
سلووووووووووم چطورید بچهها😄😄😄 توضیح خاصی ندارم فقط برید و رمان رو بخونید خیلی دوستتون دارم عشق منین بریم سراغ رمان 😍
بعد از ۵ دقیقه لیدی باگ تونست پیروزی رو شکست بده نوبت ارباب سایه ها بود که... ارباب: نههههههههههههههه عقب نشینی می کنم... و پا به فرار گذاشت... یارو: اینجا چه خبره؟ من کجام لیدی: چیزی نیست شما فقط آکومایی شدید یارو: ممنون و رفت به طرف خونش. که یه دفعه لیدی باگ یاد کت افتاد! لیدی: وای نه گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگررررررررررررررررررررررررررببببببببببببببببببببببببببهههههههههههههههههههههههه🙀🙀🙀🙀🙀🙀🙀 نههههههههههههههههه کت نوار آسیب شدیدی خورده بود به طوری که خ€(و)﷼¥ن زیادی ازش رفته بود. لیدی: خواهش می کنم چشمات رو باز کن خواهش می کنم😢😢😢 اون چشم های سبزت رو ازم نگیر 😰 خداااااااااااااااااااااااااااااا😭😭😭😭 پاشو دختر کفشدوزکی پاشو باید ببرمش بیمارستان 😢 و کت رو بلند کرد و برد به طرف بیمارستان از ه..و...ش رفته بود بخاطر همین سنگین تر شده بود ولی با وجود همه اینها اون رو تونست به بیمارستان برسونه لیدی: یکی کمک کنه خواهش می کنم و یه چند تا از دکتر ها و پرستار ها اومدن تا کت رو ببرن تو. لیدی تا دم در اتاق همراهیشون کرد و بیرون منتظر موند نزدیک دو ساعت اونجا بودن که یکی از پرستار ها اومد بیرون و بیرون چون تازه وارد بود خواست لیدی باگ رو یکم اذیت کنه ک سربه سرش بزاره... لیدی: پرستار حال... گربه... سیاه... چطوره؟ پرستار: ما همه تلاشمون رو کردیم ولی... لیدی: نه... نه نه نه نه نه و فشار بنده خدا افتاد پایین و رو زمین ولو شد😐 دکتر: وا؟ این چش شد؟چی کار کردی؟😠 پرستار : به خدا هیچی فقط بهش گفتم ما همه تلاشمون رو کردیم ولی که اینجوری شد دکتر: وای خدای من زود بلندش کن ازش عذر خواهی کن😠 پرستار: ببخشید چشم😞..... دختر کفشدوزکی؟ لیدی: بزارین ب€£٪م:*$ی&_رم 😢 پرستار: من معذرت می خوام اون حالش خیلی خوبه... لیدی: چی؟؟؟ پرستار: من متاسفم لیدی: باور کن اگه حال داشتم تورو...... وای🤦🏻♀️ پرستار: ولی لباساتون خیلی باحاله راحت تونستیم ب.خ.ی..ه بزنیم لیدی: میتونم ببینمش؟ پرستار: باید از دکتر بپرسید لیدی: دکتر حالش چطوره؟ می تونم ببینمش؟ دکتر: خ(£_و@@#ن زیادی ازش رفته بود و امیدی به زنگی براش وجود نداشت اما یه معجزه شد انگاری که حالش خوب شد چون ضربان قلبش رفت اما قبل اینکه دوباره بهش شک بزنیم دوباره برگشت و الان حالش خوبه ک خوابیده. هر جوز راحتی می خوای الان میتونی ببینیش فقط باید تا چند روز استراحت کامل داشته باشه تا کامل خوب بشه و همچنین مراقبت ویژه لیدی: ممنونم خانم دکتر😊
رکتر: فقط یه دو دقیقه صبرکن تا به اتاق منتقلش کنیم لیدی: البته هنوز می شد اون بغض و وحشت رو از چشمای لیدی باگ خوند که چقدر نگران کت نوار هستش در حدی که میتونست همه چیز رو نابود کنه وضعیت چندان خوبی نداشت و تنها چیزی که آرومش می کرد چشما های گربهای کت نوار بود (آههه چشماش به منم آرامش میده😍) وقتی کت رک به اتاق منتقل کردن لیدی باگ رفت تو اتاق و یه صندلی کنار تخت کت گذاشت و نشست... لیدی: گربه؟ گربه کوچولوی من؟ کت: آخخخخ کمرم رو انگاری با غلطک له کردن.... وای خدایا من دارم توهم می زنم😳 بانوی من؟ نه نه این یه توهمه چون لیدی باک هیچ وقت منو گربه کوچولوی من صدا نمی زنه لیدی: پیشی من😢 کت: نه این واقیعته!😃 بانوی من حالت خوبه؟ لیدی: این .... سوال... (جا خالی ها هق هق کردنه) رو م...مم باید ازت ....بپرسم و بغضشمی ترکه لیدی: 😿😿😿گربههههههه😭😭😭😭 فکر کردم دیگه نمی تونم نمیتونم وای😭😭😭😭 کت: بانو 🥺🥺 گریه نکن من الان اینجام... کنار تو😄 لیدی: مهم اینه که الان این جایی🥹 کت: نه مهم اینه که الان تو سالمی😊 لیدی: 🥹🥹🥹🥹 کت: ممنونم لیدی: بابت چی؟ کت: اینکه منو تا بیمارستان آوردی... من به اون سنگینی رو چطوری تا اینجا آوردی من نمیدونم لیدی: من کاری نکردم که فقط کاری که باید می کردم رو کردم کت: این طوری نگو شاید هرکس دیگه ای بود من رو اونجا ول می کرد و می رفت لیدی: 😊 فقط گربه تو باید تا چند روز تحت مراقبت های ویژه باشی آسیبی که بهت زده شده خیلی شدیده کت: یه کاریش می کنم لیدی: من خانوادم تا به مدت طولانی نیستن من میتونم ازت مراقبت کنم کت: من از خودم مراقبت می کنم نگران نباش لیدی: هر جور راحتی کت: چون خانوادم اگه ببینن نیستم نگرانم میشن لیدی: خیلی باید مراقب خودت باشی کت: میدونم نگران نباش لیدی: خیلی خب من برم کارای مرخصی رو انجام بدم بیام باشه؟ کت: باشه. لیدی باگ تمامی کار ها رو انجام داد و کت رو مرخص کرد
لیدی: می تونی بلند بشی؟ کت: آره و کت نوار با کمک لیدی باگ از رو تخت بلند شد و لیدی باگ کت رو تا دو کوچه اون ور تر خونهاش رسوند. کت: ممنونم بانوی من😄 لیدی: خواهش می کنم. دوباره تکرار می کنم خیلی مراقب خودت باش😉 کت: نگران نباش😉 لیدی: فعلا😀 کت: بدرود 😍.... منم بهتره بدم خونه... واااییی چقدر د.ر.د داره😅 و کت با هزار مصیبت خودش رو به داخل اتاقش رسوند کت: پنجه ها داخل! پلگ: آدرین حالت خوبه 😰 آدرین: آره خوبم نگران نباش😊 _آدرین؟ تو اتاقی؟ آدرین: به موقع... قائم شو پلگ... آره پدر گابریل: پسرم باید بهت یه چیز مهمی رو بگم آدرین: چه چیزی؟ گابریل: آره... تو باید یه چند مدتی خونه تنها باشی برات خدمتکار می فرستم که برات غذا درست کنه و بقیه مدت تو باید تنها بمونی میدونم که سخته و تا به حال تجربه نکردی (ببخشید وسط حرف می پرم ولی طفلک پسرت همیشه تنهاست و یه چیز خیلی عادیه براش/= ) گابریل: کسی با تو نبود😑 (بریم ادامه😐) آدرین: نه مشکلی نیست .... آآآیییی پدر گابریل: آدرین حالت خوبه؟ آدرین: آره پدر... فقط یه لحظه کمرم گرفت😁 راستی مصاحبه چطور بود؟ گابریل: آآآآآآآممممم خوب بود😐 آدرین: خوبه گابریل: راستی باید بری کلاس شمشیر بازی... آدرین: چشم پدر گابریل: راستی تو این مدت که من نیستم کلاس شمشیر بازی هم نمیری آدرین: چشم پدر و گابی جون از اتاق خارج می شود آدرین: هوف خوبه میتونم استراحت کنم پلگ: پاشو که باید بهونه بیاری برای ورزش نکردن آدرین: حالا یه کارش می کنم و آدرین وسایلش رو جمع کرد و سوار ماشین شد و راهی مدرسه شد تیکی: مرینت مگه مدارس تعطیل نیست؟ مرینت: چرا تعطیله تیکی: پس الان تو اینجا تو مدرسه چیکار می کنیم؟ مرینت: باید احساساتم رو به آدرین بگم تیکی... اینجوری میتونم راحت باشم تیکی: هعی هرجور راحتی مرینت: نگاه کن! اومد آدرین: ممنون ناتالی.... هوففف بیا بریم ببینیم مرینت: سلام آدرین😁 آدرین: ها؟! سلام مرینت تو اینجا چی کار می کنی؟ مرینت: راستش رو بخوای منم قرار بود ازت همین سوال رو بپرسم 😁 آدرین: من برای کلاس شمشیر بازی اومدم مرینت: منم بخاطر ت..و یعنی بخاطر طراحی اومدم😁 آدرین: خوبه مرینت: آدرین باید بهت یه چیزی بگم ... آدرین من.... (که یاد کت نوار افتاد) (معلومه که باید به یاد اون بیافتی😠) مرینت: آدرین من آآآآممم چیزه می خواستم بدونم که من آااآآاآآمممم از قهرمان های شهرمون خوشم میاد خیلی برامون زحمت می کشن نظر تو چیه😁😁😁😅😅😅 آدرین: منم همینطور🤨 مرینت: هی هی هی چه جالب آآم من بهتره برم فکر کنم آلیا نیست آآم خداحافظ😅 آدرین: خدا حافظ😐
استاد: آدرین چرا نمیای؟ آدرین استاد کمرم خیییلی بد درد می کنه😅 استاد: اوه خیلی خب باشه تیکی: چی شد چرا نگفتی؟ مرینت: نمیدونم نتوستم بهش بگم چون قلبم میگه بگو مغزم میگه نگو تیکی: به نظرت حال کت چطوره؟ مرینت: نمیدونم امیدوارم خوب باشه... تیکی: نظرت چیه شب ساعت های ۹ بهش پیام بدی؟ مرینت: فکر خوبیه تیکی😄 و وقت کلاس شمشیر بازی آدرین هم تموم شد... آدرین: هوففف به خیر گذشت😅 پلگ: آره... ناتالی هم اومد ناتالی: آدرین پدرت ساعت ۸:۳۰ به طرف فرودگاه راه می افته برای شام چیزی هست بخوای؟ آدرین: نه احساس می کنه نتونم شام بخورم😅 ناتالی: خیلی خب... خدمتکار از کی بیاد؟ آدرین که می خواست تو اون مدتی که پدرش نیست آزاد باشه... آدرین: می گم بهتر نیست خودم یه فکری برای خودم بکنم؟ ناتالی: چطوری یعنی؟ آدرین: باید رو پای خودم بایستم پس خودم برای خودم غذا درست می کنم ناتالی: مطمئنی؟ آدرین: صد در صد ناتالی: پس من با پدرت صحبت می کنم آدرین: ممنون ناتالی
خلاصهههههههخ ناتالی گابریل رو ر راضی کرد و ساعت ۸:۳۰ فرا رسید آدرین: خداحافظ پدر گابریل: خداحافظ آدرین.... اینطوری میتونم با آرامش روی نقشه هام فکر کنم... و گابریل رفت.... آدرین: ههههههوووووررررراااااااا🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳 پلگ: 🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳 و دوتایی درست نیم ساعت جشن گرفتن😄 مرینت: ساعت ۹ شد.... تیکی دختر کفشدوزکی آماده! سلام پیشی چطوری؟ حالت بهتر شده؟ اگه بهتری بیا باهم یکم بگردیم😁 پیام رو ارسال می کنه و روی پشت بوم ها شروع می کنه به قدم زدن آدرین: پلگ نظرت چیه با بانوی رویاهامون یکم وقت بگذرونیم؟ پلگ: بزن بریم آدرین: پلگ تبدیل گربه ای! عه یه پیام از طرف لیدی باگ(سلام پیشی چطوری؟ حالت بهتر شده؟ اگه بهتری بیا باهم یکم بگردیم😁) خیلی خب😄.... وقتی چوب دستیش رو زمین زد و خواست که بلند بشه جای زخمش درد گرفت اما چون کم بود اهمیت نداد تا اینکه رسید پیش لیدی باگ.... کت: ب..آ.. نو😣 لیدی: سلا...م گربه؟😨😨 این چه وضعشه چرا به این وضع افتادی؟ کت: د.ر.د شدیدی دارم لیدی: دکتر گفت باید تحت مراقبت های ویژه باشی😥 کت: خانوادم رفتن سفر.... آآآیییییی😣😣 لیدی: کت کت نوار؟؟ وای نههه بیداشو خواهش می کنم .... آهان فهمیدم..... خب دیگه تا اینجا کافیه تا پارت های بعدی خدانگهدار😍😍
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
یه سوال مگه cat and the shoemaker در برابر چاقو یا هر چیزی ضد ضربه نیستند🤔
عالییییییی 😍
مرسیییییییی😘😘😘
عالی بود
منو بفالو
مرسی خوشگلم😘
به روی چشم😍
فالویی
عالی بود;-)
ممممممممممممنننننننننننننننننننووووووووووووووننننننننننننن (=
خخخخخخووواااااههههشششش:-)
راستی اکانتمو عوض کردم 😅 ممد باهام لج بود 😐
وای🤦🏻♀️ چه حس وحشتناکی الان داری 😅 درکت می کنم😁
😅
عالی آجی
ممممرررسسسییی😘😘🥰🥰🥰😍
عالييييييييييييي بود فرشته ي اجيييييي 😍😍😍😍😍😘😘😘😘❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
عالی
ممنون😍