5 اسلاید صحیح/غلط توسط: FA138882 انتشار: 2 سال پیش 159 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
نامجون سریع دا یون رو بغل میکنه و میبره سمت بیمارستان
نامجون : یکی بیاد اینجا
پرستار : اقا از این طرف بیاین ... بذارید شون روی این تخت تا من برم دکتر رو خبر کنم
نامجون دا یون رو میذاره روی تخت و بعد چند ثانیه یک دکتر و چند تا پرستار میان بالا سرش
دکتر : مریضو برای عمل اماده کنید
پرستار : بله
پرستار : اقا لطفا بفرمایید بیرون
نامجون که توی شک بود هیچ حرکتی نشون نمیداد که یهو شوگا از راه رسید
شوگا: نامجون.. بیا بیرون
شوگا میره دست نامجون رو میگیره و از اتاق میاره بیرون
نامجون : هیونگ خوب میشه؟
شوگا : اره خوب میشه بیا بریم بشنیم اعضا منتظرمونن
نامجون: تو برو من نمیام
شوگا : اخه نمیشه که تنهات بذارم
نامجون : من خوبم تو برو
شوگا : مطمعنی
نامجون : اره دیگه برو
شوگا : باش
°بعد چند ساعت °
تهیونگ : نامجون خوبی
نامجون : بد نیستم
دکتر از اتاق عمل میاد بیرون
نامجون : اقای دکتر دا یون چه طوره
دکتر : متاسفم مریض رفتن به کما
نامجون : چ.. چی.. کما.. ام. امکان نداره ... نمیشه.. یعنی چی رفته به کما
نامجون روی دو زانو میوفته روی زمین
تهیونگ : هیونگ خوبی الو خوبی
نامجون : دا یون.. دا یون.. امکان نداره نه.. امکان نداره
نامجون بعد چند ثانیه بدنش شروع به لرزیدن میکنه
تهیونگ : هی هیونگ خوبی... گریه میکنی !!اروم باش چیزی نیست
نامجون : تهیونگ میخوام بخوابم خوابم میاد میشه منو ببری خونه
تهیونگ : اوهوم بذار برم کلیدو از جین بگیرم
نامجون : باشه
تهیونگ میاد و کمک نامجون میکنه از جاش بلند بشه
تهیونگ : نامجون سوار شو تا راه بیوفتیم
نامجون : تهیونگ اگه خوابم برد بیدارم نکن
تهیونگ : باشه
توی راه نامجون خوابش میبره
تهیونگ : عه خوابش برد
تهیونگ نامجون بغل میکنه و میبره میذاره توی اتاقش
جین به گوشی تهیونگ زنگ میزنه
جین : الو جین نامجون چه طوره
تهیونگ : حالش تعریفی نداره
جین : میگم ولی ما باید هفته دیگه به دمت 2 ماه بریم تور جهانی
تهیونگ : چیی!! 2 ماه خیلی زیاده
جین : اره ولی کاری نمیتونیم بکنیم
یک ساعت بعد
تهیونگ روی مبل خوابش برد
نامجون : تهیونگااا کجایی
نامجون از اتاقش میاد بیرون و میره توی حال
نامجون : تهیونگا بیدار شو
تهیونگ : کوکی نکن میخوام بخوابم
نامجون : کوکی کیه پاشو ببینم
تهیونگ : عه تویی.. کجا بریم
نامجون : بیمارستان دیگه
تهیونگ : برو لباساتو عوض کن منم لباسامو عوض کنم برای بقیه هم لباس برداریم بعد بریم
نامجون : باش
نامجون و تهیونگ از خونه اومدن بیرون و سوار ماشین شدن
گوشی نامجون زنگ میخوره
نامجون : الو؟
مدیر برنامه : سلام نامجون خوبی
نامجون: ممنون
مدیر برنامه :میخواستم بگم پروازتون پس فردا ساعت 8 شبه
نامجون : پرواز؟ چه پروازی
مدیر برنامه : عه مگه نمیدونی قراره برین تور جهانی
نامجون : چی میگی تور جهانی!! چقدر وقت طول میکشه
مدیر برنامه: قرار بود 2 ماه باشه اما شد 3 ماه
نامجون : چیی!! سه ماه من نمیتونم خواهرم افتاده گوشه بیمارستان بعد من برم مسافرت! عمرن
مدیر برنامه : لج نکن تو که کاری از دستت بر نمیاد باید بری
نامجون : باش خدافظ
مدیر برنامه : خدافظ
نامجون : تهیونگ.. تو میدونستی قراره بریم تور جهانی
تهیونگ : امروز فهمیدم
نامجون : پس چرا به من چیزی نگفتی
تهیونگ : اخه اون موقع که فهمیدم خواب بودی
نامجون : مدیر برنامه گفت قراره 3 ماه طول بکشه
تهیونگ : چیی 3 ماه قرار بود 2 ماه باشه که
نامجون : اره ولی انگار مدتشو بیشتر کردن
تهیونگ : رسیدیم
نامجون سریع میره بالا و میره پیش دکتر
نامجون : ببخشید حال دا یون چه طوره
دکتر : وضعیتش بهار نشده
نامجون : ممنون
شوگا: سلام نامجون
نامجون : سلام
شوگا : نامجون فهمیدی قراره بریم تور
نامجون : اوهوم
شوگا : میدونم سخته ولی باید قبول کنی
نامجون : شوگا اصلا دلم نمیخواد از بیمارستان برم بیرون چه برسه از کشور برم بیرون .. یه بعضی توی گلومه... به حسی بهم میگه انگار دیگه قرار نیست دا یون اون چشمای قشنگشو باز کنه... میترسم خیلی میترسم
شوگا : خودتو نباز اون خوب میشه فقط باید حواس خودتو پرت کنی چم به هم بزنی این 3 ماه هم تموم میشه تو بر میگردی پیش خواهرت
نامجون : اوهوم.. بقیه بچه ها کجان
شوگا : رفتن لباس عوض کنن
نامجون : دا یون فرقی نکرده
شوگا : دکتر گفت فرقی نکرده
نامجون : اصلا امادگی اینکه بریم مسافرت رو ندارم
شوگا : ما هم حال خوبی نداریم اما باید بریم
نامجون : یونگی... حس میکنم بغض توی گلوم داره خفم میکنه
شوگا : اشکالی نداره گریه کنی نامجون
نامجون : نمیخوام خودمو ضعیف نشون بدم
شوگا : میتونی خودتو خالی کنی
جین : بسه دیگه فضا خیلی احساسی شد
گوشی نامجون زنگ میخوره
نامجون : الو ؟
مدیر برنامه : نامجون سلام ببخشید واقعا ببخشید
نامجون : چی شده
مدیر برنامه : پروازتون افتاد برای امشب ساعت 2
نامجون : ترو خدا یه کاریش کن من نمیتونم امشب از کره برم بیرون من نمیتونم خواهرمو تنها بذارم( با صدای بلند )
مدیر برنامه : به خدا دست من نیس کاریش نمیشه کرد
نامجون : چرا.. چرا کسی درک نمیکنه من قراره 3 ماه خواهر مریضمون ول کنم اون حالش بده تنهایی نمیتونه از پیش بر بیاد( با بغض )
مدیر برنامه :من وظیفه ام بود بهتون زنگ بزنم
نامجون : خدافظ
نامجون : جین و شوگا بیاین پیش بقیه
همه اعضا دور هم جمع میشن
نامجون : کسایی که صدا شون میکنم گوش کنن... جین.. یونگی.. جیمین... هوسوک.. کوک.. تهیونگ .. همه تون میرین خونه و درست استراحت میکنن و یکی هم ساعت 1و نیم شب بیاد دنبال من
جیهوپ : اخه نمیشه که
نامجون : میشه بگی چی میشه باید پیش خواهرم باشم
جیهوپ : هر جور راحتی
همه اعضا میرن خونه و استراحت میکنن
نامجون : دا یون... ببخشید ولی من باید برم... دلم اصلا نمیخواد برم ولی باید برم... نمیدونم صدامو میشنوی یا نه اما قول بده زود به هوش بیای( با بغض)
نامجون سرش رو میذاره روی دست دا یون و میخوابه
توی خواب نامجون :
توی خواب نامجون :
دا یون: اوپا ... نگران نباش من خوبم تو با خیال راحت برو
نامجون : دا یون خوبی خیلی خوشحالم که خوبی
دا یون: نگران من نباش من خوبم
نامجون از خواب بیدار میشه
جیهوپ : نامجون پاشو بریم
نامجون : کجا؟
جیهوپ : فرودگاه دیگه
نامجون : باش
نامجون و اعضا به سمت فرود گاه راه میوفتن
الان توی ماشینن
نامجون : وای خدارو شکر فکر نکنم خبر نگار اومده باشه فرودگاه
کوک : اره الان 2 شبه فکر نکنم اومده باشن
اعضا میرسن به فرودگاه
شوگا : یاااا چقدر خبر نگار از همیشه بیشترن
نامجون : بچه ها سعی کنید نزدیک هم بمونید که قاطی جمعیت گیر نکنید
اعضا پیاده میشن
بادیگارد : از این طرف بیاین
بادیگارد اعضا رو به سمت فرودگاه میبره و یهو همه خبرنگارا شروع میکنن به عکس گرفتن
بادیگارد : لطفا برید عقب( رو به ارمی ها و خبرنگارا میگه )
یهو یکی از ساسنگ فن ها میخواد از کوک امضا بگیره که باعث میشه کوک بیوفته روی زمین
نامجون : کوکی... خوبی!! میتونی بلند بشی
کوک : اره خوبم بریم
بلاخره اعضا سوار هواپیما میشن و از کره خارج میشن
همه اعضا خوابن جز نامجون، نامجون داره توی ویورس جواب ارمی هارو میده خب اعضا این طوری نشستن : جیمین بغل جین، نامجون بغل جیهوپ، شوگا تکی، کوک بغل تهیونگ
جیهوپ : نامجون نخوابیدی
نامجون : وای سکته کردم.. چرا یهویی حرف میزنی نه خوابم نمیبره
جیهوپ : سعی کن بخوابی که سرحال باشی
نامجون : چقدر دیگه مونده تا برسیم خسته شدم
جیهوپ : نمیدونم فکر کنم یه سه یا چهار ساعت دیگه راه باشه
شوگا : میخوابین یا بیام بخوابونمتون
جیهوپ : خوابیدیم
نامجون چشماش رو میبنده و سعی میکنه بخوابه اما همش مشغول فکر کردن به دا یونه
جیهوپ : فکرتو ازاد کن تا خوابت ببره
نامجون بلاخره خوابش میبره پروازشون به سمت پاریسه
تهیونگ: نامجون بیدار شو نامجون
نامجون : هووم چی کارم داری
تهیونگ : بیدارشو دیگه
نامجون : بیدارم ... رسیدیم؟؟
تهیونگ : نه نیم ساعت دیگه میرسیم برو وسایلتو جمع کن
نامجون : باش
نامجون : بچه ها تا خواستین پیاده بشین حواستون باشه ماسک و کلاه داشته باشید
جیمین : باش
نامجون : کوکی پات بهتره
کوک : اره خوبه
اعضا دارن وسایل رو جمع میکنن و یک ربع دیگه راه مونده که گوشی نامجون زنگ میخوره
نامجون : بله... دا یون!!!
میتونید بهم توی نوشتن داستان کمک کنید دیگه ایده ندارم اگه میتونید زیر تست پیام بدید
5 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
کسایی که ایده دارن توی پیوی پیام بدن بی زحمت اینجا بگید که پیام دادید که ببینم
میتونید بهم پیام بده تا ایدمو بهت یگم
ب نظرم دایون رو تا آخر داستان نگه دار نکشش بعد دایون با یک پسر ساسنگ آشنا بشه و دایون ندونه و ساسنگ بیاد ب اعضا آسیب برسونه اما دایون ازشون محافظت کنه
ایده جذابی بود
عالی بودددددد
راستش من کلی ایده واسه داستانت داره لیست بدم؟😂
ایدی شاد بده اونجا حرف بزنیم
ساری من شاد ندارم ♡
توی پیوی بهم پیام بده گلم ❤
اوکی♡
با اینکه خودم الان دارم رو دو تا داستان همزمان کار میکنم ولی اگه بخوای میتونم
ممنون ❤
اگه سرت شلوغه M.s♡melisکمکم میکنه
نه عزیزم مشکلی نیست
من میتونم
پس ایدی شادت رو بده اونجا با هم بنویسیم
الان میزارم تو پیویت
تا دنبالم نکنی نمیتونم بهت پیام بدم
گذاشتم برات
به تست ↲حساس ترین تیپ های شخصیتی↱ سر بزنید.🙂💓
هــایـ گــایــز~♥
کمپانی💫Jyp💫کارآموز می پذیرد^-^
برای کارآموز شدن به نظر سنجیم یه سری بزنید•-•💥🏓
___________________________
ساری برای تبلیغـ😇🙏🏻
در عوضش...👇🏻
فالو شدید.....💌
تست خوشگل تونم لایک کردم.....♥
عالی بود
راستش من خودم تویه یه داستانی که دارم مینویسم موندم🤣
البت نذاشتم تستچی فعلا دارم کاملش میکنم🙂
اگه میتونی میشه کمکم کنی
فعلا که هیچ ایده ای ندارم اما اگ به ذهنم رسید حتما بت میگم
ممنون گلم