
بیدار شدم ساعت ۶ صبح بود . آنقدر برای امروز هیجان داشتم که زودتر ساعتی که گذاشته بودم بیدار شدم . گوشیمو برداشتم ساعتش با غیرفعال کردم . رفتم پایین هنوز خدمتکارا نیومده بودند فقط مادرم اونجا بود مادر مربنت ( سابین ) : سلام دخترم _ سلام مامان _ چرا اینقدر زود بلند شدی ؟! _ بهتون گفتم بودم که توی شرکت طراحی مد اگراست میخوام برم _ اوه حواسم نبود . رفتم سمت یخچال دو تا ماکارون برداشتم خوردم . از زبان آدرین : بیدار شده بودم لباسم هم پوشیده بودم تا چند دقیقه ی دیگه سوار ماشین می شدم . تو این فکر بودم که خانم استیونز چطوری کار می کنه ؟ از زبان مرینت : رفتم طبقه بالا توی اتاقم تا لباسم را پوشیدم یک لباس سورمه ای انتخاب کردم و رفتم پایین از مادرم خداحافظی کردم و سوار ماشین شخصیمون شدم راننده شخصیم من رو تا شرکت برد. من از ماشین پیاده شدم و همزمان آقای اگرست و مادرشون از ماشین پیاده شدند ..
از زبان آدرین : تو همین فکر بودم که دیدم خانم استیونز همزمان از ماشینامون پیاده شدیم . هر دومون خیلی متعجب بودیم. مادر آدرین ( امیلی ) : سلام عزیزم وای چه تصادفی ! بیاین باهم بریم توی شرکت . از زبان مرینت : با آقای اگراست و مادرشون وارد شرکت شدیم یک دختر مو قهوه ای که نمیشناختمش برام جشم نازک کرد . از کارش خوشم نیومد . قبل از اینکه جایی بریم خانم اگراست گفت : سلام بر همگی ایشون کارمند جدید هستند خانم استیونز . سپس مدارکم که داخل پوشه بود را بهشون دادم . وارد سامانه کردند و سپس اتاقم را نشونم دادند کنار دفتر آقای اگرست بود ! تشکر کردم و وارد دفترم شد . نمیدونستم چطوری کار کنم . خانم سرار وارد اتاقم شد : سلام خانم استیونز _ سلام خانم سزار _ اگه اشکالی نداره با اسم کوچیک حرف بزنیم _ نه اشکالی نداره _ خب بریم سراغ نحوه ی کار خانم مرینت _ بفرمایید _ آقای اگرست براتون طرح ها را توی کامپیوتر می فرستند و شما با استفاده از مداد مخصوصی می کشیدشون فقط _ فقط چی ؟ _ باید بهتون بگم که بعضی ها اومدند ولی از پس این کار برنیومدند _ اشکالی نداره من میتونم _ من دیگه برم کاری نداری ؟ _ نه ممنون . متوجه شدم که اینجا دوربین داره از زبان آدرین : چی متوجه دوربین شد؟! امکان نداره! طرح ها را برای خانم استیونز فرستادم . از زبان مرینت : برام طرح ها فرستاده شد شروع به کشیدنشون کردم . دستم یکم درد گرفت اما یکم مداد را کج کردم رفع شد . بعد از ۲ ساعت همه ی طرح هایی که فرستاده بود رو تموم کردم . از اتاقم بیرون رفتم و به دقتر آقای اگرست رسیدم رد زدم _ بفرمایید _ سلام آقای اگرست طرح ها را تموم کردم _ لطفا بهم بدینشون . طرح ها را بهشون دادم . از زبان آدرین : طرح ها را ازشون گرفتم خیلی خوب کشیده شده بود ! شگفت زده شدم ! گفتم :چقدر خوب کشیدید ! تا حالا طرحی به این قشنگی ندیده بودم ! از زبان مرینت : یکم سرخ شدم و گفتم ممنون آدرین : بقیه طرح ها را براتون میفرستم میتونید به کارتون آماده بدید .
خانم سزار وارد اتاقم شد که بهم آموزش کار بده. سلام خانم استیونز _ سلام خانم سزار _ میتونم با اسم کوچیک بگم _ بله _ خب خانم مرینت روش کار اینه آقای اگرست طرح ها را برات میفرسته و تو با یک مداد مخصوص می کشی فقط . _ فقط چی ؟ _ بعضیا تو اینکار موفق نبودند _ اشکالی نداره من میتونم بعد از رفتن آلیا شروع به کشیدن طرح ها کردم . یک لحظه متوجه شدم اینجا دوربین داره از زبان آدرین : فهمید اینجا دوربین داره ؟! غیر ممکنه ! . بعد از یک ساعت مرینت کشیدن طرح ها را تموم کرد . به سمت اتاق آدرین رفت در زد _ بفرمایید _ طرح ها را براتون آوردم _ لطفا بدین به من . طرح ها را ازش گرفتم خیلی قشنگ بود . تا حالا طرحی به این قشنگی ندیده بودم ! از زبان مرینت : یکم سرخ شدم و گفتم ممنونم
خانمی اومد داخل دیدم همون خانمی که امروز برام چشم نازک کرد _ سلام خانم استیونز من خانم لایلا راسی هستم تو حق نداری به آقای اگرست نزدیک بشی فهمیدی؟ _ بله . و از اتاق رفت بیرون . فردا : داشتم به حرف های خانم راسی فکر می کردم از زبان آدرین : خانم استیونز امروز یجوری بود با اینکه تو اینکار متصل بود اما بعضی اوقات مداد را ول می کرد با خودم گفتم ممکنه خانم استیونز همون مرینت باشه ؟ نه ممکن نیست ! بعد از نیم ساعت مرینت کشیدن طرح ها را تموم کرد . و به سمت اتاق آدرین رفت از زبان آدرین: تو فکر بودم وایسادم یک لیوان آب برداشتم اما یک دفعه یک چیزی اومد تو ذهنم که شوکه شدم . مرینت : داشتم در می زدم که صدای شکستن چیزی اومد ....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
عالی
عالیه
خیلی ممنون 😘