ناظر جان اگه لطف کنی رد نکنی خیلی خیلی خوشحال میشم اما اگه رد میکنی😞به خدا هیچ چیز بدی نداره) army
خودم نرفتم خونه و رفتم کمی خرید کنم بلاخره یه فروشگاه زیبا پیدا کردم😀ماشین رو پارک کردم و رفتم سمت فروشگاه:وای چقدر بزرگ و تاثیر گذار 🥺
داشت قلبم از دهنم در میومد سریع رفتم گفت:لباس خوشگل مدل چنل یا دیور ندارید؟؟؟😀🤝
فروشنده گفت:بله داریم تبقه ی بالا مدل های زیادی هست.
رفتم بالا وایییییبیییییی بالا هم پر بود دیدم یه لباس با طرح بانی و صورتی بود با اینکه مدله معروفی نبود بلندش کردم و رفتم سمت دیگه یه لباس طرح خیلی خفن و مافیایی مدل چنل پیدا کردم اونم برداشتم😊
یه دست کفش خیلی ناناز و پاشنه بلند بود حیف پاشنه داشت و گروه میگرفتمش🥺من زیاد پاشنه بلند دوست ندارم
اما یه جفت کفش زرد کیوت کیوت پیدا کردم دستام در شده بود😐
رفتم سبد برداشتم و اینارو ریختم توش
صاحونم خراب شده بود پس رفتم ببینم صاحون داره یا نه و بعد دیدم از اون خوب خوباش رو هم داره اونم کردم تو سبد.
بعد کلی خرید حسابشون کردم و گذاشتم طندلی عقب ماشینم 😀خوشحال سوار ماشینم شدم و یه هوو کشیدم🙃
چقدر چیز خریدم🐸
یهو دیدم ادرین از کنار ماشینم رد شد
با خودم گفتم:پس اون اینجا ها هم میاد از ماشین پیاده شدم گفتم هی آدرین برگشت
دیدم موهاش جور دیگه ای و تیپش هم تغییر کرده شک کردم خودش باشه((فکر کنم متوجه شده باشید
اونم گفت:نه فلیکس
من:هاااا😀فلیکس اسمت رو شنیده بودم اما نمیدونستم اینقدر شبیه همین 🙃/
فلیکس:اره من و آدرین مثل داداش میمونم
منم با یه قیافه ی کاملا ناباور سر تکون میدادم و تایید میکردم که گفت:اگه کاری نیست من برم 😶
منم گفتم:ها اره برو یعنی او قو وُآق(بای)😶
و رفت.
گفتم:مطمانم،اره من مطمانم ادرین حتی با تو دوست هم نیست چه برسه داداش باشه😶
سوار شدم جلوتر بستنی فروشی اندره بود بهم یه بستنی خوشمزه داد🍡
و خوردم💕
خیلی ممنون آقای آندره🙃❤️
آندره:لذت ببرید🙂
من بستنی رو تموم کردم سوار شدم رفتم به سوی 🏡 خانه
خدایییی نه بابا یا این... اههههههههه
به مجبور سلام کردم:سلام (فکر کنم میشه بونژوا)
آدرین:سلام🙂🍡
مامان:عا مرینت..دخترم بیا بشین
من:مادر جان این داداش من کجاست؟
مامان:الان میاد😊
من:پس بیرونه اوکی منم میرم بالا
رفتم بالا لباسم رو عوض کردم و دراز کشیدم رو تخت صدای در اومد بدو بدو پاشدم رفتم اینقدر ذوق زده بودم که با قیافه ی ادرنی که تعجبی بود🤨به خودم اومدم و در رو با آرامش باز کردم
داداشی بود😂
اومد تو گفت:تو..
آدرین:سلام🙃
مراکان:ساکت ببینم به چه جرعتی میای اینجا😐
آدرین:با این جرعت که مامانت دعوتم کرد🙃.
مراکان میخواست صبحت کنه که مامانم اومد گفت:وااا مراکان این چه وضعیه دعوا چیه پسرم😶آروم باش
آدرین:بله بهتره به حرف مامانت گوش کنی
داداشم که حرصش در اومده بود تند رفت بالا منم دنبالش رفتم:دادش هی
مراکان:هوفف هی این پسر باز اینجا چی میکنه هدفش چیه 😠
من: نمیدوم به مامان بگم بیاد بالا صبحت کنید؟.
مراکان:اره😠
صدا زدم:مامانننن
اومد بالا
منم رفتم اتاقم
.....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
.🌑☁️.
- - - - - - - - - - - - - -
هایگایز!!
یونـاهستـم-!💙☁️
یهسولوییستتـازهکارکهبهحمایتشمانیـازداره:)!🌊☁️
بهفـنهام•دایموند• -الماس- میگم:)!💎☁️
توهـمیکیاز-دایموند-هـایمنمیشیکیـوتم-؟🫂☁️
- - - - - - - - - - - - -
.🌑☁️.
-ساریبابـتتبلیغ:)-!
-تستتلایک شد!
-پین؟
🥺😂❤
ج چ: منم مثل خودت همه نوع فیلم دوست دارم بجز ترسناک چون تا یه سال بعدش خواب ندارم😂 ولی از بین همه شون طنز رو بیشتر دوست دارم
می تو😊💖👍🏻
بعدی عالیه
بعدی در حال ساخته ممنونم🥰🙏
میسی
عالی بود حتما بعدی رو بزار
چالش:یکم عاشقانه و اکشن ولی ترسناک دوست دارم ولی اگه ببینم مثل ... میترسم بعد فیلم😶
باز مری اینا کلی وقت دارن منه بدبخت یک ماهه تقریبا دستم شکسته یک ماه تابستونم نابود شد🥲
😂
اخی چرا🥺
عالییییی
خیلی ممنون😊🙏