
هلو گایز✌🏼 چطورید خوبید😁ایشالا که خوبید😉خب اینم قسمت ۴ داستان امیدوارم خوشتون😘برا کسایی که قسمت قبل یادشون نیست(همون آنچه گذشت)👇🏼 دیدین که مرینت امیدشو برای به دست آوردن آدرین از دست نداد اما خب اونجوری که میخواست پیش نرفت و ناامید شد و بخاطر همین آلیا شرور شد ولی با کت نوار شکستش دادن از اون ور مرینت پیش خودش گفت آدرین که منو نمیخواد پس برم سراغ کت نوار...مرینت به آلیا زنگ زد و برای اینکه ناراحتیشو از دلش در بیاره قرار گذاشت باهاش برای بستنی خوردن ولی دیدن که آدرین و کاگامی هم اونجان... بقیش رو پایین بخونید👇🏼💜

بقیه داستان از چشم آدرین: با کاگامی اومدیم بستنی بخوریم😋ولی اصلا فاز خودمو نمیدونم!مرینت برام بهتر بوده عاشق لیدی باگم هزار تا دختر دیگه هم ازم خوششون میاد با کاگامی موندم نمیدونم اسمشو بزارم تعهد یا حماقت😕تعهد که نمیشه اسمشو گذاشت چون همیشه متعهد بودم بهش اونم بوده ولی اون چکار برام کرده به جز اینکه باهام تمرین شمشیر بازی کنه؟ تو همین فکرا بودم که دیدم مرینت و آلیا دارن میان سمت ما که بستنی بخرن مرینتو دیدم شوک شدم همین الان تو فکرش بودما😕 از چشم مرینت: عه آدرین😐شوکه شدم وقتی دیدمش تازه در موردش حرف میزدما ، کاگامی هم پیششه اه حس بدی بهم دست داد😣😒اصن به من چه با هم خوش باشن😊ولی اون آدرینو ازم گرفت😕اشکال نداره من کت نوار رو دارم🙂 با هم رسیدیم به آندره که بستنی بخریم ، باهاشون سلام و احوال پرسی کردیم☺آدرین میخواست باهام گرم بگیره ، یه حسی داشتم دوس داشتم باهاش گرم بگیرم ولی نه به خودم این اجازه رو ندادم اون کاگامی رو انتخاب کرد...جوابشو خیلی گرم ندادم در حد معمولی.... از چشم آدرین: مرینت چش شده حالش خوبه ها ولی با من مثل قبل نیست😐یعنی چی😕این که برای من خودشو داشت به کشتن میداد ، الان سرد شده چرا نمیفهمم😑 احساس میکنم با کاگامی هم سرده😕چرا با من و کاگامی سرده؟...وایسا بینم...مرینت وقتی من و کاگامی رو کنار هم میبینه اینجوری میشه الان بیشتر اونجوریه!تو بیمارستان هم اون حرفا رو زد😕یعنی...یعنی...؟یعنی مرینت دوسم داره و به کاگامی حسودی میکنه؟وای مرینت که حسود نیستتتت...مرینتو خیلی جدی صدا زدم یهو لرزید و برگشت گفت:چی شده🤐سریع گفتم:ت...تو...تو منو دوست داری؟؟؟

از چشم مرینت: چی گفت آدرین😐وای چی بگم بهششششش😱😬خب خب آروم باش مرینت🙄تو که الان دوسش نداری🙄😕البته دارما...نخیر ندارم😑فقط و فقططط مثل یه دوست معمولی... آدرین گفت:چی شد مرینت جواب بده! اوخ بازم شوک شدم😑گفتم:دو..دوسِ..دوست داشتم گفت:یعنی چی؟الان دوسم نداری؟گفتم:آره من همیشه دوست دارم😊گفت:مثل یه دوست معمولی دیگه؟من اصلا منظورم دوست معمولی نیست من منظورم اینه که عاشق منی یا نه؟ یا خدا چی میگههه😳😱گفتم:خُ..خب...خب آره عاشقت بودمممم گفت:چرا الان نیستی؟؟؟کاگامی از اون ور پرید وسط حرفمون گفت:آدرین چی میگی مگه واست مهمههههه😠آدرین به کاگامی گفت:بحث بین من و مرینته تو ساکت🤫کاگامی خفه شد😐😂آدرین گفت:مرینت جواب منو بده ؛ گفتم:چرا اینا رو میپرسی واقعا برام عجیبه اولین باره همچین حرکتی ازت میبینم😑گفت:حالا که داری میبینی پسسسس جوابمو بده مهمه برااام!! ای وای آدرین سگ شده😐گفتم:خب پس میخوای بدونی؟...قیافه آلیا:😶 قیافه آدرین:🤐 قیافه کاگامی:😦قیافه آندره بستنی فروش:😐.....گفتم:از همون روزی که چتر رو بهم دادی عاشقت شدم یه حس عجیبی بهت پیدا کردم احساس کردم یکی پیدا شد که باهاش کامل شم😌ولی نه الان فهمیدم اینطور نیست ، تو خوبی های من رو ندیدی و رفتی با کاگامی...رفتی با کاگامی که هیچ کارییییی نکرده برات!اصلا چکار کرده مگه؟؟؟من برات داشتم میمردم با اینکه میدونستم کاگامی رو ترجیح میدی به منننن میفهمی؟من هر روز میخواستم حسمو بهت بگم میفهمی؟؟لوکا برای من خیلی کارا کرد ولی تو رو ترجیح دادم برعکس کار تو که کاگامی رو ترجیح دادی میفهمی؟؟؟(تن صدامو بردم بالا)عشق ینی اینننننن میفهمییییی؟؟؟؟😭😭😭 دیگه نمیخوام عاشق تو باشم😭😭برو با کاگامی خوش باش جفتتون خوش باشیییید و بدو بدو رفتم رو یه صندلی دور نشستم و دستامو گذاشتم رو چشمام و گریه کردم😭

از چشم آدرین: پس درست حدس زدم🙁تا الان چرا نفهمیدم😞من چرا با کاگامی هستم؟عاشق لیدی باگ شدم و مرینت عاشق منه بعد رفتم با کاگامییییییی😑بلند داد زدم:من فازم چیههههه😐کاگامی گفت:چرا چی میگی😐گفتم:تو هیچ خیری برام نداشتی و نمیتونی داشته باشی مرینت راست میگه زود از جلو چشمام دور شوووو😡کاگامی با ترس گفت:اما آدرین یکم داری تند میری مگه چکار کردم😕گفتم:همین که گفتم دیگه نمیخوامت😠 از چشم کاگامی: واقعا نمیدونستم چی بگم درسته من هیچ کاری براش نکردم اون راست میگه ولی نباید اینا رو میگفت😞با گریه منم از اونجا دور شدم😭 از چشم آلیا: یا حسین اینا چشون شد😐به آدرین گفتم:خب میخوای چکار کنی کاگامی رو که پروندی مرینت هم پروندی😕چیزی نگفت و سرشو انداخته بود پایین...گفتم:نظرت در مورد کلویی چیه؟🤭یکم سرشو داد بالا با یه قیافه ای نگام کرد😶گفتم:اوکی حرف نمیزنم🤐 دیدم میخواد بره پیش مرینت ، گفتم:کجا میری؟گفت:پیش مرینت گفتم:نرو اون دیگه تو رو نمیخواد و لازم نیست از دلش در بیاری... از چشم آدرین: یکم فکر کردم دیدم راست میگه🙁درست بشو نیست😔باید سعی کنم دل لیدی باگو ببرم عشق اول من اونه😢بستنی هم نخوردم و رفتم😑 از چشم آلیا: آدرین هم که رفت😕...دو تا بستنی گرفتم و رفتم پیش مرینت ، کنارش نشستم ، گفتم:مرینت اون دو تا رفتن الان فقط خودتی و خودم🙂عکس العملی نشون نداد😐بستنی رو گرفتم جلوش گفتم:بیا مرینت اینو واسه تو گرفتم بزن بر بدن😁😋با گوشه چشم نگای من کرد ، بعد نگای بستنی کرد ، ازم گرفتش ، بعد گفت:آدرین چی گفت؟گفتم:به کاگامی گفت که بره...گفت:برای همیشه....گفتم:آره احتمال خیلی زیاد گفت:به درککککک قیافه من:😐 گفت:چیههههه گفتم:هاپو نشو😒 یه نیش خند زد و گفت:باشه

از چشم آلیا بازم: دست مرینتو گرفتم بلندش کردم گفتم:بیا هاپو کوچولو بستنیت هم تو راه بخور😇گفت:من هاپو نیستممممم😒گفتم:باشه الا اخماتو وا کن😀قیافه مرینت:😐 گفتم:چته مرینت؟ گفت:حوصله ندارم🤥پرسیدم چرا؟گفت:آدرین عصابمو ریخت به هم😒گفتم:پس در واقع عصاب نداری🥸گفت:باشه حالااا دهنمو صاف کردی دختر😒من:🤣مرینت:زهر مار😒من:باشه اخماتو وا کن😀مرینت گفت:رو مخی گلم😊👣گفتم:باشه اصن اخم کن به درک🤷🏽♀️😂مرینت گفت:میزنمتاااا🤬گفتم:باشه حالا هاپو نشو😐مرینت:😑 هیچی دیگه راه افتادیم برای نا کجا😐 مرینت بهم گفت:کجا بریم؟گفتم:بریم سینما🤔مرینت قبول کرد و رفتیم سمت سینما که دیدیم یه شرور اومد جلومون عه این کاگامیه😶... از چشم مرینت:وای کاگامی شرور شده عجبا😑😥اومد سمت من گفت:به خاطر تو آدرین ولم کرد و منم باید انتقام بگیرم👿...ای وای این بازم یه قدرت جدید داره چه وضعشهههه😖شمشیرشو آورد سمتم که دیدم کت نوار اومد منو کشوند اون ور😮ولی با یه صحنهی دلخراش مواجه شدم😐👌🏼یه پرنده پشتم بود و شمشیرش خورد به پرنده و پرنده پودر شد😐🤯یا حسین این عجب خریههههه😐دقیقا قدرت کت نواره وای چکارش کنیم😑کت نوار خشکش زده بود میگفت:این قدرت منه کههههه😶گفتم آره باید یه فکری بکنیم😖گفت:چی؟یه فکری بکنیم؟😐گفتم:نه یعنی یه فکری بکنید با لی لی لیی لیدی باگ😑گفت:آهاا😐خب بیا ببرمت یه جای امن گفتم:آلیا هم بیار🙄گفت:غمت نباشه😉منو برد یه جای دیگه ولی کاگامی پشت سرمون بود وای باید چکار میکردم😑ولی گربه فرز تر از اون حرفا بود جاش گذاشت😏😌منو گذاشت زمین و خودش رفت...

حرکت کردم سمت خونه آلیا اینا در زدم آلیا درو باز کرد منو دید هیجان زده شد و بلند گفت:لیدییییییی زود در دهنشو گرفتم گفتم:ساکتتتتتتت میخوای به فنا بریم؟😐🍃 خودشو جمع کرد گفت:عه ببخشید حواسم نبود😅گفتم:به کمکت نیاز دارم بیا باید بریم قبول کرد و از پدر مادرش خدافظی کرد گفتم میرم پیش مرینت😐😕رفتیم یه جای خلوت و گردنبند رو بهش دادم و تبدیل شد گفتم:وقت کمه بیا باید بریم دنبال نینو ؛ رفتیم و نینو هم آوردیم اونم تبدیل شد...به کت نوار زنگ زدم گفتم بیا روی برج ایفل ، اوکی داد...ما رسیدیم رو برج ایفل دیدیم اونم اونجا بود داشت سیب گاز میزد😐گفتم:چه زود رسیدی لامصب😐👊🏼گفت:همون موقه که زنگ زدی من اینجا بودم ولی این سیبه اینجا نبود هوس سیب کردم رفتم یکی خریدم😋🤣گفتم:هه هه بانمک😒اصلا هم خنده نداشت مگه نه بچه ها؟برگشتم دیدم دارن میله ها رو گاز میزنن(از خنده)😐🤦🏻♀️ کت نوار با صدای بلند گفت:خخخخخخخ یهو پرت شد سمتم جاخالی دادم دیدم دارک اسوورد زدش😰تو هوا بود داشت پرت میشد پایین گفتم:نترس الان میگیرمتتتت ، یویومو انداختم دورش...عه خودمم پرت کرد پایین نامرد😐با صدای بلند به پشت لاک و روباه قرمز گفتم:حواستون بهش باشه تا من میااااام دیدم اونام پرت شدن پایین😐🤦🏻♀️وای اینا دیگه کینننننن😬

پشت لاک سپر واسمون درست کرد و سالم فرود اومدیم ولی آسفالت زیرمون به چخ رفت🙄یکم دور و ورمونو نگا کردیم...گفتم:پس کجاس این؟🤔بعد کت نوار پرت شد روم😐ای خداااا این چقد رو مخهههه😫دارک اسوورد با تمسخر گفت:شما هیچی نیستید فقط چند تا بچه اید که الکی دارید از میراکلس های استفاده میکنید🤣گفتم:پس خودت چیی😐گفت:راس میگی🤔اصن به تو چههههه اومد که با شمشیرش منو بزنه منم کت نوار انداختم اون ور خودمم قل دادم سمت اینور شمشیرش تو زمین گیر کرد(اگه بهم میخورد فقط یه خاطره ازم میموند😶🍃)با یویوم پرتش کردم اون ور ولی شمشیرشم با خودش برد😑سریع به ردفاکس گفتم اون دنبال مرینته براش توهم مرینت رو درست کن تا کت نوار شمشیرش رو پودر کنه ، گفت:حله ؛ دارک داشت میومد سمتمون گفت:دیگه عصابمو ریختین بهم😡کت نوار گفت:خفه شو عجوزه ؛ دارک عصبانی شد و گفت شمشیر تاریکیییی و اومد که بزنه به کت اما کت جاخالی داد😌ولی شمشیر دارک اس به جایی نخورد و همون لحظه چرخید و با شمشیر خواست کت نوارو بزنه که خورد به چوب دستیش🤦🏻♀️بلند گفتم:لاکی چارممممم و یه چوب دستی اومد😐😐یکم فکر کردم ، فهمیدم باید چکار کنم به کت نوار گفتم:بیا اینم از چوب دستیت که نابود شد دیدی دارک اسوورد بازم چوب دستی داره کت نوار😏😌کت نوار فهمید نقش بازی میکنم گفت:آرهههه عجوزهههههه ، دارک خواست بازم کت رو بزنه که مرینتو دیدم عه این خودمم😐وای چه خنگم این توهم ردفاکسه🤦🏻♀️😅بلند گفتم:مرینتتتت دور شووو دارک برگشت که مرینتو بزنه وای نقشه گرفت😁

دیدم کت داره میدوئه سمت دارک اسوورد که جلوشو بگیره😐صداش کردمو بهش چشمک زدم خودش فهمید😎چه باهوش شده این😐کت با چوب دستی زد زیر پای دارک و دارک افتاد کت گفت:نمیزارم دستت بهش برسه😡دارک گفت:حالا میبینی گربه لوس😡کت گفت:برو بابا عجوزهههههههه ، دارک حمله کرد سمت کت میخواست چوب دستیشو بزنه کت نوار جاخالی داد گفت:نمیزارم این بار نابودش کنی😠دارک اسوورد پرید سمت کت نوار پشت لاک از پشت زد تو کمرش و خورد زمین دارک اسوورد پرید سمت پشت لاک منم با یویوم گرفتمش و پرتش کردم اون ور با عصبانیت اومد سمتم من چوب دستی کت نوارو گرفتم و گفتم:دنبال اینی؟بیاااا بگیرششششش شمشیرشو آورد سمتش همینکه چوب دستی پودر شد کت نوار با کتلکیزم شمشیرشو زد و آکوما اومد بیرون ، سریع و بدون معطلی آکوما رو خنثی کردم و همه با هم گفتیم:آخییییییش😤😌و خودمونو انداختیم زمین😅کاگامی اومد بالا سرمون گفت:چی شده چرا پخش شدین کف زمین😐🤔کت نوار سریع بلند شد و گفت:بخاطر توعه عجوزههههههههه ؛ کاگامی گفت:چیییییی؟؟😐😳کت گفت:چیز ببخشید بخاطر هاک ماث عجوزه تو رو شرور کرده بود🙄کاگامی گفت:همممممم🤔خب به درک🤷🏻♀️هممون اینطوری😐نگاش کردیم ؛ گفت:شوخی کردم مرسی از همتون حالا یکی منو برسونه خونه😁گفتم:باشه ولی از دست مرینت ناراحت نباش😉اخم کرد گفت:خعععب😒

گوشوارم چشمک زد خیلی وقتم کم بود به کت نوار گفتم:تو کاگامی رو برسون من میراکلس ردفاکس و پشت لاکو میگیرم ، گفت:حله چشاته😉کاگامی رو برد ما هم رفتیم یه جای خلوت میراکلس نینو و آلیا رو گرفتم و خدافظی کردم ازشون و راه افتادم که برم خونه... رسیدم بالا پشت بوم خونمون که برگشتم به حالت عادی از ارتفاع ۲ متری خوردم زمین🤕(زمین که نه بالا پشت بوم)بابا و مامانم شنیدن و سریع اومدن بالا دنبالم میگشتن گفتم:من اینجاااام اومدن بالا پشت بوم گفتن:تو اینجا چکار میکنی دختر😐گفتم:هووووم..چیزه...اومدم تبدیل عه چیز ته چیز نه ینی چیز همون چیزه اااه....اومدم هوا بخورم😌گفتن:صدای چی بود اومد😐گفتم:خبببب داشتم خوشحالی میکردم و بالا پایین میپریدم🙄😁گفتن:از چی خوشحالی اونوقت؟گفتم:خب میدونی مننننن...اصن مگه خوشحالی من عیبی داره که دلیلشو میپرسین مگه چیه خب اصن قهرم😢آروم آروم با ترس رفتن عقب و مامانم زیر لب گفت:از دست رفت ؛ بابامم زیر لب آروم گفت:دیوونه شده بخدا😐🖤 حق دارن اون چه حرکتی بود زدم🤦🏻♀️رفتم تو اتاقمو میراکلس روباه و لاک پشتو گذاشتم سر جاشون خودمو ولو کردم رو تختم ، تیکی اومد بالا گفت:مرینت دهنممممم😣از جام پریدم گفتم:چی شدهههه دهنتتتتتتت😲😱گفت:بابا دهنم سرویس شد امروز😫😅خودمو انداختم رو تخت بازم گفتم:اولا که خدا لعنتت کنه دوما دهن من بیشتر از تو سرویس شد😑تیکی گفت:خب الان گشنمهههههه😵گفتم:منم گشنمههههههههه😵😫😫دیدم تیکی فرار کرد😐گفتم:کجا رفتیییی چکار کردیییییی ، یهو مامانم اومد تو اتاق مثل گربه پریدم هوا و رو تخت افتادم😐مامانم گفت:چی میگی تو دیوونه با کی حرف میزنی دهنت چی شد؟؟؟😐گفتم:خب دهنم کپک زد از گشنگی منم گشنمههههه ، گفت:مگه کسه دیگه ای اینجا گشنشه که میگی گشنمه😐گفتم:کودکان مظلوم فلسطین ن تنها گشنشونه بلکه بعد از یک سالگی وارد دو سالگی میشوند😢🖤💔 یکم با ناامیدی نگام کرد...بعد گفت:خب اوکی غدا برات میارم ولی الان با کی بودی گفتی کجا رفتی چکار کردی؟😐گفتم:ای دل غافللللل چکار کردی تو با دلللل که دیگه عقلمو کاملللل دادم از دستتت دادم از دست😃یکم دیگه نگام کرد گفت:خب؟😐گفتم:خب آهنگ میخوندم دیگه😌گفت:چیز خورت کردن؟😐گفتم:نه گشنمه😒گفت:همونه مثل زامبی شدی یکم صبر کن برات غذا میارم😐💝گفتم:باشه جناب😌آروم آروم رفت و زیر لب دعای امن یجیبو میخوند😐😅

از چشم آدرین:کاگامی رو رسوندم و خودمم رفتم خونه و تبدیل شدم به خودم و از شدت خستگی رو تخت دراز کشیدم😖پلگ اومد بالا گفت:از شدت گشنگی خستمه🙁گفتم:بله؟😐گفت:گشنمهههههههههه خستمهههههههه نابود شدم امروززززز😤🤕😫گفتم:منم همینطور الان میرم غذا میارم واسه توم پنیر میارم یه لحظه دندون رو جیگر بزار😑پا شدم رفتم به ناتالی گفتم:من گشنمه🙂گفت:چی میخوای واست بیارم؟گفتم:هرچی باشه فقط باشه😐خیلی گشنمه😥گفت:باشه باشه ده دیقه صبر کنی آمادس😐✅ (بچه ها خودمم الان که دارم مینویسم گشنمه😅🤣) رفتم تو اتاق فقط منتظر بودم غذا رو واسم بیارن😤پلگ گفت:پس پنیر من چی شدددد😠رفتم دو تیکه پنیر از کشو برداشتم بهش دادم گفتم:بیا دست از سرم بردار من از تو گرسنه ترم الان میگیرم میخورمتااااا😒گفت:اگه منو بخوری میدونی چی میشه؟گفتم:چی میشه؟گفت:اگه نمیری تبدیل به زامبی میشی که میاو میاو میکنه😜🤣گفتم:هر هر نمک😐اذیت نکن بگو چی میشه ، پلگ گفت:چقد پیگیری حالا😂گفتم:بگوووو ، گفت:بابا اسگلت کردم ول کن تا حالا که کسی منو نخورده الان بدونم بخواب سر جات غذاتو بیارن😁🤣همینجور نگاش کردم😐یه فحش رکیک هم بهش دادم که دیگه شرمنده🙄😐یه دفه دیدم ناتالی اومد تو😮غذاااااا🤤بوی غذااااااا😍حرارت غذاااااا🔥سریع از جام پاشدم رفتم سمتش مثل زامبی شده بودم له له میزدم واسه غذا ناتالی گفت:حالت خوبه آدرین؟گفتم:خیلی عالیم غذا چیه🤤گفت:ببخشید هول هولکی شد اسپاگتیه(ماکارونی)بخور دوباره خواستی برات میارم😊گفتم:ایوللللللل بده ماکارونیوووووو ، ازش گرفتم غذا رو و شروع کردم😋...

خب بچه ها دمتون گرم خیلی عشقید که تا اینجا خوندید میدونم از دستم عصبانی هستید که اینقد طولش دادم خودمم اذیت میشدم که معطلشون کردم همین امروز فهمیدم چقد عصبانی شدین پنج قسمتشو کامل کردم واستون امیدوارم خوشتون اومده باشه قسمتای بعدی هم حتما دنبال کنید عشق منید😘💛
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
یکی پارت بعد رو منتشر کنه ممنان میشم😐
راستی یه خبر خوب متن قسمت ۵ داستان رو نوشتم عکسش هم درست کردم الان باید وارد اینجاشون کنم و بزنم ک بررسی شه یه قسمت خفن نوشتم واستون😍
تست جدید ن تنها نیومد بلکه کلا از لیست تست هام حذف شد😐
ینی ک چه🤦🏻♂️
یه تست جدید تو راهه که قسمت بعدی نیست😁
پس کجاست ؟
عالییییی بود😍💜خیلی داستانتو دوست دارم😃🔥فقط اون شکار لحظه های آدرین😂سرش پودر شدم😑😂میدونم تایمت پره و سخته فقط اگه یه خورده زودتر بزاری بهتره چون الان سه قسمت از میراکلس اومده بقیشم همین روزاست ک بیاد به خاطر همین عقب میمونی😉💛
من داستان خودمو ادامه میدم کاری ب اون ندارم😁✋🏼مرسی از نظرت بتونن سریع تر میزارم😘
حسین استقلالی هستی یا پرسپولیسی
پرسپولیس با اجازت
راستی یه خبر خوب برای میرکیلسی ها
دو قسمت اول فصل 4 میرکیلس آمده با زیر نویس فارسی 😍😍😍 برید ببینید خیلی قشنگه تو قسمت اول معلوم میشه بابای لوکا کیه
عاااااااالیییییییییییییییییییییی بود 😍😍😍😍😍😍
منتظر پارت بعدی هستم
مرسی😘
چرا تکراری بود 😐 ;–;
اینو ی بار گذاشتم قبلا اون حذف شد بخاطر کلمات رکیک😂دوباره گذاشتم
وااای کاگامی رو اسفالت کردی نویسنده جون
عالی
دنبالی بدنبال لایک کردم
منتظر پارت بعد هستم
مرسی عزیزم😘