
سلام دوستان اینم پارت 7 امیدوارم که خوشتون بیاد
از زبان مرینت👈اون خانومه گفت : برنده این مسابقه شرکتی نیست جزء......شرکت اگرست با طراحی گابریل اگرست و مرینت دوپن چنگ یهو کل سالن رفت رو هوا ما از جامون بلند شدیم و رفتیم روی سنت (نکته : منظورش ازما یعنی خودش و آدرین و لایلا و کاگامی و ناتالی و آقای اگرست هم از طریق تبلتی که تو دست ناتالی هست ارتباط میگیره) همه برای ما دست میزدن بعد میکروفن رو به ما دادن و ماهم سخنرانی کردیم و تشکر کردیم وقتی سخنرانی تموم شد یک نفر از پشت جمعیت داد زد و به ادرین گفت : ببوسش (قیافه ی من : 😳🍅 قیافه ی آدرین : 😳🤗😍 قیافه ی لایلا و کاگامی : 😠😡) بعد یهو تمام جمعیت یک صدا گفتن : ببوسش ببوسش ببوسش. بعد آدرین رو به من کرد و اومد پیشم +آدرین نه این فکرو از سرت بیرون کن _راه نداره بانوی من چون تماشاگران میگن. +خب بگن به من چه _دیگه فایده نداره باید ببوسمت +آدرین پخش زنده هست تمام دنیا دارن میبینن _خب اینطوری همه میفهمن تو مال منی حالا میخوای عشقتو ببوسی یا نه. من هیچی نگفتم و ادروم به ادرین نزدیک شدم اونم به من نزدیک شد و همو.............. یهو سالن رفت رو هوا منم که مثل گوجه سرخ شده بودم🍅بعد یک نگاه به پشت جمعیت کردم که ببینم کی این حرفو زد که دیدم آلیا گوشی تو دستشه و داره فیلم میگه بعد یک چشمک به من زد من فهمیدم که کاره خودشه برای همین یک چشم غره بهش رفتم
بعد مراسم من و آدرین و لایلا و کاگامی و ناتالی سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت خونه آقای اگرست وقتی وارد شدیم دیدیم که آقای اگرست تو سالن پذیرایی نشسته و منتظر ماست ما رفتیم پیشش و بهش سلام کردی اونم به ما سلام کرد و ما نشستیم روی مبل آقای اگرست گفت : ما باید برای این موفقیت بزرگ جشن بگیریم خانم دوپن چنگ شما با اولین طرحی که برای آدرین کشیدید تونستید برنده مسابقه بشید. +ممنون آقای اگرست گابریل : راستی خانم دوپن چنگ ما دو هفته ی دیگه بازم مسابقه ی مد داریم ولی ایندفعه فقط ده شرکت در مسابقه حضور دارند و شما باید تا دو هفته ی دیگه یک لباس برای آدرین طراحی کنید و بدوزید +چشم آقای اگرست بعد آقای اگرست یک نگاه به لایلا و کاگامی و آدرین کرد و گفت : کار شما هم عالی بود که یهو ناتالی اومد و گفت : شام حاضره و ماهم رفتیم سرمیز و شام خوردیم من بعداز شام رفتم تو اتاقم تا بخوابم که یهو یک نفر در زد +بفرما تو. ..... بعد آدرین اومد داخل. _مرینت من میخوام باهات درمورد یه چیز مهم صحبت کنم. +خب باشه بگو _مرینت من هویت هاکماث رو میدونم استادفو بهم گفت +خب اون کیه. آدرین سرشو انداخت پایین و گفت _اون پدرمه. (قیافه ی من : 😳😳 قیافه ی آدرین : 😞😞) +چی این امکان نداره اون یکبار شرور شد _اون خودشو اکوماتیز کرده بود میای امشب بهش حمله کنیم +ولی تو حالت خوب نیست. _نه بانوی من من حالم خوبه من یک هفته هست که از این موضوع خبردارم و باهاش کنار اومدم
+باشه بریم🐞تیکی خال ها روشن🐞 _🐾پلگ پنجه ها بیرون🐾. بعد ما از پنجره اتاق رفتیم بیرون و رفتیم تو اتاق آقای اگرست بعدکه رسیدیم من گفتم +معجزه گرتو پس بده هاکماث گابریل : چی شما از کجا میدونید _به تو مربوط نیست حالا معجزه گرتو پس بده گابریل : هرگز. نورو بال های تاریکی روشن ...............بعداز چند دقیقه که داشتیم میجنگیدیم یک نفر از پنجره ی اتاق آقای اگرست اومد داخل وقتی نگاش کردم دیدم معجزه گر طاووس رو داره +کت نگاه کن اون معجزه گر طاووسه دومین معجزه گری که استادفو گم کرد _آره بانوی من +اسمت چیه مایورا : من مایورا هستم +آها....................(10دقیقه بعد) من دیگه خسته شده بودم برای همین گفتم +🐞لاکی چارم🐞و یک عکس از امیلی اگرست بهم داد من یکم فکر کردم بعد گفتم +آقای اگرست شما میخواین همسرتون با معجزه گرا زنده کنین درسته هاکماث : بله درسته. +آقای اگرست شما میدونین اگر همسرتون با معجزه گرا زنده کنین یکی از عزیز ترین کساتون میمیره و من فکر میکنم اون پسرتون باشه هاکماث خشکش زد و گفت : چی
از زبان ادرین👈هاکماث خشکش زد و منم از فرصت استفاده کردم و حمله کردم سمتش و یه لگد بهش زدم و اون محمک خورد تو دیوار و بیهوش شد من معجزه گرشو برداشتم و رفتم سمت مایوررا اون بهم حمله کرد و من جاخالی دادم و یه آپرگاد محکم به شکمش زدم اون دردش گرفت و خم شد منم بلندش کردم و چرخونمش و پرتش کردم سمت دیوار اون خورد به دیوار و بیهوش شد من معجزه گرشو برداشتم ولی با چیزی که دیدم شاخ درآوردم (قیافه ی من : 😳😳. قیافه ی مرینت : 😳😳)باورم نمیشد مایورا ناتالی باشه منو لیدی از اونجا رفتیم بیرون و حرکت کردیم سمت خونه استادفو وقتی رسیدیم تبدیل به خودمون شدیم و در زدیم. استادفو : بفرمائید تو....... من و مرینت رفتیم داخل و نشستیم من معجزه گرا و بهش دادم استادفو : وایسا ببینم شما معجزا گر طاووس رو هم پیدا کردین واقعا ازتون ممنونم ولی صاحب معجزه گر طاووس کی بود. من با لحن ناراحتی گفتم _ناتالی استادفو : متاسفم آدرین _نه استاد اشکالی نداره +استاد من فهمیدم گابریل اگرست میخواسته همسرشو زنده کنه راهی هست که بشه اینکارو کرد که کسی آسیبی نبینه استادفو : میشه به سه ماده نیاز دارم تا بتونم اون معجونو بسازم یکی از اون ماده ها که اشک شوق که با یکمی خنده میشه بدستش آورد ولی اون دوتا رو خیلی سخته تا بدستش آورد
دومیش روغن شیر هستش و تو موزه ی نیویورکه خیلی هم سخت ازش مراقبت میشه و سومیش هم پودر عشقه که در معبده چینه و خیلی هم سخت ازش مراقبت میشه +آها ممنون استاد خداحافظ استادفو : خداحافظ _خداحافظ ما از خونه استادفو آمدیم بیرون و تبدیل شدیم و رفتیم تو اتاق پدر منو وایسادیم تا بهوش بیاد وقتی بهوش اومد من بهش گفتم _آقای اگرست ما میتونیم کاری کنیم که همسر شما زنده بشه بدونه اینکه آسیبی به کسی برسه گابریل : چجوری. (ماهم تمام قضیه رو بهش گفتیم) _راستی یه چیز دیگه هم میخوایم بگیم گابریل : چی. _خب ما میخوایم که هویتمونو بهتون بگیم🐾پنجه ها داخل🐾 +🐞خال ها خاموش🐞 (قیافه ی گابریل : 🤯🤯 قیافه ی ناتالی : 🤯🤯)(نکته : ناتالی همزمان باگابریل بهوش اومد) گابریل : اد..... رین و مم..... رینت شما کت نوار و لیدی باگ هستین _بله +خب حالا کی حرکت کنیم سمت نیویورک گابریل : دو هفته دیگه بعداز مسابقه مد بعداز اون تا 3 ماه مسابقه دیگه ای نداریم +خوبه من دو هفته ی دیگه که خواستیم بریم نیویورک معجزه گر طاووس و پروانه رو براتون میارم گابریل و ناتالی : باشه
پایان امیدوارم خوشتون بیاد لطفا لایک و کامنت بزارید🌹
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فک کنم تو کامنتا همه پسرن ؟؟
عالی
سلام
عالی بود ❤️
پارت بعدی رو زود بذار
منتظرم
ممنون از تست خوبت 🌹
Wow amazing
عالی بود 💞💞 به تست های منم سر بزنید و نظر بدید 🙃☺️
عالی بود داستان منم تقریبا یه بخش هاییش مثل مال توعه اما خب پر رویی نباشه مال من قشنگ تر🤗🙂بیا بخون قشنگه
من داستان شمارو قبلا خوندم ولی ازش کپی برداری نکردم اگه هم کرده باشم حتما اتفاقه بوده
راستی من داستان شمارو خیلی دوست دارم