سلام آبتین هستم اومدم با پارت سه
گفتم چه شرطی پدرم گفت مرینت باید طراح شخصیت بشه و باید پدر و مادرش هم اجازه کامل بدن من گفتم ممنون پدر واقعا ممنون من مطمعنم مرینت حتما قبول میکنه و با سرعت موشک دویدم سمت اتاقم 🚀🚀🚀🚀وقتی رسیدم سریع گوشیو برداشتم و به مرینت زنگ زدم و همه چیزو بهش گفتم اون هم یهو پشت تلفن یک جیغ خیلی بلند کشید و با تمام ذوق و شوقی که داشت قبول کرد خوب میریم اونور در خانه مرینت چنان جیغ بلندی زدم که مامان و بابام سریع دویدن تو اتاقم و با نگرانی گفتن یا خدا مرینت چی شده اتفاقی افتاده گفتم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
تموم شد
خوب بود فالویی بفالو وگرنه انفالو💟😐
سلام عزیزم عالی مینویسی
فقط یه مشکل هست داخل داستان ماجرا ایجاد نمیکنی باید برای اینکه جذاب و طولانی تر بشه ابنکار رو بکنی شما همه چیز رو یه دفعه جلو میبری به نظر من اگه یکم با خودت کار کنی یه چند بار بنویسی شاید هم بتونی طولانی کنی و هم جذاب کنی
من مثل کوروش حرفه ای نیستم اما یه چیز ها توی سرم برای داستانم که میخوام بنویسم میگیره که خدا میدونه
چند تا نکته
یک: از رو کسی کپی نکن
دو: از بقیه الگو بگیر
اگه دوست داشتی این کار هارو بکن
عالی بود پارت بعد
لایک کردم
و به تستای منم سر بزن
دوستان ببخشید تستچی خرابه به محض درست شدن پارت چهار مینویسم
عالی بود 😘😘😘😘
فقط تو ششمی من که هفتم هستم چی 😫😫😫
سن یه عدده
سلام عالی بود 💞
به تست های منم سر بزنید و نظر بدید 💞💞💞🙃☺️
عالیییییییی بود فقط اگه بیشتر بنویسی طرفدارات بیشتر میشن
چشم ممنون