
عشق بی پایان P14
و رفت توی لیوان منو تهیونگ هوراااااا مَرده خب کدوم جایزه رو میخواید خرس رو میخواید یا.... ا/ت:شلوار بزرگ ترین سایز مَرده: جدی میگی؟ ا/ت: مگه من باتو شوخی دارم مَرده : ببخشید و شلواره رو داد و ا/ت و تهیونگ رفتن پیش جیمین تهیونگ: اینم هدیه تولدت و شلوارو داد جیمین: مرسی ا/ت و تهیونگ جیمین رفت توی دست شویی شلوار رو پوشید ا/ت: چقدر بهت میاد جیمین و لپ جیمین رو کشید رزی : یاااا خسته شدم بریم رستوران ا/ت: اممم بریم رفتن و نشستن توی رستوران. جیمین : چقدر نوشیدنی 🍹 ا/ت : فکرشم نکن برو بشین وقتی نشستن از زبان ا/ت : وای نه نه اون اینجا چیکار میکنه نباید منو ببینه سوهو : به به نگاه کی اینجاست. خانم ا/ت (سوهو پسر رقیب پدرته توی شرکتتون و تورو دوست داره) تهیونگ نگاه بدی به منو سوهو کرد سوهو : ......
- اینجا چی میکنی عزیزم؟ ایشون کین ا/ت: اول اینکه انقدر راحت باهام حرف نزن دوم ایشون دوست پ.س.ر منه تهیونگ: ا/ت معرفی نمیکنی ؟ سوهو: من نامزد ا/تم ا/ت: چی داری برای خودت میگی پسره ی&{&#&{&{& سوهو: هه عزیزم مگه نگفتم حق نداری با کسی به جز من باشی؟ تهیونگ : ا/ت این چی داره میگه ؟ا/ت: باور کن دروغ میگه اون پسر رغیب بابام توی شرکته سوهو : عزیزم مگه نمیدونستی ایشون خودشون نامزد دارن ا/ت: ته تهیونگ: چطور دارم ولی خودم نمیدونم - ا/ت: راست میگه نمی تونی مارو از هم جدا کنی سوهو : پس این عکس چیه؟ (عکس تهیونگ با دختریه ) تهیونگ: این چیه ا/ت این فتوشاپه ا/ت: تهیونگ چرا اینکارو باهام کردی و دوید و بیرون رفت تهیونگ یقه ی سوهو رو گرفت : این چی بود من اصلا اون دخترو نمیشناسم چرا اینکارو کردی و مشتی زد توی صورتش سوهو خنده ای کرد که جیمین اومد : چی شده ؟ تهیونگ از در بیرون رفت و رفت دنبال ا/ت جیمین: چه غ.لطی کردی سوهو: می بینی و رفت ....
- از زبان ا/ت - تا تونستم داشتم دویدم اون بهم خیانت کرده بود چرا بغضم شکست و رفتم توی کوچه ای تکیه دادم به دیوارو و اشکام بی اختیار شروع به ریختن کرد از زبان تهیونگ: بغضم گرفته بود ایی.. این واقعیت نداشت داشتم توی خیابونا میدویدم و اسم ا/ت رو صدا میزد داشتم از کوچه تاریکی رد میشدم که صدای گریه دختری می اومد رفتم توی کوچه دیدم ا/ت تکیه به دیوار داده و زانو هاشو ب.غ.ل کرده و داره گریه میکنه رفتم پیشش ا/ت: تنهام بزار من: ا/ت من هیچ وقت بهت خیانت نمیکنم قسم میخورم من.... عا.شقتم ا/ت : ثابت کن تهیونگ: باشه و ا/ت رو ب.و.س.ی.د.م من: حالا باور میکنی؟ - ا/ت : .... اره اون میخواست مارو جدا کنه ولی چرا مگه من چکارش کردم؟ تهیونگ: ا/ت اون م.ر.ت.ی.ک.ه تو رو دوست داره ا/ت: ممکنه تهیونگ : برا بریم بقیه نگرانمون میشن و براید اس.تایل بلندم کرد من: یاااا
تهیونگ بزارم زمین تهیونگ: نمیشه دوباره فرار میکنی ا/ت : نه نه قول میدم تهیونگ: قول؟ ا/ت: قول میدم تهیونگ: ولی بازم نمیشه -یاااا همینطوری بردم توی رستوران دیدیم جیمین و رزی نگران سر میز نشستن تهیونگ: سلام جیمین و رزی سریع بلند شدن اومدن جیمین : حالتون خوبه؟ ا/ت: خوبیم جیمین: اون سوهوی@#&@# (خودتون بگید 😂) ول کن نیست بیاید شام بخوریم تا چیزی نشده رفتیم نشستیم روی صندلی و این دفعه خوردیم وقتی تموم شد رفتیم توی هتلمون رزی و جیمین موندن توی رستوران ما برای اینکه یونتان تنها بود برگشتیم تهیونگ: بنظرم یونتان الا خوابه ا/ت: بریم ببینیم وقتی درو باز کرد یونتان روی زمین بود داشت نفس نفس میزد سریع رفتیم پیشش ا/ت: ته داره خفه میشه تهیونگ: یونتانو برعکس کردیم و تکونش دادم(مگه اشیاس 😐) یک دفعه در بطری از گلوش پرید بیرون ا/ت: ....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فقط اونجاش که یونتان در بطریو قورت داده بود 😂😭
واییی جررر😂
عاولییی بودددد پارت بعد پلیزززز 🥺🍜
گذاشتمش کیوتم💐🎄
عالی بود🥲💖
💙💙💙