی بر دست او ظاهر شد و ملودی جالبی زد... چشم های مرموز و سرد لوکا.. خیلی خسته بود مرینت را کول کرد و به بیمارستان برد ~ آ شما؟ خ... خاننمممم +لوکا مرینت را به پرستار سپرد و بدون هیچ حرفی رفت... پرستار خیلی جا خورده بود و سریع به مرینت سرم وصل کرد... یکی... دوتا... سه.. چهار... پنج:)) « تو مامانمو کشتی... تو مامانمو کشتی... تو مامانمو کشتی..»..« چ.. چجوری؟!! تو فقط ی نوزادی!!» ..«موهای سیاه و چشمان خون مانندش بسیار ترسناک بود..» ...« این بچه رو ازم دور کنین!!!»..« پس پرنسسی که نامش پاک شده...
خواهرمه؟!!!!».. مرینت با قلبی پر از درد بیدار شد صدای ناراحتی کاگامی.. مادرش و خاله اش فقط به قلب زخمی او چنگ میانداختند « نوبتی هم ک باشه نوبت ادرین فناست» ادرین وارد خانه شد گابریل بر روی بالاترین پله بود.. گابی: کجا بودی آقای اگراست؟ لحنی سرد و خشمگین.. با تمام اینها ادرین هنوز محبت او را میخاست اما.. با تمام اینها نفرتی قلبش را اسیر کرده بود ( هعی🗿)+ بهت ربطی نداره گابی: نداره نع.. بهت نشون میدم پسره ی لوس ( دمپایی بدم؟) جای دردناک سیلی پدرش بر روی صورتش خودنمایی میکرد پدر؟ این واژه واقعا مناسب او بود؟! دست های سنگین گابریل بر صورت او میخوردند این نا امیدی.. این درد... ادرین خنده ترسناکی بر سر داد گابریل با نگاهی تمسخر امیز او را به اتاقش فرستاد.. ادرین میخندید.. اما قطره های دلش.. مثل باران از چشماش میریختند درست است او یک روانی به تمام معناست.. اما .. اما هنوز خاستار محبت بود.. سراغ دفترچه رویاهاش رفت.. مهم نبود چقدر زود سراغ دفترش میرفت.. هیچوقت اسم و صورت دختر یادش نمی آمد... او.. او خیلی بخاطر خاب هایش احساساتی میشد.. چرا؟.. او یکی از خاطره ها را خاند؛...«داداشی گریه نکن!!!»..«هق پدر منو دوست نداره»..«چی؟!! دروغه! اصلا اگه دوشت نداشته باشه مهم نیشت!! من اینقدر داداشیو دوشت دارم که جای همه رو پل میکنه! همف»..«ابجی خخ این حلفارو از کجا یاد گلفتی خخ»..«اوم.. نمد»...« آبجی؟!!! من.. من.. چیکار کردم.. هه هههه نه.. نه.. نه من اینکارو نکردم... نه هق این خون تو نیست مگه نه.. نه.. من نمیخاستم.. هق.. آبجی خودتی نه؟! آره هش تقصیر اوناست هه هه هه بخند.. بخند آبجی.. من هه انتقامتو میگیرم پس.. هه بخند» ادرین با هر جمله اشکی از چشمانش سرازیر میشد.. دردناک بود.. سایه پسری بر کنار ماه میدرخشید..« من نمیزارم هیچوقت.. یادتون بیاد..» نقاشی ای بر روی بوم خودنمایی میکرد.. با ظرافت تمام ساخته شده بود.. آن نقاشی.. عروسکی که با نخ قرمز بسته شده... بود.. و در بوم های بعدی سعی به فرار داشت.. اما در بوم اخر.. آن عروسک تیکه تیکه شده است
ناظر این پارت ۱۸+ نبود و هیچچچ چیز بدی نداشتن تنان رد نکنننننن
ناظر این پارت ۱۸+ نبود و هیچچچ چیز بدی نداشتن تنان رد نکنننننن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تو چرا پارت نمیدییییی
منشیت کچل شد به خدااااا
تازه اون اکانتمم پرید
این اکانت جدیدمه
البته زیادم جدید نیست ولی نمیدونم یادته یا نه
پارت بعد رو نمیدی؟
ازش خوشم اومد......
منشی آمده غر بزنه
پارت بعدددد
که مرینت /کاراکتر اصلی خیلی قوین یا اصلا قدرت دارن داره کلیشه ای میشه◕◡◕
اره میدونم این اولشه یجورایی مقدمست
که میفهمه .. و حتی اگه کتابم بخونی نویسنده اون کتاب نمیاد شخصیت اصلیو بکنه حاکم جهان و قویترین فرد .. نویسنده کتاب میاد حتی با یه شخصیت فرعی و به قول امروزیا ضعیف یه کتاب عالی مینویسه پس بیشتر به کاراکتر دقت کن و کتاب بخون◕◡◕
وگرنه غیر اون قلم و ایده هات خوبن◕◡◕
یه دلیل دیگم اینکه اینطور داستانا که
داستانات عالین≧ヮ≦
ولی فقط مرینتو ضعیف و بیمار نشون نده چون این بی احترامی به سرسختیه کاراکتره چه اصلی چه فرعی چه انیمه چه انیمیشن چه مثبت چه منفی نباید به کاراکترا بی احترامی شه و اینکه تو میای مریو ضیعف و بیمار نشون میدی بی احترامی به شخصیت اصلیشه حتی اگه تو داستان بگه من ضعیف نیستم بازم خواننده که
اولش دارم بدبختیاشو نشون میدم بعدش... حی حی