8 اسلاید صحیح/غلط توسط: نرگس انتشار: 4 سال پیش 88 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام اومدم با پارت ۴
سلام به همه اومدم با پارت ۴ این پارت عالیه یه نکته من هر فصلم ده پارت هست خب بریم برای داستان👍🏻👍🏻👈🏻👈🏻👈🏻
از زبان راوی: اونا راحت می خوابن اما گابریل بهشون دروغ گفت و حافظشون پاک میشه با یک انفجار کوچک توی خونه و فقط گابریل و امیلی حافظشون از قبل مرگ هست
از زبان مرینت : یهو از خواب پریدم چی شد 😯من اینجا چیکار می کنم اونم با لباس راحتی 😡😡اوتم بغل...... آدرین😠😡 وا ی نمی دونسام یه آدم دیوونع و دختر باز هست منو کشونده اینجا حتی یادم نیست کی اومدم حتما چیزی به خوردم داده از رو تخت محکم پا شدم و جلوی آدرین وایستادم و ،،،،،.........
از زبان آدرین: یکی بلند داد زد آدرین چشمامو باز کردم دیدم مرینت هست تا خواستم حرف برنم گفت. . . . . . . .
گفت آدرین من اینجا چیکار می کنم(یکم با داد) هان بگو...... من هیچ وقت انتظار نداشتم همچین چیزی ازت بیینم حتما توی پسر بی تربیت هستی و منو چیز خور کردی هیچ وقت ازت انتظار نداشتم.......(یکم با گریه و داد بلند میگه)...... هیچ وقت بعد زد زیر گریه و از پنجره رفت بیرون روی پشت بوم😦و تبدیل به 😱لیدی باگ شد و پرید و رفت
........
من چیکار کردم
من چیکار کردم حتی یادم نیست من چیکار کردم خدایا😭😭😭😭😭 نشستم رو تختم و فکر کردم سرم خیلی درد میکرد یهو یچیزی به مغزم اضافه شد سرم سنگینی می کرد یه چیزی سریع از جلو چشمام گذشت یادم اومد 😯😯🥳🥳🥳منو لیدی باگ بهم رسیدیم و مامانم زنده شده اما لیدی چی فکر می کنه من چقدر آدم بدی هستم😭😭😭😁😐😐
باید برم دنبالش
بدو گفتم تبدیل گربه ای و تبدیل شدم و از پنجره زدم بیرون(نکته:گابریل بعد زنده کردن امیلی سریع گوشواره و انگشتر اونا رو برگردوند) رفتم دنبالش و پیداش کردم خورشید داشت طلوع می کرد اون جلوم بود روی یک پشت بوم خونه داشت گریه می کرد تا فهمید دارم نگاهش می کنم پاشد و داد زد گفت چرا ولم نمی کنی و لاز رفت منم رفتم دنبالش رفت کنار رودی که دیروز رفتیم داشت اونجا رو نگاه می کرد من رو گم کرد و نفهمید کجام بعد اونم سرش درد گرفت منم روی درخت بودم که ایوای نه..........
از زبان مرینت چند لحظه پیش: گمش کردم یعنی اثن گربه بود و من دیگه کسی رو ندارم 😭😭رسیدم به ی رود آشنا بنظر می رسید یهو یه چیزایی سریع از جلو چشمم رد شد و فهمیدم همه چی رو 😯😯من چیکار می کنم😭😭😭 یهو صداشنیم آدرین داشت از روی درخت که منو نگاه می کرد می افتاد نه 😯😯😯آدریــــــــنـــــن
افتاد توی رود اما از خیلی بالا پریدم تو آب و بغلش کردم و کشیدمش بیرون که یواش و با صدای خفه گفت مرینت تو اشتباه فکر می کنی نزاشتم حرف بزنه و گفت می دونم که دیگه حرفی نزد اشکام بند نمیومد توی بغلم گرفته بودمش آه من چقدر آدم بدیم که تیکی از توی ذهنم گفت با قدرت عشق نجاتش بده منم ب، و، س، ی، د، م، ش❤️که یهو چشماش رو باز کرد گفتم آدرین گفت مرینت منم بغلش کردم و گفتم دلم برات تنگ شده یود عشقم 😘
خب ببخشید بازم کم بود فعلا خداحافظ تا پارت پنج زود میزارمش
(◉‿◉) (✷‿✷) بای بای
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
سلام
عالی بود❤️
پارت بعدی رو زود بذار
منتظرم
زود بذاری ها 🤗
خیلی ممنون
با این نظرات خوب پشیمونم از طرز فکرم
آخه از پارت سوم زیاد دیدن نکردین منم گفتم دیگه کسی نمیاد بخونه تستامو
ممنونم
خوب بود البَه اگر پارت بعدی رو یک ماه دیگه نمی زهری لطفا پارت ها رو زود به زود بزار مثلا هروز هروز یا یک روز در میون الان خیلی ها هستن که هروز میزارن و خیلی طرفدار دارن اطقا تو هم زود زود بزار و راستی داستان من رو هم بخون
می دونی تقریبا یک هفته و نیم صبر کردم تا منتشر بشه
برای همین پارت پنج رو ننوشتم تو اگر یوقت این پارت نیومد اون نیاد بعد بگین دیر نوشتی پارت چهار کو چون دیر شد از دست تست چی عزیززززر😐😐😊
ادامش رو بزار♥️🤑
بعدی😍
سلام خوب بود
عالیییییییی 😍😘🤩
مرسی
عالی
ممنون