
ناظر لطفا منتشر کن🙏❤
ببخشید دیر شد.من پدر بزرگ پدریم یه هفته پیش ف.و.ت شد.و یه هفته اصلا وقت نکردم به گوشی و تبلت دست بزنم.این پارت هم زیاد نیست اما پارت بعدی رو فردا میزارم که زیادتره.
اخم هام به هم گره خوردند. یعنی چی؟!مگه ادرین همچین ادمیه؟ ادرین با خنده گفت:بذار از راه برسم میگم. پسره خندید و رفت کنار. همین که چند قدم رفتیم جلو خیلی از نگاه ها به سمتون چرخید. تک به تک سلام می کردند. یکی از دخترا که لباسای بسیااااار نام*ناسب داشت گفت:ادرین،گ.ر.ل فرندت چرا اینجوریه؟(بچم چشه؟😐🔪) ادرین: گ.ر.ل فرندم نیست،نامزدمه!(🥹😭❤) یه دختر دیگه گفت:حتما دروغ میگی! سریع قبل ادرین گفتم:نه عزیزم چه دروغی؟ادرین خیلی وقت بود منو میخواست اما من جواب ر..د میدادم.همه ساکت شدند و رفتند. با کشیده شدنم توسط ادرین قدم برداشتم. با دیدن یه میز پر خوراکی بازوش رو ول کردم و به سمتش رفتم اما بازوم رو گرفت و گفت :بزار برسی بعد😂 پوکر بهش نگاه کردم😐 به سمت چند تا مبل که یه گَله دختر و پسر نشسته بودند رفتیم. یه مبل دو نفره خالی بود که روش نشستیم. ادرین دس*تش رو دور کم*رم حلقه کرد و به سمتش کشوندم. احساس میکردم تو امن ترین جای جهان قرار دارم. یه دختره با خنده گفت قیافه:اون سه تا رو دیدی؟😂 ادرین من و به خودش نزدیک کرد و با پوزخند گفت:باید بدونن نمیتونن خودشونو بهم بچس*بونن. یه پسره که همون دخت*ره رو ب..غل کرده بود گفت:حالا چرا با کاگامی کا*ت کردي؟ چشمام گرد شدند.دوست دخ*تر داشته!💔 سریع خودمو جمع و جور کردم و عادی شدم. ادرین:زیادی تو پر و پای هم بودیم،گفتیم کات کنیم بهتره. با صدای یه پسره که خطاب به ادرین بود همه بهش نگاه کردیم:رفیق دیوونه ی توهم اومد.یه پسره با..چیییییییییی؟
آلیااااااا؟بعد سلام علیک کردن با همه اومد سمت ما.من و الیا با دیدن هم خشکمون زده بود.طبیعی رفتار کردیم .با صدای رفیق ادرین که اسمش نینو بود به خودم اومدم:سلام مرینت. در جواب گفتم:سلام .همه نشستن. نینو نگاهی به دست ادرین کرد و شیطون گفت:چه رمان*تیک نشستید!.چشم غره ای رفتم.نینیو تا خواست بشینه ادرین لگد محکمی به پاش زد و گفت:برو یه چیز بیار بخوریم .نینو :خودت برو😒 ادرین:میگم برو یعنی برو.نینو پوفی کشید و دست الیا رو گرفت و رفت.اخجونننن الان خوراکی میااااد🥺❤
ادرین یکم خودشو بهم نزدیک کرد.اروم گفتم:برو عقب _طبیعی رفتار کن . _اخه چقدر طبیعی ؟ بیام تو حلق*تون طبیعی جلوه کنه؟😐 با خنده گفت:نه ولی خب اگه ببو*سمت طبیعی تر میشه. _دیروز فهمیدم خیلی شرید امروزم فهمیدم خیلی پرویید! خواست چیزی بگه اما با صدای نینو ساکت شد:اینم خوراکی.ادرین کاسه ی چیپس رو از دستش گرفت.نینو الیا نشستند.نینو رو کرد به من و گفت:خب چه خبرا زن داداش؟ به خودم اشاره کردم و با گیجی پرسیدم:با منی؟ - نه پس با عمم،یه داداش بیشتر ندارم که _مسخره😐 _قرار نیست عمو بشم؟ _ من چه بدونم؟😐💔..یکم فکر کردم که فهمیدم منظورش ماعه . با عصبانیت مشتی زدم به بازوش که خندید. _پررووووووووووو
.خواستم یکی دیگه بزنم که ادرین با یه دست کم..رم با یه دست دوتادستامو گرفت و منو چسبوند به خودش و گفت:بشین نابودش کردی😂.......................نشسته بودیم که یه پسره اومد و گفت:دخترا برن اونطرف ما پسرا چند تا حرف مردونه داریم.صدای اعتراض اکثر دخترا بلند شد.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وووییی عالی بود 🍓☁️
بی صبرانه منتظر پارت بعدم 🌝💛
مرسی
بررسیه😐💔
پارت بعد بررسیه😐✌
عالیییی بود
لطفا زود تر بزار
مرسی
عالییییییی
ممنون
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
مقصی
عالیییی بود
منتظر پارت بعد هستم♡
مرسیییییی💕🍓
فردا صبح میزارم
عالی بود
مرسی
عالییییییی
ممنون
عالی بود 😂😂😂😂😂
مرسی
سلام خوبی من تازه اولین داستان نوشتم لطفا برید یه سری بزنید خوشحال میشم شاید خوشتون اومد