
ناظر جان منتشرکن💜 دوستان لایک و کامنت💜
بعد از چندساعت به مقصد رسیدن جین:خب کوکی هتل کجاست؟وارلد واید هندسامتون سرو ریختش بهم ریخته. نامی:آره بهتره زودتر بریم هتل دستی به سرو رومون بکشیم.یونگی:حع منم خوابم میاد اون از وضعیت خواب دیشبم تازه صبح زود بیدار شدم....کوکی:ولی من هتل رزرو نکردم. همه اعضا باهم:چیییییی؟؟؟!!!کوکی دستاشو و شونه هاشو برد بالا وگفت:خب من فکر کردم بهتره از سفرمون لذت ببریم بعدا جای خواب پیدا میکنیم. تهیونگ:کوکی با من شوخی نکن. جیمین:آره اگه این یه شوخیه بهتره تمومش کنی چون ما تو یه کشور غریب و بدون جای خواب هیچ لذتی از سفر نمیبریم. شوگا:ببین داداش گلم بخدا خودم برات شیرموز میخرم فقط بگو که هتل رزرو کردی؟ کوکی:ولی من شوخی نمیکنم من واقعا هیچ هتلی رزرو نکردم. جیهوپ با داد:ولی آخه.....نامجون پرید وسط حرف جیهوپ:بیخیال بچه ها اینقدر سرزنشش نکنید خب الان میریم شاید تونستیم چندتا اتاق رزرو کنیم.....
چندساعت گذشت اما هیچ هتلی اتاق اضافه نداشت همه شون از این وضعیت کلافه شدن و با خستگی بدون مقصد پیاده روی میکردن.... جیمین:نامی نظر دیگه ای که نداری؟ جیهوپ:بس کن تروخدا چه نظری میتونه داشته باشه؟ تهیونگ:الان ما باید چیکار کنیم؟جای خواب نداریم تازه سه چهار ساعت دیگه هوا تاریک میشه خیال ندارید که کارتون خواب بشیم؟ شوگا:من ک اینقدر خسته م کارتون خواب شدن هم برام اهمیتی نداره این چمدوناهم به اندازه کافی سنگین هستن. کوکی:بچه ها ببخشید من واقعا نمیخواستم اینطوری بشه....جین کلافه دستی به موهاش کشید و پوفی گفت:از اولشم نباید مسئولیت رو میدادم به یه بچه حالا بنظرم بهتره ی روستایی چیزی رو پیدا کنیم یک شبو اونجا بمونیم مردم اینجا مهمون نوازن حداقل یه جای خواب بهمون میدن. شوگا:ما اینجا رو نمیشناسیم چطور روستا پیدا کنیم؟ تهیونگ:خب این کاری نداره از مردم اطراف میپرسیم. نامجون که انگلیسیش از همه بهتر بود رفت جلو و از یه مردی که بهش میخورد ۴۰_۴۵سالش باشه سوال پرسید اعضا منتظر بودن که نامجون برگرده وبالاخره بعد از چند دقیقه برگشت وگفت:آدرسو گرفتم فقط میشه یکی به من بگه ساعت چنده؟ کوکی:۱۵:۳۰ نامی:خوبه پیاده سه چهار ساعتی راهه... شوگا:صب کن ببینم درست شنیدم؟گفتی پیاده؟چراپیاده؟خب با تاکسی میریم! نامی:نمیدونم منم پرسیدم اما چیزی بهم نگفت بهتره وقت رو تلف نکنیم....
چندساعت گذشت بالاخره به در ورودی رسیدن.... نامی:خوبه زمان زیادی نمونده. جین:چقدر دیگه مونده یعنی؟هوا داره تاریک میشه! نامی:نمد شاید یک ساعتی شایدم نیم ساعت .همچین میپرسی انگار من هر روز اینجا پلاسم! شوگا:من به فنا رفتم..خستمه استراحت میخواممم. نامی:باشه جلوتر استراحت میکنیم. جین:نامجون بهتره همینجا استراحت کنیم من خیلی گشنم شده. شوگا:روده بزرگم داره روده کوچیکه رو میخوره. نامی:خیلی خب همینجا استراحت میکنیم اما باید زود بریم هوا داره تاریک میشه. جین:هی بچه ها بیاید کیکومیخوام تقسیم کنم.... اعضا خواستن سهم ته رو بدن دیدن که با فاصله زیادی از اونا وایساده و به یه جایی خیره شده. جین:تهیونگ گشته نیستی؟ جیمین:عه چی دیدی که اینجوری محوش شدی مگه اونجا چیداره که ما نداریم؟بعدش به حرف خودش خندید. تهیونگ:ق ق قبرستون. جیمین:هاهاهاخندیدم تهیونگ:چیز خنده داری نیست بچه ها بیاید. شوگا:من نمیام خستمه. جین:منم نمیام گشنمه/: جیهوپ بلند شد و رفت کنار ته... جیهوپ:خب اینجا مگه چیداره که..... با صحنه ای که دید از شدت تعجب زبونش بند اومد....
جیهوپ:این این چطور ممکنه؟این واقعیه؟؟چه معنی میده؟؟؟ تهیونگ هنوز تو شوک بود نمیدونست چه جوابی به جیهوپ بده جیمین و کوک هم کنجکاو شدن و با خنده به سمت جیهوپ و تهیونگ رفتن اما با صحنه ای که دیدن لبخند روی لبشون ماسید.... جیمین:اینجا که اینجا که. کوکی:اینجا که نوشته کیم جی هون_پارک سئونگ....ببینم اینجا توی استرالیا خیلی عجیب نیست که یه قبر با فامیلی شما وجود داشته باشه؟اصلا شما چه نسبتی میتونید با اینا داشته باشید؟ تهیونگ:اما این سوال منم هست!من هیچی نمیدونم!یعنی چی اصلا؟ما چه ارتباطی با اونا داریم؟!من خیلی گیج شدم من فقط میدونم اسم پدر بزرگم کیم جی هون بوده چیز دیگه ای درمورد اون نمیدونم من حتی نمیدونستم قبر اون کجاست پدرم هیچوقت بهم چیزی درموردش نگفت اما این چه دلیلی میتونه داشته باشه؟یعنی کسی که صاحب این قبره پدر بزرگ منه یا نه؟اگه آره چرا؟من باید از این موضوع سردربیارم! جیهوپ:اما شاید این اتفاقی باشه تهیونگ،،،قبر پدربزرگ تو تو استرالیا چیکار داره؟بنظرم خیلی عجیبه ولی ممکنه این فقط یه اتفاق باشه. کوکی:اما فامیلی پارک چی؟؟اون فامیلی که روی قبر دومی هست چه معنی ای میده؟بنظرت اینا همه اتفاقی هستن؟ جیمین:اما اما امکان نداره که این اتفاقی باشه یعنی میخوام بگم من هیچی از خانواده پدرم نمیدونم نمیدونم که کی هستن من اسم پدر پدرمم نمیدونم اون هیچوقت درمورد خانوادش به من چیزی نگفت.درست مثل تهیونگ.ولی اگه صاحب این قبر یه نسبتی با من داشته باشه چی؟....
لایک و کامنت💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خودم ریختم پشمام موند
خیلی داره جذاب میشه
یعنی واقعا یه پا نویسنده ای برا خودتت
هققق تنکص💜
داره جالب میشه 😍😍😍
پارت بعدییییییییییی 💜💜💜
مرسی😍
بزودی میزارمش🥰❤️
زیبا و دل انگیز
عااالی
تازه داره جالب میشه
منتظر تمام پارت ها هستم
ادامه بده ✌💟
حتما:)❤️
عالی😍
مرسی❤️💜
عالی 💜💜
💜thank you
😘
😘❤️
عررر خیلی خوب بیددد
پارت بعدی رو فردا بزار لطفاااا
حتما:)💜
تنکسسسس
عالی بود
:)💜
ببه نام خدا.. یه فیلم ترسناک دیدم.. اینم یه کم واقعا برام ترسناک بود دیگه نمیدونم چجوری شب بخوابم:/ولی عالی بید
-دارا
😹نترس تو قوی هستی
امیدوارم😂
-دارا