
سلام این اولین تستم هست امیدوارم خوشتون بیاد🌹
(داستان از اونجایی شروع میشه که لیدی باگ و کت نوار داشتن با جغد سیاه میجنگیدن و الان داخل اون محفظه آهنی گیر افتادن) از زبان لیدی باگ👈به کت گفتم : باید به حالت اول برگردیم ولی نباید همو ببینیم تا هویتمون لو نره کت گفت : باشه بانوی من از زبان کت نوار👈ما به حالت اولمون برگشتیم ولی چشامون بسته بود من با خودم گفتم : این بهترین فرصته که هویتشو بدونم دیگه نمیتونم تحمل کنم باید بدونم بانوی من کیه؟
من چشمامو باز کردم👀 ولی با چیزی که دیدم شاخ درآوردم باورم نمیشد که تمام این مدت بانوی من مرینت بوده💖(قیافه ی من : 😳😲) ولی من همیشه اونو یه دوست میدیدم بعد چشامو بستم و با علامت لیدی باگ تبدیل کت نوار شدم (بعد از شکست دادن شرور)
از زبان لیدی باگ👈بعد از شکست شرور از کت خداحافظی کردم👋 و رفتم خونه وقتی رسیدم گفتم🐞خال ها خاموش🐞و تبدیل به حالت عادی شدم به تیکی گفتم : امروز واقعا روز سختی بود تیکی گفت : آره ولی بهتره بخوابی چون فردا مدرسه داری گفتم : باشه تیکی شب بخیر و رفتم رو تختم دراز کشیدم و خوابیدم🛌
از زبان کت نوایر👈بعداز شکست دادن شرور از لیدی خداحافظی کردم👋 رفتم خونه و گفتم🐾پنجه ها داخل🐾و به حالت اول تبدیل شدم پلگ گفت : گشنمههه گفتم : باشه بیا اینم پنیر کممبر🧀(و یه قالب پنیر بهش دادم) گفت ممنون😊 و رفت تا بخورش من رو تختم دراز کشیدم🛌 و به مرینت فکر می کردم و با خودم می گفتم : یعنی اون عاشق کیه؟ 🤔که دیگه چیزی نفهمیدم🛌(خوابش برد)
(نکته : از اونجایی که این این داستان از فصل ۲ قسمت ۸ شروع شده پس یعنی استاد فو هستش و صاحب جعبه میراکلس ها است)(نکته : برای راحت کردن مکالمه ها مرینت : + و آدرین : _ هستند برای مثال : _سلام مرینت +سلام آدرین متوجه شدین؟)
از زبان مرینت : صبح ساعت 7 از خواب بیدار شدم برام عجیب بود چون همیشه دور از خواب پا میشدم ولی امروز زود از خواب پا شدم رفتم پایین و به مامان و بابام سلام کردم اوناهم گفتند : سلام من رفتم صبحونه خوردم🥞🧇 و بعد رفتم مدرسه و ساعت 7:30دقیقه🕢 به مدرسه رسیدم🏣 ( نکته کلاسشون ساعت 8🕗 شروع میشه و الان همه تو حیاطن) من رفتم پیشه آلیا +سلام آلیا آلیا : سلام دختر عجیبه زود اومدی امروز چیزی شده؟🤨 +برای خودمم عجیبه🙃. نه اتفاقی نیفتاده آدرین کجاست آلیا : به به میبینم مرینت خانم نگران عشقشون هستن😂😂 +الیااااااا😡 الیا : باشه بابا جوش نیار اوناهاش کنار نینو وایساده +بیا بریم بهشون سلام کنیم آلیا : باشه بریم فقط وقتی رفتیم ضایع بازی در نیار🤪 +من کی ضایع بازی در اوردم😡. آلیا : مرینتتت +باشه بابا حالا گیر نده😤 بیا بریم آلیا : باشه بریم😂
از زبان ادرین👈 صبح ساعت 7 بیدار شدم🕖 و رفتم پایین صبحانه خوردم🥞🧇🍞 و بعد با راننده🚗 رفتم مدرسه ساعت 7:30🕢 دقیقه به مدرسه رسیدم و رفتم پیش نینو _سلام نینو نینو : سلام رفیق چطوری؟ _ممنون خوبم تو چطوری؟ نینو : منم مثل تو بعداز چند دقیقه صحبت با نینو دیدم مرینت و آلیا دارن به طرف ما میان _سلام مرینت سلام آلیا نینو : سلام آلیا سلام مرینت آلیا : سلام نینو سلام آدرین +س......... لا........ م ا.......... دری........ ن(با لکنت) سلام نینو که یهو زنگ کلاس خورد🔔 و ما رفتیم داخل کلاس و جای همیشگیمون نشستیم تا معلم بیاد سر کلاس خانم بوستیه اومد سر کلاس و حضور غیاب کرد بعد من دستم را به نشانهی اجازه گرفتن بردم بالا✋ معلم گفت : بله آدرین؟ چیزی میخواهی بگی؟ _خانم میشه من پیش مرینت بشینم؟ (قیافه ی من : 😁😄 قیافه ی مرینت : 😳🍅 قیافه ی خانم بوستیه و تمام بچه های کلاس بجز کلوعی : 😳😳😳😳😲😲😲😲😲 قیافه ی کلوعی : 😤😠😡)
از زبان مرینت👈 وقتی آدرین اون حرفو زد من سرخ شدم🍅 بعد معلم گفت : مرینت آلیا شما مشکلی ندارین من که از شدت خجالت سرخ شده بودم🍅و نمیتونستم چیزی بگم به آلیا اشاره کردم که من نمیتونم حرف بزنم اونم منظورمو فهمید و به معلم گفت : نه من و مرینت مشکلی نداریم معلم گفت : خب آدرین و آلیا جاتون رو باهم عوض کنین آلیا : باشه _باشه بعد آدرین اومد کنارم نشست _سلام دوباره مرینت +س...... لا.....م از زبان ادرین👈 نمیدونم چرا وقتی اون حرفو به معلم زدم مرینت سرخ شد و وقتی رفتم پیشش نشسم به لکنت افتاد و بیشتر سرخ شد بعداز 1 ساعت زنگ اول تموم شد و رفتیم بیرون من دیدم آلیا و مرینت پیش همن برای همین رفتم پیششون _سلام بچه ها +س.... سلام. آلیا : سلام _آلیا میشه یه چند لحظه باهم خصوصی حرف بزنیم آلیا : باشه مرینت تو مشکلی نداری +نه برید بعد با آلیا رفتیم کنار یکی از درختای مدرسه🌳. آلیا : خب بگو _ خب راستش میشه بگی مرینت تا به حال عاشق شده؟یانه؟ آلیا : آره شده _ خب اون شخص کیه؟ میشه بگی؟ آلیا :.........
ممنون که تستم رو خوندین
لطفا کامنت بزارید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییی بود
عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی
عالی بود لطفا وقتی داستانم منتشر شد برای منم بخون مرینت و آدرین ❤️❤️ اسم داستان منه خلاصه عالی
آخه من میترسم بنویسم ولی پشت سر هم منتشر نشه مثلا اول پارت ۷ بیاد بعد یک یا دو🙄🙄😂😂
نه این شکلی نیست اگر به ترتیب بنویسی به تریتیب میاد
خیلی قشنگ بود
افرین
خیلی عالی بود 💞 حتما به نوشتن ادامه بده من که منتظر پارت بعدی هم هستم💞💞😍😍😍😍
راستی بچه ها شما نمیدونید چرا داستان های من چرا منتشر نمیشه 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😢🥺😢🥺🥺😟😟😟
نمیدونم مال من دو هفته طول کشید تا منتشر بشه
من تا پارت 8 نوشتم تو صف بررسیه
عالی بود پارت بعد رو زود تو برار
عالی بود پارت بعد را زود تر بنویس
ممنونم
عالی بود خیلی عالی بود
بلاخره یک داستان خوب زیبا قشنگ و اولین پارتش پیدا کردم تا بتونم دنبالش کنم
ممنون🌹
هه منم
سلام دوستان من نا پارت 8 نوشتم همشون تو صف بررسیه