ناظر جون منتشر کن چیز بدی نداره
پدر یورانگ:بشینین.
جونگ کوک: چشم.
یورانگ: بابا جون من میرم قهوه بیارم .
پدر یورانگ : خب گفتی همکلاسی یورانگی اسمت چیه؟
جونگ کوک:خودمو معرفی نکردم؟؟!!!من جونگ کوکم جئون جونگ کوک بقل دستی یورانگم.
پدر یورانگ : حالا تعریف کن چیشده آقای جئون.
جونگ کوک:خب راستش. ..........
یورانگ : پدر قهوه آوردم بردارین.
پدر یورانگ قهوه رو برداشت و بعد یورانگ به سمت من اومد تا اومدم قهوه رو بردارم ،یکدفعه سینی افتاد و قهوه ها ریخت رو لباسام .
در حالی که لباسامو نگاه میکردم گفتم: دختره ی بی دست و پا حواست کجا....
وقتی سرمو بالا آوردم دیدم یورانگ رو زمین افتاده .
جونگ کوک: یورانگ خوبی ؟ چیشد یکدفعه؟
یورانگ : سرم گیج رفت الانم چشمام سیاهی میره آییییی
جایی رو نمیبینم.
جونگ کوک با نگرانی:دارو ها....داروهات کجاس؟؟؟
یورانگ تو کیفمه
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
خوشگلم سلام کجایی خبری ازت نیست انگار حسابی سرت شلوغه هاا
سلام عزیزم ببخشید بخدا سرم حسابی شلوغ شده
سلام خوشگلم حسابی نگرانت شده بودم گوشی به زودی زود میرسه دستم
آجی سلام خوبی
چرا دیگه نمیای تستچی
دلم برات تنگ شده
متاسفانه هنوز گوشیم درست نشده 😢
سلام آجی جونم خوبی
چه خبرا کجایی نیستی خوشگلم یه اعلام حضوری. بکن دل تنگتم ❤️
سلاو درود بر آجی گلم ❤️
کجایی عزیزم خبری ازت نیست نگرانتم 😁
آجی خوشگلم کجایی
خبری ازت نیست
آجی خوشگلم سلام میای پیوی
آجی سلام من فاطمه م گوشیم پوکید فعلا نیستم
دختر جان کلی نگرانت شدم
خوب شد گفتی ها💜💜💜💜💜
❤️ ماچ به قلبت ❤️
وای اجی جونم داستانت عالیه ❤❤
مرسی اجی جون
کوکی عاشق یه دختر بی زبون شده رو هم میشه ادامه بدی؟ 😁❤
اره عزیزم فقط باید یکم صبر کنی چون میخوام اول یکی از این دو تا داستانم تموم کنم بعد با تمام قبا برم سراغ اون
میشه کوکی عاشق یه دختر بی زبون شده رو هم ادامه بدی 🥺