سلام این رمان جدیدمه امیدوارم خوشتون بیاد
نکته :مرینت 20 سالشه .یه برادر دوقلوو داره اسمش مارسله .ادرین 25 سالشه و یه برادر بزرگتر داره اسمش ادریانه 28 سالشه >
از زبان مرینت:واییی بازم دیر کردم اونم روز اول کار.مارسل : بلوبری صبحانت چی؟ مری:نه ممنون دیرم شده سوییچ ماشین بنداز مار:بیا موفق باشی....عه کجا رفت رفتم داخل یه مرد پشت میز بود گفتم:ببخشید تازه استخدام شدم . بدون نگاه کرد بهم گفت : اتاق 15برای تازه کارا ..اتاق 11...13...14...اها اینه 15 رفتم داخل فقط دوتا دختر وسه تا پسر بودن نشستم روی یکی از صندلیا دختری که سمت راستم بود موهای طلایی وچشمای ابی داشت گفت:سلام من کلویی هستم ...سلام منم مرینتم .دختری سمت چپیم گفت :من الیام واین پسرا که این پشتن ...لوکا ..مارک و نینو هستن ...خشبختم .نینو لوکا مارک :ماهم همینطور
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
خیلیشروعشخفنبودنایس🤞🏻
عاممم
واسه چالشت سه تا حدس دارم
1عشق سابق مرینت
2عشق سابق ادرین
3یکی از اعضا خانواده ادرین
عامممم دیگه نمد😂
افرین ولی هیچ کدوم نبودن خخخ
جررر😐😂
تلزه دو تا ادمم بودن خخ
😐😂
عالیییییییییی پارت بعد
بعدی😍
۱۰
۸
۹
۷
۶
۵
۴