
سلام به ناظر قشنگم میشه پخشش کنی ازت خواهش میکنم به خدا چیزی بدی نداره ازت خواهش میکنم🥺😭
روزگاری در گیونگ سان کره جنوبی در تاریخ ۹ مارس۱۹۹۳ پادشاه کره جنوبی صاحب دو فرزند شد و هر دوی آنها در آغوش کشید و نوازششون کرد. ملکه بی حال رو تخت دراز کشیده بود لحظات آخرش را میگزارند ملکه: پادشاه شما باید به خوبی از آنها و خودتان مراقبت کنید، درسته من بهت قول دادم تا ابد پیشت میمونم ولی د.......... نویسنده : ملکه چشمانش را بست و به همه چیز خاطمه داد. پادشاه با چشمانی پر از اشک به ملکه خیره شد.
۱۰ سال بعد ) یونگی: پدر میتوانم از شما یک سوالی را بپرسم؟ پادشاه : بله پسرم بپرس یونگی: چرا این گردنبند را دور گردن من بستید و من اجازه ندارم هیچوقت درش بیارم؟ پادشاه: یونگی تو پسر عاقل و باهوشی هستی و تو الان یک بچه هستی ولی در آینده بعد از من تو سلطنت این کشور را بر عهده داری و باید خیلی چیز ها رو مخفی کنی مانند این رازی که من به تو میگم متوجه شدی؟ یونگی: بله پدر پادشاه : این گردنبند قدرت تو را در خود قفل کرده و تا زمانی که آن را نشکنی قدرت تو مخفی خواهد ماند، قدرت که تو داری مربوط به اژدهای کاچی کارو هستش و این اژدها دارای قدرت های خطرناکی هستش که تو الان نمیتونی از آنها استفاده کنی چون ممکن است به خودت و اطرافیانت آسیب بزنی اما من درسن ۱۵ سالگی بهت یادم میدم که چطور آن را مهار کنی و بر روی آن تسلط داشته باشی خوب حالا میتوانی بری و کمی استراحت کنی فردا تمرین شمشیر بازی را داری و همچنین آموزش زبان فارسی پس بهتر است زودتر بخوابی. یونگی :چشم پدر
یونگی همچنان که داشت به سمت اتاق خود میفرت به این فکر میکرد که آیا میتواند سلطنت یک کشور را برعهده بگیرد یا نه و از طرف دیگر ذهنش درگیر قدرت درونش بود یعنی میتوانست آن را مهار کند؟ انقدر درگیر ذهنش بود که با صدای برادرش به خود آمد. جونگ کوک : برادر اتفاقی افتاده ؟ یونگی : برادر میخواستم بدونم که توهم.... که ناگهان یاد حرف پدرش افتاد=این یه راز بین اون و پدرش هست و اجازه نداره به کسی بگه پس فقط گفت که میخواستم بدونم که توهم مثل من کمرت درد میکند بخاطر تمرین های سخت شمشیر بازی؟ جونگ کوک : خیر فکر کنم برای شما اتفاقی افتاده است؟ یونگی: خیر اتفاقی نیفتاده و فقد خسته هستم برادر و نیاز به استراحت دارم. شب به خیر برادر و سریع وارد اتاق خود شد .
خوب اول از همه ناظر به خدا تمام قوانین رو رعایت کردم و فقد فقد به عشق جین لاور این داستان نوشتم پس لطفا پخشش کن خواهش میکنم ناظر قشنگم من همه قوانین تک به تک رعایت کردم🥲🥲
اسلاید اضافه😶
🥲🥲🥲هعیییی ناظر خواهش میکنم پخش کن به خدا این کیوی گناه داره🥲
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
جین لاورا یا شوگا لاورا
برم پارت ۲ رو بخونم👀
ووووواووووووووووووووووووو براوووووو🤓
و منی فاز وینچنزو ور داشتم🤓
ایول داستانت خیلی خیلی جالبه
ممنونم🪐🍉
😊
این اولین داستانی هست که از تو خوندم و واتتتت قلمت خوبه وموضوع ات خیلی خلاقانه هست امیدوارم همیشه موفق باشی با اجازه برم پارت دو رو بخونم😊😊😇
ازت ممنونم الان من چه غل... طی کنم باورکن خیلی سخته که الگوت بیاد داستانت بخونه 😭🥲🥲
😂😂😂وای تو خیلی کیوتی بابا الگو چیه مگه من کیم
هعیییی تو الگوی منی راستی یکم بهت کمک کنم همون pin ki هستم ولی از وقتی تو اومدی سعی ذارم قلم درست کنم و اسنو از الگوم یاد گرفتم😭😭😎
انقدر هول کردم غلط املایی دارم😶😂
پینک دختر تویی لامصب من فکر کردم تو یه کاربر جدید هستی پیش خودم گفتم پس چطور با من صمیمیه و فلان خواهر اسمت عوض میکنی حداقل قبلش یه چیزی بگو
دلم میخواد برای اینکه من و الگو خودت کردی عرر بزنم🥲🥲😭😭😭💔🙈
به مرور زمان بهتر میشه خواهر بعد از اینکه نوشتی یه دور خودت بخون ت ببین کجاش رو غلط نوشتی عسلکم
تاکومی خواهر فکر کن من ساعت ۴ شب میکنم این داستان مینویسم حساب کن ببین چقدر حوصله میخواد تا بیام غلط املایی به درستم😐 ولی خوب چون گفتی میکنم
من باید عررر بزنم که الگوم داره داستانم میخونه😭
خواهر تو رکورد جغد رو هم زدی تبریک عرض میکنم
بابا الگو چی بازم گفتی خواهر
😂 جغد از من تقلید میکنه😂🙃
عالی
ممنونم