پارت 5 داستان زندگی من بعضی ها باهام همدردی کردین ازتون ممنونم پارت 1 خیلی مهمه چون معرفی اعضای خانوادم هست ومتوجه میشین که من چرا دوتا خانواده مادری دارم
بالا رو نگاه بکنید برای کسایی که تازه میخونن واجبه
انقدر هق زدم مه دیگه اشکام در نمی یومد گوشبم و گرفتم دستم نگاهش کردم ساعت 7 بود. وایسا یعنی 1 ساعت کریه کردم؟ هرچی بود اشکام رو پاک کردم و به عکسای داداشم نگاه کردم که تو گوشیم بود هر عکس رو که نکاه میکردم قلبم درد میگرفت و سرم دردش بیشتر میشد من تو کیفم یه قرص مسکن داشتم از اونجایی هم که 1ساله کاراته میرفتم بشکه ی ابم روی میز بود رفتم قرص رو خوردم و خوابیدم
یه دفعه از خواب پریدم! فرنیا(اروم): واتتتتتت (به معنی چی) من کی خوابیدمم اوکی ولش من تو خواب که خوابیده بودم یه خواب دیدم ولی عین خواب دوسال پیش بود که توش داداشم تصادف کرد مرد فلش بک از خواب پاشدم خواب دیدم داداشم خودش رو فدا کرد ماشین بهش زد و مرد پایان فلش بک نکنه داداشم بمیره؟ اشک تو چشام جمع شدولی نریختمشون
2 هفته بعد..... تو این دوهفته بابام مرخصی گرفت عموم که بخاطر شرایط ذکر شده تو پارت 1 بابامه نرفت اهواز(عموم یا همون بابا که اهوازه یه کارگاه فولاد ریزان داره تو اینترنت هم بزنید محمود فرخیان میاد عمو کوچیکم هم غفور نائب رئیسش هست بابای خودم هم مدیر ناظر سد شهید عباسپور هست ــ یوتلی داشتبد تو. کامنتا بپرسید) منم هر روز میرفتم بیمارستان ببینمش ولی حالش هی بدتی میشد امروز دوباره اون خواب و دیدم
رفتیم بیمارستان من تنها رفتم تو اتاق پیشش. دستش و گرفتم و گفتم: چرا بیدار نمیشی چرا دوبا ه مسخرم نمیکنی چراااا با گریه داد زدم: چراااااااا کرا دیگه کرم نمیریزی چرا اذیتم نمیکنییییییی هق..... هق..... هق بیشعور قرار بود به بچت بگم پدصک (ناظر تورجون عمت رد نکن این یه چیزه عادیه که بچه 4 ساله هم میدونه)(بچه ها فربد بعضی وقت ها میخرم میکرد سگ منم بهش میگفتم دلم میخواد به بچت بگم پدصگ)(ناظر فدات سم رد نکن ❤) اگه پانشییییی که نمیشههههه بگممممممم هق... هق.. هق پاشو دیگه هق... هق.... هق یه دفعه صدای بیببببب شنیدم از تو فیلما فهمیدم که یعنی قلب طرف ایستاده پس داد زدم: پرستارررررررر دکتررررررررر اومدن و منو بیرون کردن همش کریه میکردم تو دیوار مشت میزدم (من تو دیوار مشت میزتم هیچیم نمیشه) که دکتر اومد بیرون من. کفتم: چی شد دکتر چی شد. دکتر دستم و. کرفت و. گفت: اون جاش توبهشته و از اونحا بهت نگاه میکنه. این و. که دکتر کفت دستم و لز دستش کشید بیرون و. کفتم: مگههههه من خرمممممم چرا چراااا مگهتو دکتر نیستی مگه نگفتی حالش خوب میشه پس چرا مرددددددددددد هق.... هق.... هق.
خسته شدم
رفتیم خونه 2 ساعت بعد..... درخونمون با اعلامیه و ادم پرشد دوست صمیمیم ایسا پیسم بود تو بغلش گریه میکردم: هق.... هق ایسا ایسا: شششش من پیشتم امشب پیشت میمونم 💔🖤 ناظر توروخدا عمومی منتشر کن گزارشکر خر استتتتتتت
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
های لیدی/مستر🌻💕امیدوارم خوب باشی💜✨
من بورا ام 🌸🌪️
یک سولوییست تازه کار🙃💙
به فنا کیوتم 𝚙𝚒𝚗𝚔𝚒 میگم🧡🔥 𝙿𝚒𝚗𝚔𝚒میشی لاوم؟🫠💛
________💜🫰🏻________
صاری بابت تب🧚🏻♀️💕
ادمین پین؟🫶🏻💖
سلام کیوت این اتفاقا واقعا واقعیه؟،
امیدوارم روحش شاد باشه 🫂🖤
سلام لاوم اره واقعیه ماله پارساله
ولی گذشت دیکه خودت و ناراحت نکن مرسی
عالی بود ولی واقعا این اتفاق برای داداشت افتاد؟😭
اره... تازه جتلب ترم میشه
عالی بودددد
فداتتتت ❤مرسی بابت حمایت
عزیزی
انیوو
من میخوام یه گروه با چهره ی اعضای بلک پینک تشکیل بدم اگه میخوای عضو شی برو به آخرین تستم