اینم از قسمت ششم بچه ها😊 ببخشید من یکم دیر میذارم ولی بچه ها مثلا داستانی اگر به دستتون میرسه فردا یا پس فردا قسمت بعدی میرسه دستتون لایک یادتون نره فالو=فالو .......♥

دستشو دور بازوهام انداخت و محکم بغلم کرد و گفت مرسی که ولم نکردی ..... تا اومدم دستمو دورش بندازمو محکم بغلش کنم یهو سرشو اورد بالا و با چشمای گشاد و غمگینی بهم نگاه کرد اول بهم گفت:لیام حالت خوبه یادم میاد زخمی شده بودی ...... گفتم حالم خوبه نگران نباش و دستمو گذاشتم روی موهاش و دوباره کیت گفت: لیام! _جان؟ _🥵تا به حال به این فکر کردی که چرا ما انقدر از هم دیگه متنفر بودیم؟ _:نه! کیت گفت:بیا یکم به گذشته ها برگردیم و ببینیم چرا؟ .......... .. ... گذشته:
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد و نمی ذاری؟ 😁
اه خیلی قشنگه وقتی میخونمش کیف میکنم😁❤
ممنونم عزیزم😍
عالی بود
ممنون عزیزم😍