بیدار شدم ساعت ۶ صبح بود . آنقدر برای امروز هیجان داشتم که زودتر ساعتی که گذاشته بودم بیدار شدم . گوشیمو برداشتم ساعتش با غیرفعال کردم . رفتم پایین هنوز خدمتکارا نیومده بودند فقط مادرم اونجا بود مادر مربنت ( سابین ) : سلام دخترم _ سلام مامان _ چرا اینقدر زود بلند شدی ؟! _ بهتون گفتم بودم که توی شرکت طراحی مد اگراست میخوام برم _ اوه حواسم نبود . رفتم سمت یخچال دو تا ماکارون برداشتم خوردم . از زبان آدرین : بیدار شده بودم لباسم هم پوشیده بودم تا چند دقیقه ی دیگه سوار ماشین می شدم . تو این فکر بودم که خانم استیونز چطوری کار می کنه ؟ از زبان مرینت : رفتم طبقه بالا توی اتاقم تا لباسم را پوشیدم یک لباس سورمه ای انتخاب کردم و رفتم پایین از مادرم خداحافظی کردم و سوار ماشین شخصیمون شدم راننده شخصیم من رو تا شرکت برد. من از ماشین پیاده شدم و همزمان آقای اگرست و مادرشون از ماشین پیاده شدند ..
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
عالی
عالی
عالیه
خیلی ممنون 😘