ملودی : ☆ خانم و آقای رستر لطفا صبر کنید ! روی پاشنه چرخیدم. یک دختر خوشگل مو قهوه ای جلوم ایستاده بود . اریک گفت : چیزی شده دختر کوچولو ؟ پاش رو لگد کردم . دختر گفت :قبل از قضاوت مارک باید حرف های منم بشنوید! گفتم : اینجا ؟ گفت : بریم تو ساختمون بعد ! اریک گفت : تو رز والستیا هستی ؟ گفت :بله آقای رستر . وارد ساختمون شدیم ما رو برو به کلاس 9A و گفت : الان میتونم تعریف کنم؟ گفتم: آره میتونی ! ☆ اسم من رز والستیا هست ! پدرم یکی از شرکت هایی هست که زیر نظر مجموعه ادال فعالیت میکنه. پدر من یک قرار نامزدی با مجموعه کورین که صاحبش توکالیس ها هستند ریخت ! من تو همون نگاه اول به استیو توکالیس علاقه پیدا کردم و اونم علاقه داشت اما اون یک علاقه زودگذر بود .من با الین دوست شدم . یکم که گذشت استیو قرار نامزدی ما رو بهم زد و شروع کرد به الین نزدیک شدن ، اون موقع مارک و الین دوست های صمیمی بودند وقتی استیو خودش رو چسبوند به الین مارک حالش بد شد چون اون ع.ا.ش.ق الین بود .من دیوونه استیو بودم و بعدش امروز صبح رفتم دوباره با استیو دعوا کنم که مارک گفت با من تا مدرسه میاد . می خواست منو از استیو و الین دور کنه یکم با هم درد و دل کردیم و در نهایت رسیدیم مدرسه رفت سر کلاس یک دفعه صدای فریاد اومد ، مارک داشت از من دفاع می کرد چون استیو به من گفته بود دیوونه ! همش تقصیر منه من متاسفم ! گفتم : ممنون که بهم گفتی و اینکه اون کپی گردنبند من هست؟ گفت : من طرفدار پروپاقرص شما هستم میخواستم یک گردنبند شبیه شما داشته باشم آخه شنیدم آقای رستر دستور دادند هیچ گردنبندی شبیه این ساخته نشه به خاطر همین 5 ساله اینا تو هیچ مغازه ای فروخته نمیشه منم با خودکار سه بعدی ساختم . گفتم : خیلی قشنگه به هرحال ما باید بریم پیش مارک ! ☆ بازم من بخاطر این اتفاق متاسفم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
خیلی داستانتو دوست دارم زود تر پارت بعد رو بزار
چشم
اگه زمان به عقب بر می گشت بازم این داستان می خوندم، 💙🌸💙
قلبمی❤
💙
زیباستتتتت🥺💕 ببین الین دیگه کار از کار گذشته مارک رو ول کنننن
مرسی
نگران نباش این دیگه شرور داستان نمیشه
هوراااا مرسیییی
میگم تو چطوری داستانت رد نمیشه؟ 😐 من پارت یک داستانمو گذاشتم اصلا اول بسم الله رد کردن... البته یکم جنگ و اینا هم داشت...
اینقدر با ناظرا دعوا کردم اون اوایل
حالا چشم نزن
هعی خواهر میبینی زندگیو؟ 😹💔
حالا من چشم نمیزنم ولی دعا کن منتشر شه....
چشم
عالیییییییییی
مرسی
عالییییییییییییییییییی پارت بعد
امروز بعد از ظهر
مرسیییییی
باش ولی زودااا فقط اینا چرا دارن از هم جدا میشنننن اخرش چی میشه اریک و ملودی عرررر
حالا مونده
عررررر
خواهشا الین رو نک!**ش🗿😐
این یکیو ول کن🗿
عالییی
مرسی
تو ناراحت نیستی گند زدم تو شیپ های موردعلاقه ات ؟
نمیدونم ولی امیدوارم جک و مری پیش هم برگردن🗿
و الین و مارک باهم باشن و این یارو اسمش چی بود🗿همین دختر جدیده گو)@)رشو گم کنه بره😐ازش بدم نمیاد ولی خب🗿
ببین جک و مری رو میتونم ولی مارک و الین متاسفم
هعی شیپ قشنگی بودن
مال گذشته هاست
چیزی ندارم بگویم🗿
عالی عالی عالییییییییییییییییییییییییییی
ممنون ممنون مممنونمممممممممم