
سلام سلام حالتون چطوره؟ بچه ها من امروز امتحانمو دادم و میخوام براتون پارت ۳ رو اینجا بگم.( وی الان وسط کلاس است😐) خب بریم🥰
آدرین: م..مامان؟! امیلی: آدرین عزیزم! دلم خیلی برات تنگ شده بود! و همدیگه رو بغل میکنن آدرین: اما..پدر! من هنوز باورم نمیشه تمام این مدت..تو ارباب شرارت بودی! گابریل: منم باورم نمیشه که تو گربه ی سیاه بودی! آدرین: وا..وایستا! لیدی باگ! اون چی شد کجاست؟! گابریل: بهتره بگی مرینت! آدرین: چییییییی!!!! مرینت لیدی باگههه؟!!!!! گابریل: بله ولی من وقتی اومدم تا تو رو بردارم اون اونجا نبود. آدرین: باید برم پیداش کنم! و از رو تخت بلند میشه و در و باز میکنه و دوان دوان میره سمت خونه ی مرینت!
از زبان مرینت: آخیش رسیدم خونه! در و باز میکنم و..بابا و مامانم و میبینم که دارن نون میپزن آخیش هنوز خبرش پخش... در همون لحظه نادیا شاماک وارد میشه😑 : نگران نباشین این فقط اخباره امروز ما هویت لیدی باگ و کت نوار رو فهمیدیم! مرینت: نههههههههه نادیا شاماک: لیدی باگ خانم مرینت دوپن چنگ و کت نوار هم آقای آدرین آگراست هستن! در همون لحظه مامانم رو میگیرم که داره غش میکنه و بابام هم روی مبل میوفته و تو شوک مونده! تام: پس...مرینت اون وقتایی که تو عجیب رفتار میکردی بخاطر...همین بود؟! مرینت: آه....امیدوار بودم این روز رو نبینم ولی بله...متاسفم که بهتون نگفتم...نگهبان معجزه گرا بهم گفته بود به هیچ کس نگم.. سابین: مرینت عزیزم ب..باشه اشکالی نداره ولی یه روز باید ماجرا رو از سیر تا پیازش برامون بگی ها باشه؟ مرینت: باشه... و تازه مرینت فکرش پیشه کت نوار که آدرینه میره و.. با شمارش ۳ ۲ ۱ و تازه ماجرا رو میفهمههههه مرینت: وااااااییییی یعنی یعنی الااانننننن وقتی آدرین کت نواره یعنی مننن تمام این مدت با آدرین مثل خدمتکارا رفتار میکردممممم!!!! ای خدا خدا خدا کاش من میمردم این روز رو نمیدیدممممم وایستا الان! یعنی...کت نوار وقتی عاشق لیدی باگه در صورتی که کت نوار آدرینه! و وقتی که من لیدی باگم یعنی...یعنییییی ...آدرین عاشق منههههههههه!!
در همون موقع آدرین در و باز میکنه و وارد میشه! آدرین: مرینت! مرینت: آدرین! همینجوری به هم زل زدن که مرینت یادش میاد واسه چه کاری اومده اینجا! مرینت: وای! من..من باید معجزه گر خرگوش رو بردارم تا زماند به عقب برگردونم تا این اتفاق نیوفته اره! دارم به سمت اتاقم میرم که آدرین دستمو میگیره و نمیزاره برم اتاقم! مرینت: آدرین! ولم کن همه چیز باید به حالت عادی برگرده! آدرین: نه! مرینت! خواهش میکنم این کارو نکن! اگه این کارو کنی مامان من...مامانم که زنده شده...دوباره میمیره و من دوباره از دستش میدم خواهش میکنم این کارو نکن! مرینت با خودش فکر میکنه: وای دلم برای آدرین میسوزه..ولی اخه استاد فو گفته بود نباید این اتفاقا بیوفته..وااااییی من به حرف کودوم گوش بدم؟؟؟!! در همون موقع گابریل وارد میشه و با عصاش به مرینت میزنه و مرینت میوفته! گابریل: دیگه باید کار تو یکی رو تموم کنم تا بزاری به کارام برسم! تفنگش رو به طرف مرینت میگیره! گابریل: آها! قبلش باید یه کار دیگه هم بکنم! و به اتاق مرینت میره و معجزه گر خرگوش رو میاره! گابریل: دیگه بدون این نمیتونی کاری کنی! و معجزه گر خرگوش رو با تمام قدرتش به زمین پرت میکنه و معجزه گر میشکنه!! مرینت: نههههههه! آدرین: پدر! بس کن! گابریل: تموم این سالها! تو بودی که مانع برآورده شدن آرزوی من میشدی! ولی حالا دیگه نمیتونی کاری بکنی! با زندگیت خداحافظی کن! آدرین: نههههه تام: نهههههه سابین: نهههههه چلیک..شلیک! بوممم!( شما صدای شلیک رو تصور کنید😐) ادامه دارد....
بچه ها عجب جایی تمومش کردم!😂 الان مغزم رو میخورین تا قسمت بعدیو بزارم🤣 هر کس قسمت بعدی رو میخواد باید کامنت بزاره و لایک کنه😄 هر کی نکنه یعنی نمیخواد😐😑 خب پس منتظر قسمت بعدی باشید قسمت بعدی به خودتون بستگی داره😂 خب دیگه لایک و کامنت و فالو فراموش نشه فعلا..بای بای👋😇
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی 😍😍😍😍
ممنونم
بزارش من با پنج تا اکانتم لایک کردم
باشه میبینم چرا چند نفر یهو همه با هم لایک کردن نگو تو بودی😂
باشه الان مینویسم
😂😂
عالییییی ولی لطفا زود بزارررر😘
مرسییی،چشم عاجی فردا حتما میسازم😘