عشق سیاه شوگاپارت ۱

سلام من ا/ت ام یه دختر۲۰ساله که تازه به سئول اومدم(البته اگه۱سال و تازه حساب کنید👌😂😐) داشتم‌با دوست صمیمیم سویون راه میرفتم داخل یه مرکز خرید وارد یه فروشگاه شدیم پسری که فروشنده بود گفت این چیزی که ما میخوایم و رعیسش تو اتاق کارش داره که اون طبقه ی بالا بود من و سویون تصمیم گرفتیم بریم طبقه ی بالا در اتاق رعیسو که باز کردیم...

شوگا: اون لعنتی زد زیر قرارش تاوان بدقولی با اگست دی اعظممو میبینه هی مینهو اماده شو باید بریم یکیو ادب کنیم *چشم قربان ماشینو اماده کردن منو مینهو چند تا ازبادیگاردام سوار شدیمو رفتیم به مرکز خرید که رسیدم دیدمش که منو برد به اتاقش

$بشینید لطفا _برای نشتن نیومدن یهو به پام افتاد ببخشیدقربان من فقط یه روز دیر تر چکتونو فرستادم اونم چون تو اون یه روز پولتونو جمع کردم _متاسفم تاوان بدقولی با شوگا فقط مرگه بعد تفنگمو دراوردم صداخفه کنم زدم روش زدم تو مغزش _مینهو اون دستمالو بیار دستمو تمیز کنم *چشم قربان یهوداشتم تفنگ و تمیز میکردم که دوتا دختر درو بازکردن _لعنتی مینهو بگیرشون مینهو دخترارو گرفت ..

ا/ت: دروباز کردیم با جسد مرده رو برو شدیم و یه پسر که تفنگ دستش بود اونیکی داشت نگاه به جسد مینداخت یهو پسر قد کوتاهه گفت: _مینهو بگیرشون یهو اومدن در دهنمون بیهوشی زدن دیگه همه جا خاموش شد و چیزی ندیدم

خب خب اینم از پارت ۱ امیدوارم خوشتون اومده باشه😉❤

نظر بدید ارمای گل❤