وارثان گذشته P7☁⚡

خب خب.اینم پارت جدید.ببخشید انقد دیر گذاشتم.واقعا ببخشید.حالا دیگه معطلتون نمیکنم.بزن بریممممممم😃😄

کلاس پرواز: همه سر جاشون وایساده بودن.جاروی هرکی کنارش بود.هوک:خب شروع کنین.همه شروع کردن.جک بهتر و سریعتر از همه پرواز میکرد.مادام هوک غرق تماشای پرواز اون بود.بعد از چند دیقه: هوک:آقای ویزلی با من بیاید.هوگو داشت میرفت که هوک گفت:منظورم اون آقای ویزلی بود.هوگو هم با خجالت برگشت.فرد رفت.دنیل:احتمالا میخواد وارد تیم بکنش.رونا:نه بابا.تو سال اول کسی وارد تیم نشده.آل(آلبوس پاتر):پدرم تو سال اول وارد تیم شده.رونا:واقعا؟ آل:اوهوم.مانترا:پروازش خوب بود.دیانا:بنظرم به درد جایگاه مهاجم میخوره.آلبوس(آلبوس بلک):فک نکنم.پارلا:اصن شاید برا چیز دیگه ای رفته باشه.کاملیا:آره بابا انقد داستان نبافین.سارسیا:من اینطور فک نمیکنم.چوری:داره میاد.کاترینا:از خوشحالیش معلومه اتفاق خوبی افتاده.رزیتا:چی شد؟ فرد:هیچی رفتم تو تیم.رز:حالا کار خاصی کردی؟ فرد:به هرحال تو نرفتی.من رفتم.اسکور:مبارکه.فرد:آره خیلی مبارکه.کارمن با خنده گفت:یکم فروتنی کن.امیلیا:این ویزلیا فروتنی بلد نیستن.فرد:مثلا مالفویا بلدن؟ مانترا:آره خیلی.کاملیا:تمونش کنین.فرد:نه بابا.امیلیا:نزار باهات برخورد بدی کنم.کاملیا داد زد:ساکت شینننننننننن! اسکور:آروم باش! کاملیا:حرف نزنننننن! اسکور:باشه بابا اینجوری میکنی یوقت فک میکنن دیو..ونه ایا.فرد:مگه نیس.کاملیا:زود تر از جلو چشمام دور شینننننننن.و همه رفتن.پارلا:اینا علائم طبیعی نیست.دیانا تایید کرد.کاملیا:گفتم بریننننن.سارسیا:باشه بابا.

سرسرا: امیلیا:کاملیا اون ژله رو میدی؟ کاملیا:بیا.مانترا:اون پودینگم به من بده.اسکور:اون آمبیوه رو هم به من بده.کاملیا با بی میلی:بیا.دونا:عع شما اینجایین؟؟ مانترا:سر کلاس نبودی؟ دونا:یکم حالم خوب نبود پیش مادام پامفری بودم.کاملیا اون مرغو بده به من.کاملیا:ای بابااا.خودتون بر دارنی دیگه.مانترا:بیا دونا.دونا:مرسی.فرد:باید به من افتخار کنین.رز:برا چی؟ فرد:من عضوی از تیم گریفیندورم.افتخار ویزلیام.رز:نخیر من افتخار خانوادم.فرد:بخاطر اون مغزت که جلبگ بسته روش؟؟ پارلا:ولی اون افتخار بهتریه.رز:تو چی میگی؟ فرد با غرور گفت:ممنونم خانم راسل.پارلا:تشکر لازم نیست.من فقط واقعیتو گفتم.رز:ببین امروز حوصله ندارم یچیزی بهت میگما.پارلا:بگو.رز:تو...تو.تووو خیلی بی ادبی.پارلا:شبیه تو ام.رز داشت به سمت اون حمله ور میشد که هوگو جلوشو گرفت.چوری:بچه ها تمومش کنین.کاملیا:با شمام برخورد جدی میکنما.دیانا:آره یه داد بزن سر حاشون بیان.فرد:بابا چی میگی.کاملیا:تمومش کنینننننننن! اسکور:کاملیاااااا اینکارارو نکنننننن یوقت فک میکنن دیوونه شدیااا.کاملیا:ساکت شوووووو.اسکور:من یه دیقه از تو بزرگترماااا.کاملیا:ساکت شو بابا.دنیل و آلبوس و فرد خندیدن.اسکور؛چیه خب.سارسیا:غذاتونو بخورین بابا.الان کلاس شروع میشه.کارمن:کاملیا اون.... اما قیافه ی عصبانی کاملیا رو دید و گفت:امم خب میخواستم بگم اون مبحثو برام توضیح بده.که دیگه ولش کن.از دیانا میپرسم.دیانا:آره خودم برات توضیح میدم.و خلاصه ناهارشون خوردن.

رونا:بچه ها بیاین کارت بازی.لیندا که از صبح خبری ازش نبود اومد:من کارت دارم.مانترا:چرا از صبح از چن نفرتون خبری نبود؟ دونا:لیندا پیش من بود.بعد از اینکه من اومدن خودش یه کاری داشت و الان اومد.لیندا:درسته.حالا بیخیال بیاین بازی.و چن دیقه بازی کردن.دونا:من برنده شدممممممم.یسسسسسس.برنده شدممممم.لیندا:خیلی خب بابا من فقط حواسم نبود.دیانا:من مراعتتونو کردم اگه نه صد بار برنده شده بودم.پارلا:بابا شما بازی بلد نیستین که.فرد:در اصل من برنده شدم.رز:خوشبختانه من آدمی مث شما ها نیستم که همچین بازی هایی کنم.کاملیا:من امروز اصن حوصله نداشتم.اسکور:من اصن این بازیو دوست ندارم.سارسیا:من همچین مسخره بازی هایی انجام نمیدم.کارمن:خبب..من که اصن شرکت نکردم.آلبوس(بلک):این بازیا دخترونس.امیلیا:من فقط یه اشتبا کردم.کاترینا:دیگه حالا شانسیه دیگه.رزیتا:خب بازیه خوبیه ها.ولی باحال نیست.چوری:مبارکه برنده شدنت.رونا:بیخیال بابا اصن یه بازیه دیگه.دونا:بابا چقد بهونه میارین.من برنده شدم دیگهههه.حالا فرد باید بره قهوه بخره.فرد:منننن؟من برا چیییی؟ دونا:تو امروز رفتی تو تیم باید بخاطر همین بامون قهوه بخری.فرد:باشه بابا.و خلاصه قهوه خوردنو.کلی خوش گذروندن.

پایان😃

ببخشید کم بود.باور کنین هرچی مد نظرم بود رو نوشتم دیگه موضوعی نداشتم☺💜💜💜💜💜

ناظر جون توروخداااااا منتشر کنننن التماس میکنمممممم.لطفااااا رد نکننننن.خواهش میکنمممممم😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢