6 اسلاید صحیح/غلط توسط: f̈Öf̈Ö🐤 انتشار: 3 سال پیش 394 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
وقتی نهار خوردیم تصمیم گرفتیم چند ساعت بعد بریم شهر بازی بچه ها میخواستن برن خوابگاه که به اصرار اونا منم رفتم ولی یونگی تعارف نکرد
البته بنظرم پسر مهربونی هست سوار تاکسی شدیم که دوتا تاکسی جدا سوار شدیم بچه ها داشتند سوار میشدن که من دوست داشتم کنار پنجره بشینم وقتی به خوابگاهشون رسیدیم نامجون در رو باز کرد (اینجا چقدر بهم ریخته اس!) نامجون: ببخشید دیگه خانم پارک اینجا یکم بهم ریخته هست.
همون جور که خیره شده بودم گفتم: عب نداره سرتون شلوغ هست دیگه وارد خوابگاهه شدیم روی مبل نشستم که بچه ها رفتن تو اتاق تا لباس هاشونو عوض کنند جیمین که عوض کرد امد: میسونگ تو الان فقط همین لباس رو داری نع؟ با اون هری پاتریه من: اره دیگه بنظرت چیز دیگه ای هم دارم؟ البته به جز کتاب بیخانمان
کوک هم امد بیرون و رفت سمت اشپز خونه: دلم کشیده یه چیزی بخورم
جیمین: بچه تو که الان غذا خوردی
کوک: خب اون غذا بود من الان دلم خوراکی میخواد) بعد دره یخچال رو باز کرد و یه ظرف اورد بیرون که دقت که کردم دیدم توش موچیه وای من عاشق موچی هستم
کوک دره یخچال رو بست و با ظرف امد سمت ما بعد رو مبل کنار من نشست کم کم بچه ها داشتند میومدن از اتاق بیرون همه شون امدن و رو مبل نشستند بجز یونگی کوک: میخورین؟ به طرفش برگشتم دیدم مخاطبش منم لبخند زدم: نه مرسی (ای کو.فت بخوری معلومه که میخوام) ولی خانمانه باید رفتار کنم تو جام صاف نشستم جین: میاین فیلم ببینیم؟
تهیونگ: چه فیلمی؟ جین: نمیدونم یه چیزی میبینیم دیگه کوک: با ژانر غمگین باشه؟ جیمین: نه کوک تو که با ژانر غمگین میبینی فاز افسرده رو میگیری همش گریه میکنی نامجون: خب میخواین کمدی ببینیم؟
منم پریدم وسط بحث دوستانشون: بنظرم یه فیلم ببینیم که چند تا ژانر با هم باشه (خودمم تعجب کردم از حرف خودم اخه بچه تو اصلا میدونی ژانر چی هست؟ صبر کن ببینم نکنه فیلم چند ژانری نداشته باشیم؟ انوقت یعنی من سوتی دادم؟)
یونگی در حالی که از اتاق امد بیرون و لباسشو تو تنش صاف و صوف میکرد گفت: اره منم موافقم یه چیزی تو حالتای کمدی اکشن اجتماعی غمگین ببینیم
نامجون: شوگا میخوای با یه کارگردان قرار داد ببندید یه همچین چیزی بسازی بعد ما ببینیم؟ چون فکر نکنم همچین فیلمی باشه!
شوگا نشست کنار کوکی الان دیگه هممون جمع بودیم تهیونگ: بچه ها بیخیال بیاین یه چیزی ببینیم دیگه صبر کن من برم تو اینستا ببینیم چیزی پیدا میکنم
چند دقیقه تو سکوت بودیم همه سرشون تو یه چیز مستطیلی شکل بود منم حوصلم سر رفت که یهو تهیونگ گفت: بچه ها یه فیلمی هست ماله والت دیزنی اینطور که معلومه همه شخصیت های والت دیزنی توش هستند
جین: حتی پرنسس هاشون؟ مثل سفید برفی با سیندرلا؟
پرسیدم چقدر اطلاعات دادی
ته: خب حالا بزار ببینیم فیلم دیگه ای هست
منم دوباره به حوصله سر رفتنم ادامه دادم نگاهی به جیمین کردم دیدم داره میخنده من: جیمین اسم این چیزی که دستته چیه؟
جیمین برگشت خنده اش هم محو شد اروم گفت: به اینا میگن گوشی مهم ترین اختراع بشره بعد گوشی هم اینترنت مهم ترین اختراع هست
من: حالا اینترنت چیه؟
جیمین: خب اینترنت یه جور نیروی نامرئی هست که اجازه میده ما به هم دیگه پیام بدیم یا فیلم دانلود کنیم اینجور چیزا دیگه
من: یعنی یه جور جادوعه؟
جیمین خواست جوابمو بده که کوک پرید وسط: شما دوتا چی میگین تو گوش هم پچ پچ میکنید؟
منو جیمین که دقت کردیم دیدیم راست میگه خم شدیم داریم تو گوش هم پچ پچ میکنیم صاف شدیم جیمین: هیچی داریم در مورد یه پیج اینستا حرف میزنیم
کوک: حالا چه پیجی هست که انقدر مرموزانه حرف میزنید؟
جیمین: هیچی ول کن کوک (رو کرد به تهیونگ) چیزی پیدا کردی ته؟
تهیونگ: اره یه فیلمی پیدا کردم خیلی باحاله من که خوشم امد البته فقط تریلرش دیدم
جیمین: حالا اسمش چی هست؟
ته: جاسوس من
جیهوپ: ژانرش چیه؟
ته: یه چیزی بین کمدی و اکشن
نامجون: خیلی خب حالا یکی دانلودش کنه بریزیم رو فلش ببینیم با این حرف نامجون همه خودشونو زدن به بیخیالی و تظاهر به نشنیدن کردن از این کارشون تعجب کردم نامجون: خیلی خب بابا خودم دانلود میکنم خسیسا
بعد چند دقیقه نامجون فیلم رو دانلود کرد ریخت رو یه چیزی که بهش میگن فلش و گذاشتیم تلوزیون دیدیم وقتی تموم شد بچه ها یه چند دقیقه خوابیدن الان ساعت 7 هست و بچه ها دارن اماده میشن بریم شهر بازی خیلی هیجان زده هستم
بعد نیم ساعت اماده شدن و سوار ماشین خودشون شدیم اینبار دوباره کنار پنجره نشستم تو راه داشتند اهنگ پخش میکردن و خودشونم لب خونی میکردن سرمو به پنجره تیکه دادمو شهر رو نگاه میکردم بعد دقایقی رسیدیم جیمین داشت رانندگی میکرد وایساد: خیلی خب بچه ها پیاده بشین من ماشین رو پارک کنم میام پیشتون هممون پیاده شدیم که من دهنم باز موند اینجا کجاست دیگه این همون شهر بازی هست؟ دور تا دور شهر بازی چراغ های بنفش یا نارنجی و رنگی بود رو هر وسیله ای چراغ بود ولی من فقط چشمم اون دایره بزرگ که میچرخه رو میدید چقدر باشکوه بود آه خیلی خب دیگه تو هم فاز انه شرلی رو نگیر یونگی: میسونگ بیا دیگه چشمم رو از اون دایره گرفتم دوییدم سمتشون که با صدای یه نفر هممون برگشتیم: پارک میسونگ؟
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
35 لایک
عالی 🤩
جای حساااسسسسس
پارت بعدی گذاشتم صبرکن منتشر بشه😄💜✨
عالی 😍👏👏
مرسیی☁🌺