
ناظر گرامی لطفا ردش نکن هیچ چیز بدی نداره داستانم:)
چند دقیقه ای بهش خیره شد...اون مجبور بود این معامله رو بکنه..کت چرمیشو برداشتم به سمت در رفت...با اروم ترین حالت ممکن در رو باز کرد..برای اخرین بار به چهره اروم خواهرش که در خواب بود خیره شد..ممکن بود این ارامش به خوشحالی یا شاید به ناراحتی تبدیل اما تنها راه این بود..در رو بست و به سمت بنز مشکی رنگی که براش فرستاده شده بود رفت و روی صندلی عقب نشست و منتظر حرکت راننده شد که ناگهان دستمال سفید رنگی رو جلوی دهنش گذاشتن و بعد چند ثانیه تقلا برای فرار بیهوش شد..
اروم چشماشو باز کرد..بعد چند ثانیه تونست اطرافشو بهتر ببینه...تهیونگ رو به روش نشسته بود با پوزخند بهش نگاه میکرد..تهیونگ لیوان نوشیدنیشو از جلوی دهنش پایین اورد و ابرویی بالا انداخت.. تهیونگ:خواهرت خیلی خوشگله اما به درد من نمیخوره بنظرم برای حونگکوک مناسب تره.. هوسوک نفس عمیقی کشید و سعی کرد با اعتماد بنفس پیش بره...صاف نشست و با سوال اولش شروع کرد.. هوسوک:چرا منو بیهوش کردید؟ تهیونگ همونطور که جرعه ای از نوشیدنیش نوشید لب زد.. تهیونگ:تو انقدر هم که فکر میکردم باهوش نیستی..چرا باید میفهمیدی عمارت من کجاس؟ هوسوک کلافه سری تکون داد و مقداری از نوشیدنی ای که روی نیز بود نوشید.. تهیونگ:با 10 میلیون وون شروع می کنیم.. هوسوک با شنیدن 10 میلیون وون چشماش برق زد..ممکن بود این پول برای تهیونگ و افرادی مثل اون هیچ باشه اما برای هوسوک و ا/ت خیلی پول زیادی بود و اگه این معامله رو درست اداره میکرد میتونست سود خوبی ازش داشته باشه
هوسوک سرشو به معنی نه تکون داد.. تهیونگ:خیلی خب 100 میلیون وون؟ هوسوک که با این پیشنهاد قلبش تند تند میزد دستشو جلو برد و منتظر شد تهیونگ باهاش دست بده.. هوسوک:قبوله تهیونگ دست هوسوک رو گرفت و باهاش دست داد...با یک اشاره به خدمت کارش فهموند که دسته چک و لوازم لازم رو بیاره.. تهیونگ خیلی ماهرانه بازی میکرد و بعد از چند ساعت بازی با اختلاف خیلی زیادی بازی رو برد و حالا جیهوپ باید خواهرشو به تهیونگ میداد ولی اون نمیخواست این کار رو بکنه اما اگه نمیکرد اینطوری خواهرش کشته میشد و ممکن اتفاقات خوبی براشون نیوفته..

ادامش نتیجه:) لایک نمیکنی؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
هعی روزگار وحشی چرا ارمی ها شبیه جن. زدن ها افتادن😐📿
داستان تو دوست داشتم قشنگ بود میرم ادامشو بخونم🗿💪
😐😂
ارمی جماعت 😔📿📿
فقط ارمب های پشت سر کوک😂🔫
جانم؟
اون اسلاید که زدی لایک کنین ارمی های پشت جونگ کوک خیلی سم افتادن
جررررر 😐
عالی
های ارمیز 💅🏻امیدوارم ک حال دلت خوب باشه😌میخوام بهت یه داستان تعریف کنم 📝با ژانر ماfیایی کاپل دختر پسری🪐 خلاصه ای از داستان:جیمین و دایون با هم ازدوaج میکنن و این ازدvاج یک eزدواج برای صلح بین دو باند ماfیای بزرگ هست ☘️و حالا چ اتفاقی میوفته اگ این ازdواج اجباری باشه؟اگر فکر میکنی ک عین بقیه ی داستان ها جیمین عaشق دایون میشه سخت دراشتباهی چون این یک داستان متفاوته دارای دو فصل یا شایدم بیشتر:)خوشحال میشم بخونید و حمایت کنی🍫
منتظرش هستم
اصماصلی:🐚
اصماستیج:🐚
صن:وزن:🐚
قد:🐚
ملیت:🐚
لقب:🐚
چهره:🐚
رنگمیکروفن:🐚
میا تو عضو گروه بلک نایت شدی اینو پر کن و بزار توی نظرسنجی دیبو گروه بلک نایت منم هم گروهیتم سوکیونگ
او اوکی پر کردم توی نظرسنجی هم شرکت کردم
میسی اونی☺
بچه ها من تازه واردم و می خواستم بدونم چطوری باید پین کنم
عزیزم روی 📍بزنی بعد تایید کنی میتونی پین کنی
جون بی تی اس که میخوام هیتراش بمیرن سریع بزارر
باشه دخترم ارام
های ارمیز 💅🏻امیدوارم ک حال دلت خوب باشه😌میخوام بهت یه داستان تعریف کنم 📝با ژانر ماfیایی کاپل دختر پسری🪐 خلاصه ای از داستان:جیمین و دایون با هم ازدوaج میکنن و این ازدvاج یک eزدواج برای صلح بین دو باند ماfیای بزرگ هست ☘️و حالا چ اتفاقی میوفته اگ این ازdواج اجباری باشه؟اگر فکر میکنی ک عین بقیه ی داستان ها جیمین عaشق دایون میشه سخت دراشتباهی چون این یک داستان متفاوته دارای دو فصل یا شایدم بیشتر:)خوشحال میشم بخونید و حمایت کنی
البته خیلی خوظال میشم بخونمشو ازش حمایت کنم 🌺💕
سو نایس بود پیلیز پارت بعدو بزار
منتظرم معرفی منتشر بشه بعد
های ارمیز 💅🏻امیدوارم ک حال دلت خوب باشه😌میخوام بهت یه داستان تعریف کنم 📝با ژانر ماfیایی کاپل دختر پسری🪐 خلاصه ای از داستان:جیمین و دایون با هم ازدوaج میکنن و این ازدvاج یک eزدواج برای صلح بین دو باند ماfیای بزرگ هست ☘️و حالا چ اتفاقی میوفته اگ این ازdواج اجباری باشه؟اگر فکر میکنی ک عین بقیه ی داستان ها جیمین عaشق دایون میشه سخت دراشتباهی چون این یک داستان متفاوته دارای دو فصل یا شایدم بیشتر:)خوشحال میشم بخونید و حمایت کنی🍫.
اممم حتما ادامه بده خیلی خوبه :'>🥲💕
های ارمیز 💅🏻امیدوارم ک حال دلت خوب باشه😌میخوام بهت یه داستان تعریف کنم 📝با ژانر ماfیایی کاپل دختر پسری🪐 خلاصه ای از داستان:جیمین و دایون با هم ازدوaج میکنن و این ازدvاج یک eزدواج برای صلح بین دو باند ماfیای بزرگ هست ☘️و حالا چ اتفاقی میوفته اگ این ازdواج اجباری باشه؟اگر فکر میکنی ک عین بقیه ی داستان ها جیمین عaشق دایون میشه سخت دراشتباهی چون این یک داستان متفاوته دارای دو فصل یا شایدم بیشتر:)خوشحال میشم بخونید و حمایت کنی🍫
بدهادامشوبزنیم!- :-|😂🧤
میدم منتظرم معرفیش منتشر شه که گیج نشید
های ارمیز 💅🏻امیدوارم ک حال دلت خوب باشه😌میخوام بهت یه داستان تعریف کنم 📝با ژانر ماfیایی کاپل دختر پسری🪐 خلاصه ای از داستان:جیمین و دایون با هم ازدوaج میکنن و این ازدvاج یک eزدواج برای صلح بین دو باند ماfیای بزرگ هست ☘️و حالا چ اتفاقی میوفته اگ این ازdواج اجباری باشه؟اگر فکر میکنی ک عین بقیه ی داستان ها جیمین عaشق دایون میشه سخت دراشتباهی چون این یک داستان متفاوته دارای دو فصل یا شایدم بیشتر:)خوشحال میشم بخونید و حمایت کنی🍫..
چرا آهنگ فیک لاو تو مغزم پلی شد؟ 😂
منم
منمممم
هیق:)
از اون جایی که تو،تو داستانای قشنگ هستی حتما اینم داستان خیلی خوبیه😂