خیخی:)
فردا💕
با حرص گفتم خب که چی بشورش اصلا همینه که هس اه
دریکو پوفی کشید و اروم گفت دماغتو مالیدی به لباسم خودت میشوری
جودی:اعع باشه برگرد من لباس نمیخوام
دریکو دستمو گرفت و بدون ذره ای محل کشیدم طرف لباس فروشی وقتی لباس های خوشگل گوگولی رو دیدم ماجرا یادم رفت و رفتم طرف لباسها دونه دونه
نگاهشون کردم فروشنده اومد و گفت:چی مد نظرتونه؟!
تا خواستم بگم نگاهم به چهرهی اشناش خورد و گفتم:پانسی پارکینسون؟!(درست نوشتم فامیلشو؟😂)
کمی نگاهم کرد و گفت:جودی پاتر؟
صورتم رو جمع کردم و گفتم اعع
دریکو از اونور مغازه اوند
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
عرررررررررررررررررررررررررررر ...... تا بی نهایت تنت
چگده گشنگ بودددددددددد
پس کی میخوای یه داستان جدید بنویسی🥺🥺🖤
واووو😍هارتم اکلیلی شد💖🥺💫🤍✨
عالییییییییهههعع👍🏻👍🏻🤩🐍💚🤍
🥲😍😸💕
چقدررر تو خوبیی اخه
دلم برات تنگ شده بود🥲
من بیشتررررر🥲🧁
منو یادت هست؟🌝
معلومهه مگه میشه یادم بره
تو اولین کسی بودی که اینجا دنبالش کردم🌝💚
اصن از طریق تو با تستچی آشنا شدم🥲
در واقع از طریق داستان تو 😂💕
خیلی دوست دارم🌚💕
عالییییی🥲💚
فدات شممم💛🦕
سلام خوبی؟💚
سلام عشقم مرسی تو خوبی😍🌚
شکر خوبم💚