*:..｡o○P2○o｡..:*

(هه سو_مینهو+)+هی دختر جون_بله ارباب+می خوام برام یه نفرو بکشی+ب.. بله

_نشنیدی چی گفتم+کیرو_مین یونگی+مین یونگی کیه(😐)_شاهزاده جدید+من نمی تونم_یا می کش*یش یا می می*ری+چ... چشم_نباید اثری جا بمونه..

(پرش زمانی) شب شده بود و بارون شدیدی می بارید قدم قدم زنان تو باغ عمارت راه میرفتم. کنار گدال های آب. پیش گل های رز سفید نشستم و چشمان منم همزان با بارون می بارید. چطور می تونستم بکش*مش؟

از زبان یونگی: هه، همون هه سو عه. تو این بارون چیکار می کنه؟ داره میلرزه. از زبون هه سو: یدفعه چیزی پشتم قرار گرفت که گرمم شد چند لحظه وایسادم و بعد پشتم رو. نگا کردم یه ردای سلطنتی روم بود ولی هیچ کس اونجا نبود.

پاشدم و با روی خیس که موش آب کشیده شده بودم به سمت اقامت گاه خدمتکارا حرکت کردم. موهای سیاهم با بارش باران مثل آسمان تاریک شده شده بود. خدـ هم داشت برای حال و روز من گریه می کرد...

🌚the whole🌚