شام و آماده کردم و سریال هتل دل لونا رو برای بار ۱۰ ام گذاشتم و نشستم نگاه کردم ساعت ۱۱ شب بود که یک دفعه زنگ خونه ام خورد رفتم نگاه کردم دیدم
برادرمه
ا.ت:سلام اوپا چه خبرا دلم برات تنگ شده بود راستی کارت چطور پیش میره؟
فلیکس :سلام دختر منم دلم برات تنگ شده بود خوب پیش میره
ا.ت: خوبه حالت خوبه انگار حالت خوب نیست (فلیکس رو نشوندم روی کاناپه )
فلیکس :راستش امروز صبح سردرد عجیبی گرفتم بخاطر همین اومدم پیشت چون هم خونه ایم امشب توی بیمارستان شیفت بود
ا.ت:آها پس که اینطور الان بهتری؟
فلیکس: آره یک مقدار بهترم اشکالی که نداره امشب اینجا بمونم
ا.ت:این چه حرفیه اوپا (رفتم توی آشپز خونه و براش یک دمنوش درست کردم تا حالش بهتر بشه )Kim Rose
قشنگ بود منتظر پارت بعدیم
پارت بعد
قشنگ است
داستانای منم بنگر😇😇
عاااالی بود اجی😍😍
پارت بعد پلیزززززز😁
عالیییییی بید پارت بعد پلیز
عالی
زودپارتبعدروبزارمرسی
خیلی قشنگ بود، من بیشتر دوست داشتم که تهیونگ دوست فلیکس باشه، بعد این دوتا داخل خونه تو باشن💕💕ولی عالی بود
امم ایده اش به ذهنم رسید شاید تغییرش دادم این تست هم بعد دوروز منتشر شد
عالی پارت بعدی 🥰