در رو محکم کوبیدم و با صدای بلند گریه کردم! تا کی میخواست بهم زور بگه؟چند دقیقه نگذشته بود که صدای در اتاقم اومد، اهمیتی ندادم! یه بار دیگه در زد و وقتی جوابی نشنید آروم لای درو باز کرد و اومد تو،شیرین:من گفتم بیا تو؟ شبنا: داری گریه میکنی؟🙁. بلند داد زدم سرش، شیرین: برو بیروننن. انگار ترسید، رفت بیرون و در رو هم بست! رفتم سمت لپ تاپم، روشنش کردم و وارد یادداشت هام شدم، تنها چیزی که میتونست آرومم کنه نوشتن بود، بین نوشته ها چرخیدم و یه برگه جدید باز کردم و شروع کردم به تایپ کردن!
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
پذات بعدو بدع دیگه:/
گذاشتم تو بررسیه😐
عه...
الان منتشر شده
سلام بیرون بودم
الان میرم ببینم
بسی زیبا
🥺🌿🤍
عالیD:
پارت بعد:›؟
از وقتی اینو گذاشتم خوابیده بودم و تازه پاشدم😐😂
ایشالا یکی دو ساعت دیگه مینویسم
راستیی
از ماد شیرین هم بدم میاد:/
لامصب به شیرین توجه نمیکنههه
شیرین بچم گناه دارهههه😭😭
منم دوسش ندالم🥺
بیا بریم بوکشیمششش 😃
تو نویسنده ایا😹
کلا دست خودته میتونی هرکیو ازش خوشت نیمد بکشی😹😹😹😹
البته مرگ بدع... زجرش بدع😹👌🏻
کلا اینا شخصیتای مهمی نیستن عاخه
اصن روهم روهم دیالوگاش یه اسلاید نمیشه و نخواهد شد من اینو چطوری رنج بدم😐😂🤏
به هرحال من ک خودم تو ذهنم زجرش میدمಥ_ಥ
عاحححح نمیدونی چقدر خوشحال شدم که ششخصیت پر رنگی نی و زیاد شیرینو زجر نمیدع🍓
شبنا آدم شد ک😐
خیلی خوب بوددددددددددد👌🏻👌🏻👌🏻🍓
اگه تو به نقاشی به اینخوبی میگی کجو کوله به نقاشی واقعا کجو کوله چ میگی:/
بعدا لازمش داریم نمیشه زیاد نفرت انگیزش کنیم🙂🤏
آره خو اجزای صورتش کلن جابجان😐😂
کسی عاشق شبنا میشع؟😹