بچه ها با پارت دو در خدمتتون هستم که امیدوارم خوشتون بیاد و اگر پارت اول رو نخوندیدکافیه روی اسمم کلیک کنید داخل پروفایل برید و اون تست رو بخونید }:‑)
ثنا+تقریبا دوازده سالم بود مامانم رو کشتن من اونجا بودم پشت همون دیوار که جلوش کتابخونه بابا بود که زندگیم خونش پاشیده بود روی کتاب های اونجا شیطون موندم ولی دیوونه نبودم که شدم
٫ی خنده ی بامزه کرد که اگه نمی دونستم می گفتم اینارو از خودش درمیاره که وقتی ازش حرف می زنه می خنده الحق که دیوونه اس٫
بعدش دیگه دوستام رو فقط برای مسخره بازی داشتم خب چون بهترین دوستمو از دست دادم بعد من فهمیدم که بابا کارش عادی نیست از شیوا که فضول ترین خدمتکارمون بود و با مامان رابطه خوبی داشت کمک خواستم اونم با کله قبول کرد وگفت
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (4)