با حالت زار وارد اتاق شدم.
دیگه چجوری میتونم پیش استاد برم؟ رسما دار و ندارمو دیده!
حالا خوب شد حداقل تروش پام بود وگرنه…
از فکرش چهار ستون بدنم لرزید.
نکنه حالش ب.د شده باشه و ... هینی کشیدم و دستمو روی دهنم گذاشتم.
این حرفها نزن، الکیم به یکی تهمت نزن.
نفس پر استرسی کشیدم و شروع کردم اماده شدن.یه پیراهن سبز خوشرنگ کوتاه و جذب با کفش پاشنه 10 سانتی کِرِمیم بعد از اینکه آماده شدم یه ریمل زدم و رژ لب سرخابی رو کم رنگ روی لبم کشیدم و نگاهی به خودم انداختم.
از مرتب بودنم که اطمینان پیدا کردم گوشیمو تو کیف کرمیم گذاشتم .
از خونه بیرون اومدم.
دیدمش که به یه آزرای سفید تکیه داده و با گوشیش ور میره.
آروم به سمتش رفتم.
به خاطر صدای تق تقی کفشم حضورمو حس کرد که به سمتم چرخید.
همین که نگاهش به چشمهام افتاد سرمو پایین انداختم.
خندید و سوار شد که اخمهام به هم گره خوردند.
پررو به جای معذرت خواهی میخنده!
دستگیرهی در جلو رو گرفتم و مکث کردم که آخرش شیشه رو پایین کشید و گفت: بشین دیر شد.
نفس عمیقی کشیدم و در رو باز کردم و نشستم.
در رو بستم و خوب به در نزدیک شدم.
به راه افتاد.
تمام مدت با ناخونهام بازی میکردم و سرم به زیر بود.
صدای آهنگو کمتر کرد و با خنده گفت: بپا یهو در باز نشه بیوفتی بیرون.
با حرص اخم کردم و سرمو به سمت شیشه چرخوندم.
– نمیخواد ازم خجالت بکشی.
دیگه نتونستم تحمل کنم، به طرفش چرخیدم و با حرص گفتم: خجالت نکشم؟
کوتاه بهم نگاه کرد و خندید.
– هی*کل خوبی داری، بدنسازی کار میکنی؟
داد زدم: هیکل من به شما چه؟ هان؟
..به در زدم.
– اصلا وایسید میخوام پیاده بشم، من با شما هیچ جا نمیام.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
39 لایک
ببعععععدددییییی
بعدی
پارت بعد لطفااااااا
منتشرشده
عالییییی بود
مرسی
فوقالعاده بود
مرسی
عزیزم عيدت مبارک باشه لطفا پارت بعد رو امروز بزار
امشب میزارم اما شاید فردا منتشر شه
عید شماهم مبارک❤
محشرررررررر بودد❤👌🏼🩰🎼
مرسیییی
عاااااااالللللللللئیییئییییی ولی خیلی دیر دادیش بعدیو زود تر بده
ممنون
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی هر چی بگم کمههههه
دیر گذاشتی بعدی رو بده هههه😍😍
مرسییی
منتشر نمیشد
عالی بود😆
تنک
عالی بود آجی