
اینم پارت نه
ملکه ماه:خب بچه ها هکاپو نتونست مشکل رو حل کنه ولی یه بعد هست که رفت امد موجودات زمین با بعد های دیگه زیاده من شما رو میفرستم به اونجا تا بتونین به زمین برگردین استا:اهم اهم اهم مامان😐 ماه:اهم اهم نداریم استار استار:😐 مارکو:هی میگم قسط اومدن ندارین؟ این بعده خیلی وقته که منتظرتونه استار:اوه راست میگی خب بفرمایید برید تو دوستان گلم بعد نفس و یسنا رفتن مارکو هم پشت سرشون رفت فقط استار و تارا بودن تارا:تو برو من میام استار:باشه فقط دیر نکنیا
تارا:باشه بیل:خب خب پس فسقلیا اومدن میونی و اینجان خب بهتره اونها رو یکم اذیت کنم پس خداحافظ یهو...... تارا:میخواستم برم که یهو دیدم یه چیزی وارد جسمم شد و بیهوش شدم ولی جسمم وایساده بود بیل:خب یک میلیون سالی بود که وارد بدن انسان نشده بودم پس عادیه که یکم راحت نیستم ولش کن دارم میرم زمین رو از بین ببریم
بعد وارد جسم تارا شد و رفت تو دروازه استار:خب اینجا چند مقصد داره تا راحت تر برید به زمین پس نزدیک ترین دروازه این جاست یعنی 500 متر اونور تر نفس:ام بچه ها اتفاقا کسی تارا رو ندیده؟
تارا:من اینجام یسنا:تارا این لبخند شبیه لبخندیه که کار شیطانی میخوای انجام بدی یا انجام بدی تارا:فعلا چیزی تو ذهنم نیست خب بیاین دیگه باید بریم به زمین خیلی ذوق دارم یسنا:ولی مگه تو عاشق عجایب الخلقه نبودی؟ تارا:اونها حدی داره حالا راه بیوفتید
بعد همه حرکت کردن و تنها کسی که از همه عقب بود یسنا بود یسنا:تارا هیچ وقت همچین رفتاری رو نداشت یعنی چش شده؟ خیلی سولا دارم تارا:فعلا سوالا رو بزار برا بعدن
یسنا:تو چطوری میتونی ذهن منو بخونی تارا:ام خوب من حدس میزنن قبلا هم که ارطباط ذهنی قوی داشتیم یسنا:اره درسته الان مطمئن هستم تارا خودش نیست تارا:خودمم پس حرف نزن
تارا: اخ اینجا کجاست؟( توضیحات:الان بیل تو جسم تارا هست و اسمش بارا هست ولی بقیه متوجه نشدن و همین تارا الان داخل جسم خودشه ولی نمیتونه جسم خودش رو کنترل کنه ) بارا:همون جا که هستی بمون تا به حدفم برسم تارا:حتی فکرش هم نکن حالا جسمم رو پس بده بارا:شرمنده نمیتونم
تارا:گفتمممممممم جججججججججججسسسسسسسسسسممممممممممم رررررررررررررروووووووووووووووووو پپپپپپپپپپپپپپسسسسسسسسس ببببببببببدددددددددددهههههههههههههه بارا:شرمنه بعد رفت تارا:نههههه یسنا:خب تارا ذهنم رو میخونه و
دیگه چیزای عجب براش مهم نیست و رفتارش مثل قبلا نیس و الان هم باید منو بزنه به خاطر کارم ولی خوبه که نمیزنه منو خوب معلومه که تارا یکی دیگه هست ولی نمیدونم کی هست استار:خب رسیدیم
بارا:این عالیه یسنا یه چشم غره میره ولی سریع به خودش میاد یسنا:خدایا تارا چش شده چرا اینجور شده باید بفهمم استار:خب وقت برگشتنه بعد قیچی ابعاد رو برداشت و برش زد ولی وقتی باز شد همچی سیاه بود مارکو:اخه این یعنی چی؟ استار:اگه اشتباه نکنم به معنی اینه که ارتباط ابعاد با بعد زمین قطع شده ولی دلیلش رو نمیدونم فکر کنم یه اتفاقی افتاده که شاید مقصرش شما ها باشید شاید یه موجودی درونتونه که همچین قدرتی رو داشته باشه و یکی از این موجودات بیل هست بیل سایفر یسنا:اوه بیل سایفر خوب راستش بعد نفس با ارنج زد به ارنج یسنا نفس:ببند مارکو:راهی نیست باید یه چند روزی صبر کنیم خوب بهتره بر گردیم به میونی استار:موافقم بعد استار با قیچی ابعاد بعد میونی رو باز کرد و همه رفتن توش بارا:فعلا یه چن روزی صبر کن با دنیا و بقیه کار دارم😈 تارا:منو برگردون به جسمم بارا:شرمنده فعلا جسمت و روحت مال منه و ابنکه جسمت خیلی کمکم میکنه و همین تور اطلاعاتت تارا:جسمم رو بده بارا:نه ، گفتم جسمت مال خودمه پس حرف نزن تارا:گفتم بدشششششش بارا:مثل اینکه حرف حالیت نی بعد نزدیک تارا شد بارا:ببین تا جهان رو به تصرف در نیارم دست بردار نیستم پس حرف الکی نزن در ظمن به جای اینکارا فکر کن چرا رفتم تو جسم تو بعد بارا از اون بعد اومد بیرون و دوباره خودش شد بارا:زمین من دارم میام فقط یکم صبر کن منون همراهم بودید من الان سر کلاس هستم اگه کم بود ببخشید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام بچه ها من کاترینم این اکانت جدیدمه
چجوری اکانت جدید میسازید؟یکی به منم یاد بده
خارج میشی بعد مثل اکانت قبلی تون ثبت میکنید
اهان ممنون
خیلی خوب بود
بیرا بهتر بهت میومد 😂
کم هم نبود ماشاالله اندازه ی پایگاه نویسندگی بود 😂
شوخب بودن جدی نگیر
قشنگ بود
عالی بود ولی بیشتر بنویس
و یه سوال
اینکه بیل چجوری رفت توی جسم تارا؟منظورم اینه که اونا که معامله نکرده بودن