عشق میراکلس 7

یه جبعه معجزه آسا آورد و گفت وگرنه کوامی های این جبعه رو به جون مردم میندازم

برگشتم خونه ( 4 روز بعد ) زنگ در اومد باز کردم متیو بود ( علامت ها آدرین♡ متیو ¤ مرینت ☆) ♡ تو اینجا چیکار می کنی؟ ¤ اومدم عشقم و ببینم ( امیدوارم تستچی قبول کن) اومد تو خونه و گفت بانوی من مرینت من

♡ یه بار دیگه به مرینت بگی بان... حرفم و قطع کرد ¤ یادت که نرفته بهت چی گفتم از این به بعد تو دیگه بهش نمیگی بانوی من فهمیدی ♡ داشتم جوش میاوردم ولی چاره ای نداشتم : باشه

¤ مرینت عشقم ♡ خوابه ¤ پس بلندش می کنم و می بردمش خوانه ♡ کجا ؟ ¤ خونه الان مرینت بانوی منه نه تو ♡ از بخار می رفت بالا 😠😠😠😠😠😠😠متیو لبخندی زد و رفت ( بیخل مخفف بیشعور و خل )

☆ من کحام ؟ ¤ خونه بانوی من ☆ چطور جرئت می کنی به من بگی بان... حرفم و قطع کرد ¤ پس اون ا..☆ با آدرین درست حرف بزن ¤ پس برات نگفته و به مرینت کل ماجرا کوامی ها رو گفتم

☆ چی ؟؟؟ ¤ تنهات می ذارم تا فکر کنی

☆ باید یه راهی باشه صبر کن ببینم نکنه اون شیر شاهه شاید باید از پاریس برم یا شاید باهاش مبارزه کنم نمی دونم

و یهو یه طناب بلند ساخت و از پنجزه پایین انداختش و یهو

خوب بود ؟ بهم نظر بدید سرگرمی داریم انتخاب کنید ❤💙💚💛💜💗💔 حالا ببینید کی هستید

❤ دختر کفشدوزکی 💙 آدرین 💚 نینو 💛 آلیا 💗 مرینت 💔 لایلا