ناظر عزیز لطفا منتشر من
یک ماه گذشت و حال ا/ت روز به روز بدتر میشد...در حدی که دیگه حتی جون حرف زدم هم نداشت...درسته این مرحله اول بود که دکتر به جونگکوک گفته بود اما با این فرق که ا/ت به شدت لاغر شده بود و همش خواب بود...شیمی درمانی های سنگین و دارو هایی با عوارض بالا..جونگکوک هم با حال بد ا/ت هر روز بدتر میشد انا به روی خودش نمیاورد تا تاثیری روی روحیه ا/ت نذاره...
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
46 لایک
عررررر خیلی خوب بود نزدیک بود گریه کنم، بهترین رمانی بود که خوندم خیییییلییی خوب بووووود😍😍😍😍❤❤
تو فاز غم بودم تا اینکه اخرشو خوندم 😐😂
حالا این به کنار جونگ کوک چطوری زنده موند درحالی که قلبشو داد؟؟ 😔📿
یه قلب دیگه واسش پیدا کردن
اهاااا😔👍🏼
++++
چیشد من دوساعت داشتم گریه میکردم همین 😂😂😂
🤡🤡
اگه ا\ت ب تهیونگ میرسید جالب تر بود
نه خب این فن فیک باشیپ جونگکوک بود
خا
ولی وختی تو پارت ¹⁰ گفدی تهیونگم یکم دوسش دارع
توقع داشتم سر ا/ت با جونگ کوک دعوا کنه
و منی که اماده گریه بودم:/
جرررر
ابجی میشی؟
حتما
پس خشبختم دارا/یسنا عم ¹³ سالمه
میا 13 ساله
خشم اونی
میتو
ا/ت برو بچه کار خرابی کردهههههههههه
وایییی
آجی میشی؟
حتما
آنا 13 ساله
اند یو؟
اونیکی دوستانتون چرا پاک کردی؟
بنظرم مسخره بود حالا داستان جدیدم منتظرم منتشر بشه
عر چقدر خوب مینویسییی
مرسی عشقم
عههههههه تموم شد؟
یل
عرررررررررررررررر
عررر ترررر