❀P2 ❃ Grimm

دیدیم یه نامه روی میزه خوندمش که اون پیرزنه بود گفته بود که با دخترش رفته مسافرت و دیگه نمیاد ومنم خر زوغ شدم پریدم بقل داداشم بلند گفتم هورا این خونه مال ماشد داداش گفت ارومتر کرم شدم بعد کلی برنامه ریزی دیدم یه پیام اومد رعیس گفته بود منو چان رو میفرسته که بریم با ماشین تاکنسرت بی تی اس برای گریم منم خوشحال بودم ولی عجیب بود منو چان؟ بعد رفتم خوابیدم .. با الارم بیدارشدم که دیدم ساعت دهه! سریع لباس پوشیدم که دیدم یه شماره ناشناسه جواب دادم گف : سلام خانم ا/ت؟ :بله بفرماییید سلام منم چان وو من از این به بعد همکارتم پس ناراحت نباش اصلا من مثل اونا نیستم ا... مممم خو.. ب خوشحالم که اینطوره بعد دوییدم تا رسیدم موهاشون با چان بود صورتشون بامن بعد که تموم شد منو چان باهم کلی گفتیم خندیدیم ( جاتون خالی😂) بعد بلند شدم رفتم سمت کمد دیدم چان پشت سرمه برام هدیه داد گفت اگه اون روز رفتارم بد بود ببخشید چون یکی از دوستام ایرانی بود ومرد منم کلی ناراحت شدم وقتی تورو میبینم یاد اون میوفتم

منم کلی بقلش کردم گفتم من از تو ناراحت نشدم منم دوست نداشتم من فقط برای درمان چشمای داداشم کار میکنم اون دوست داره همجا رو ببینه بعد ما دوست های صمیمی شدیم ولی من که خبر نداشتم چه خبره! بعد که رسیدم خونه دیدم داشم داره توی خونه میچرخه گفتم چی شده گفت هیچی دنبال گوشیمم گفتم تو که نمیبینی چجور دنبالشی منم اوردم دیدم یکی داره بهش زنگ میزنه منم جواب دادم که فهمیدم دوستشه دادمش من داشتم می ترکیدم انگار مامانا 😂 تموم که شد دیدم داره نق میزنه باز گفتم چی شده گفت واقعا که من ابجی دارم که بقلم نمی کنه منم بقلش کردم اونم بقلم کرد گف انقد دوست دارم ببینم ابجیم چشکلی هست منم گفتم همون بهتر نبینی گف یعنی زشتی پس منم زشتم گفت وای خدا روانی شدی برداشتم اتو مو و وسایل گریم اوردم کلی زوغ کردم من کجا اون کجا فدا روزی بود که میخواستم ببرمش پیش دکتر تا چشماش رو عمل کنه که ببینه فردا رو کنسل کردم و نرفتم بعد که دکتر گفت میتونم من خر زوغ شدم بقلش کردم زدم زیر گریه قیمتش رو دیدم ولی برام مهم نبود که چقد گرون باشه امروز عمل داشت 12ساعت بیرون منتظر موندم وقتی اومدن دکر رو دیدم که با خوشحالی گفت شد مبارکه منم بقلش کردم سریع رفتم توی اتاقش خاب بود مثل بچه ها شب پیشش بودم دیدم چان زنگ زد :کجاییییی چرا امروز نیومدی؟ داداشم عمل کرد😭 ( باگریه) چی الان میبینه از ههههه بعد که قطع کردم دیدم دست داداشم داره تکون میخوره که چشاشو باز کرد یه داد زود بقلم کرد وای ابجی من میبینم من میبینم 😭😭😭 ابجی تو خیلی خوشگلی وای من چشکلی ام اینه دادم جیغ زد وای من من خیلی خوشگلم( ا/ت واقعا حسودیم شد😐) بقلم کرد گفت چرا لباست اقد بازه منم گفتم تو بخاب کوچولو تازه دیدی داری از من ایراد میگیری بعد خوابید بعد چند روز مرخصی اومد اونجایی که من کار میکنم ببینه وقتی دید چشاش برق زد منو بقل کرد منم کلی خندیدم که دیدم چان اومد گفت مبارکه داداشم نگاه چان میکرد ( نزاشتی اول ا/ت عاشق شه برادرم )

چان هم همینطور بعد دید هفتا پسر اومدن که توی گوشم گف اینا رو گریم میکنی دیگه نمیزارم بری بیرون منم زدم توی پیشونیش اروم چند تا فهش ایرانی دادم که رفت بعد با چان رفتیم داخل ته و جانگ کوک همش نگام میکردن بعد که داشتیم میرفتیم  دیدم اون دخترا اومدن سمتم کم بهم نزدیک شدن یکیشون سیلی زد بهم توی گوشم گف بیا خیابون پشتی وگرنه داداشت رو سکته میدم منم قبول کردم وقتی رفتم دیدم همشون بهم همله کردن منم کلی ترسیدم خیا بون خلوت بود که داشتم میدونستم افتادم گرفتم منو زدن.. ( بی تی اس) ته؛ داشتیم میرفتیم که بادم اومد که وسایل مون رو نیاوردیم توی راه برگشتن ا/ت رو دیدیم که داشتن میزدنش چند تا دختر منم پیاده شدم رفتم دخترا بلند دادزدن تو کدوم خری هستی منم داد زدم همون که شمارو اخراج میکنه فیلم ازشون گرفتم کلی التماسم میکردن منم ا/ت رو بردم رسوندم دیدم یه پسره در باز کرد منم رومو اونور کردم( اخییی حسود😗🥲)بعد که ا/ت خدا حافظی کرد منم رفتم دیدم اعضا یجوری دارن نگام میکنن جان کوک داد زد هیونگ ازت ناامید شدم کجا بودی؟ منم گفتم رفتم وسایلم رو برداشتم گفت بهم دروغ نگو یادت رفته ما دستبند هامون ردیاب داره بعد که دیدم توی ماشین یکی دیگه هم هست منم داد زدم باش براتون میگم همه اون فیلم هارو وهم چی رو گفتم جان کوک گف وایی من دلم برای ا/ت میسوزه برادرش رو تازه عمل کره ته هم همینجوری نگاه زمین میکرد

ببخشید کم شد الان من خیلی سرم شلوغه 😶 👈 👉

ناظر جان چون من خیلی دوستون دارم قبول کن دیگه😔 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂