18 اسلاید صحیح/غلط توسط: Emma انتشار: 3 سال پیش 253 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
این بار دومه میزارمشششش عرررررررررررررررررررررررررررررررر
" فردای پارت ۱۹" مرینت : آیشا کاگامی بیاین بریم مدرسه..( با لحن افسرده بخونین) کاگامی و آیشا : اومدیمممم (نویسنده : خب الان تو راه مدرسه هستن) کاگامی : آیشا چیکار کنیم مری اینقدر خوشگله که همه دوستش دارننن ولی بعضی هارو آیشا : باید ریشه کن کنیم ( الان هم باهم خنده های ترسناک می کنن) " در مدرسه " یکی از پچ پچ ها : اون دختر مو آبیه کیه چقدر خوشگلهههه یکی دیگه از پچ پچ ها : اگه کاگامی کنارشه پس مریه یکی دیگه از پچ پچ ها: مری؟!!! اون که هیچوقت موهاشو غیر دو گوشی نمیزاشت و موهاش یجوری بود که نمیشد خوب به چشماش نگاه کرد
رز : مری جونممممممممممم چه خوشگل شدیییییییی موهات کی رشد کردهههههه به منم بگووووو پچ پچ ها: پس خودشه مری : از روز اولی که آیشا رو دیدیم..... رز : آیشا همون خاننده ژاپنیه : همون دوستت؟ نمیدونم چرا ولی احساس میکنم ی قسمت از خاطراتم پاک شده! جولیکا : سلام مری..... مری : سلام جولی.... جولیکا : خوشگل شدی.... مری : تو هم همینطور..... کلویی: من اینطور فکر می کنم یا این دو تا مثل دو قلو ها شدن؟ کاگامی : چی؟! تو از کی اینجا ظاهر شدی کله موزی؟! ولی باهات موافقم آیشا : راستش مرینت داره احساساتشو نشون میده وقتی لبخند میرد درواقع سعی می کرد شما نفهمین ناراحته... لوکا : خب بچه ها بریم داخل مری تو هم بیا آلیا : هیییی منو فراموش کردیننننن
" زنگ کلاس " خانم بوستیه: خب امروز ی دانش آموز ژاپنی داریم ولی از ژاپن اومده اینجا خب خودتو معرفی کن و بگو دلیل اومدنت چیه آیشا : من آیشا هستم و تنها دلیل اومدنم بخاطر بهترین دوستم مرینت هست ( الان تمام نگاه ها به سمت مرینت میره) ( نویسنده : راستی یادم رفت بگم که مدل موی مری دم اسبیه و جلوی موهاش گیس های کوچولو موچولو داره)
(و یادم رفت بگم ایشا زبان پاریسی حرف میزنه) خانم بوستیه : فکر کنم دوست داری پیش مری بشینی پس آلیا تو برو پیش نینو آدرین تو هم برو پیش کلویی متاسفانه سابرینا منتقل شده به ی مدرسه دیگه کلویی زیر لب میگه: ایش این آدرین جاش اومد پیش من کاشکی جام با آیشا عوض میشد آیشای خر شانس همه بچه های کلاس زیر لبشون میگن : آیشای خر شانس " زنگ دوم " خانم بوستیه : آیشا بیا بیرون کلاس کارتون دارم مرینت تو حواست به کلاس باشه مرینت : باشه... خانم بوستیه : نمیدونم من اینجوری فکر می کنم یا واقیته که مرینت خیلی عوض شده
آیشا : نه خانم مرینت عوض نشده فقط داره احساساتشو نشون میده اون افسرده هست و هیچ کدوم از لبخنداش واقعی نبود خانم بوستیه : یعنی مرینت همیشه همینجوری بوده؟ آیشا : بله البته از ۱۸ سالگیش... خانم بوستیه : ممنون که گفتی ولی صحبت کافیه باید بریم داخل کلاس
" بعد مدرسه و رفتن به خانه " مرینت : من.... خیلی..... خابم.... میاد ( الان بیهوش میشه) آیشا : مرینتتتتتتت نههههه در خاب مرینت: مرینت : وایییی فستیوال عالیه لوکاس : عاره پشمک موخوری؟ مرینت : ارا موخورم ولی ایشا هم احتمالا موخوره آیشا : اره لوکاس واسمون پشمک بخررر ( الان پشمک می خرن و میخورن) مرینت : یامییییی عالیه آیشا : اره من باید برم دست شویی بایییی مرینت: بایییی مرینت : اممم لوکاس آیشا دیر کرده ی نامه رو زنینه ! رو این نامه نوشته برای دوستان آیشا روبن لوکاس : بده بخونمش
چییییی آیشا رو گروگان گرفتنننن میگن کنار دریا هستنننن مرینت : آیشاااااااااااااااااااااا " الان رفت همونجا " آیشا : مرینت ی تلست اینجا نیاااا گروگان گیره: خفه. شو دختره اح. مق ( الان پرتش می کننه تو دریا) مرینت: آ... ی... ش.... ا آیشا: نیااا میخوان قدرتتو ببیننن نیااا ی تلستتت وای نه مرینت نه به خودت بیا " الان رنگ چشمای مری سورمه ای خیلی تیره میشه جوری که نمیشه تشخیصش بدی از سیاه موهاشم همینطور لوکاس : مرینت خودم آیشا رو نجات میدم تو ( الان یهو مرینت میپره وسط حرفش) مرینت : بک.... ش.... ین.... ش ( الان موجا میرن سمت گروگان گیره و می کشنش موج ها سیاه شده بودن و کلن وحشی حمله بهش کردن و آیشا رو نجات دادن)
( خب یادم نمیاد کجا بودیمممم) ی مرد ناشناس بعد نجات دادن آیشا میگه: ها ها ها ها می دونستم تو روح آبی مرینت کاستل " الان لوکاس شمشیرشو که برای مواقع ضروری بود درمیاره و گارد می گیره " مرینت کاستل رو بگیریددددددد الان ی گروه قاتل میان وسط " مرینت : همشونو.... می کشم لوکاس : نه مرینت اینکارو نکن اونا می خان که تو از قدرتت استفاده کنی تا ازش سو استفاده کنند از اینجا برین مرینت : ما بدون تو نمیریم ( نویسنده و دوباره ادامه خاطرات قبلیش مطمئنم همتون ادامشو بلدین) " الان مری از خاب می پره " آیشا: مری حالت خوبه؟ موهات دوباره رشد کردن مرینت: لوکاس...... ژاپن.... لوکاسسسسس داخل ژاپننن
( خب یادم نمیاد کجا بودیمممم) ی مرد ناشناس بعد نجات دادن آیشا میگه: ها ها ها ها می دونستم تو روح آبی مرینت کاستل " الان لوکاس شمشیرشو که برای مواقع ضروری بود درمیاره و گارد می گیره " مرینت کاستل رو بگیریددددددد الان ی گروه قاتل میان وسط " مرینت : همشونو.... می کشم لوکاس : نه مرینت اینکارو نکن اونا می خان که تو از قدرتت استفاده کنی تا ازش سو استفاده کنند از اینجا برین مرینت : ما بدون تو نمیریم ( نویسنده و دوباره ادامه خاطرات قبلیش مطمئنم همتون ادامشو بلدین) " الان مری از خاب می پره " آیشا: مری حالت خوبه؟ موهات دوباره رشد کردن مرینت: لوکاس...... ژاپن.... لوکاسسسسس داخل ژاپننن
فستیواللللل ( الان یهو میره بیرون از خونه دقت کنین لباس بیرونی تنشه چون بعد رسیدن از مدرسه بیهوش شد) آیشا : مرییییییی و سریع زنگ می زنه به کاگامی و ماجرا رو تعریف می کنه و باهم می دون به سمت مرینت ادرین هم میاد مری: دریاااا.... دریاااا کاگامی : مری کجا داری می دویی ادرین : وایساااااا ( ادرین و کاگامی و آیشا دارن با ماشین تعقیبش می کنن) مرینت به دریا میگه: منو ببر ژاپن و یهو نور آبی کور کننده همه جا پخش میشه و مرینت ناپدید میشه آیشا: نههههه اون تلپرت کرد به ژاپن حالا چیکار کنیم ( با گریه می گه) کاگامی : بیاین با هواپیمای شخصی من بریم اتفاقا اون همیشه امادست
و اون خیلی سریعه می تونه تو پنج دقیقه بره ژاپن اگه سریع ترین قدرتشو بکار ببره و بعدش بنزینش تموم میشه ولی فرود موفق داره همه : بریممممم مرینت: اینجا ژاپنه " و خم میشه و به آب میگه ممنون عکس پارت " ی بچه کوچولو : مامان مامان ی فرشته ی آدم: اوه خدای من ی انسان روی اب داره راه میره ی پیر زن: اون از آسمانه ( و کلی شایعات پخش میشه) مری : فستیواللللل ( الان تو فستیواله اخه امسال هم برگزار کرده بودن ) ی انسان : بالاخره برگشتی مرینت کاستل یا بهتره بگم روح آب مردم: روح آب؟ مگه اون فقط ی افسانه نبود ( نویسنده : واییییی یادم رفت بگم وقتی تلپرت کرد مری لباسش تغییر کرد)
مرینت : داداشم داداشم کجاست اون کجاستتتت اون مرد: اوه اون پسر چهار سال پیش رو میگی؟ مرد: اون اح. مقه؟ مرینت : اون کجاستتتت مرد : اون..... مرده ها ها ها ها آیشا: نههههه دیر رسیدیم اون الان فهمیده الان جنگ به پا میشه من دیگه نمیتونم کنترلش کنمممممم کاگامی : اروم بگو قضیه چیههه ادرین : سر مرینت چه بلایی میادد مرینت: داداشم... مرده ( الان چشمای مری سیاه میشه لباسش هم رنگ خون و موهاش هم سیاه کامل) ( و اینکه وقتی میگه مرده ی باد تنددددد از مری می وضه که کلاه ادم تو هوا میره)
آیشا : نههههه مرینت به خودت بیاااااااا مرینت اون مرده؟ ( الان ی اشک از یکی از چشماش میریزه پایین) مرینت : کی اونو کشتههه ( صدای مرینت جوری بلند و ترسناک بود که همه مردم اطراف به زانو در اومدن) مرد : هاهاهاهاها من کشتم اگه تو نبودی اون نمیمرد اونم فقط ی انسان عادی بود اگه خدا به ما هم قدرت میداد و اختلاف قاعل نبود این اتفاق نمی افتاد مرینت : خف. ه. شووووووووووو ( صداش خیلی بلندددد بود) مردم : فرشته مارو نکش ما رو ببخش ما کاری نکردیم مرینت : شما انسان های پست چندین بار اشتباه کردین تناسخ اولم من و دوستانمو مثل وحشی ها کشتید تناسخ دومم که مهم ترین کس زندگیمو کشتین خجالت نمیکشین؟!!! ( صداش بلندد بود)
( الان مرده تا خاست حرفی بزنه یهو« سانسور» و خون از گردنش میاد منظورم اینه که میمیره) مردم: مارو ببخشششششش التماس می کنیممممممم ( الان زمین ترک برمیداره) مرینت میگه : خجالت بکشینننننن شما حتی یکیتون نمیتونه ی حرف درست بزنه؟!؟؟!
( بازم یادم نمیاد کجا بودیمممم رفتم بیرونن ولی از ادامه اونجایی که یادمه می نویسم) آیشا : مری لطفا بس کننن مرینت:: همه گناهکار ها باید تاوان پس بدن ( الان لوکا میاد پیشش نگاه کنین گفتا لوکا نه لوکاس هاااا) لوکا: ابجیییییی آیشا: ابجی😐؟ مرینت: لوکاس؟ تو چطوری...؟ لوکا : اونا گناهی نکردن! مرینت: هق هق ( صدای گریه) داداشی تو چجوری اینجایی هق هق من هق هق خیلی دلم واست تنگ شده بود ( با اشک های مرینت رنگ سیاه چشمش ریختند و موهای سیاهش و لباس خون مانندش به حالت عادی برگشتند) " الان مرینت لوکا رو بغل می کنه یا بهتره بگم لوکاس برادر بزرگ ترش و هوا پیمای شخصی کاگامی فرود میاد " آیشا: تو.... تو.... لوکاس... تو.... تناسخ پیدا کردی؟! مرینت: هق هق ( صدای گریه) لوکاس: آه خاهر کوچولوی من انگار هنوزم ی بچه ای
آیشا: منو ببخش لوکاس اگه من اون شب گروگان گرفته نمیشدم اگه فقط.... کمی قوی تر بودم... حتی با اینکه خدا این قدرت رو بهم داد که از مرینت محافظت کنم... نتونستم کاری کنم که مرینت نفهمه من خیلی احمقم ( با گریه میگه) لوکاس : نه تو دختر قوی ای هستی تو تمام خاطراتو حمل کردی اژ همه مراقبت کردی و مهم تر از همه این مسئولیت رو به دوش گرفتی مرینت هق هق ابجی آیشا داداش لوکاس هق هق هق خیلی خوشحالم دوباره پیش همیم هق هق هق ( الان همه مردم از این صحنه عالی و مهربانانه لذت می برند) منو ببخشید هق هق من فقط خیلی هق هق شکه شدم که هق هق داداشم مرده هق هق و من دست به کار های بدی زدم هق تق
من متعلق به این دنیا نیستم من باعث بی نظمی این دنیا هستم......
مرینت : هق هق( نویسنده : الان هوا دوباره درست شد چون بخاطر حال بد مرینت سیاه شده بود) نادیا: سلام من نادیا شاماک هستم و دارم ی خبر مهمو میگم خشم فرشته از انسان ها بخاطر یک پسر فروکش شد و یک بار دگر این دنیا نجات پیدا کرد حالا چند تا سوال پیش میاد اون فرشته کی بود و چرا خشمگین بود اون فرشته مرینت دوپن چنگ یا بهتره بگم مرینت کاستل از ژاپن بود! اون تنها باقی مونده از خانواده کاستل بود چهار سال پیش یک سری قاتل برادر و خانوادشو کشتن و این باعث خشمگین شدنش شد ولی به دلایلی فراموشی گرفت نادیا شاماک از پاریس
مرینت: من جواب سوالمو گرفتم بچه ها ممنونم هق هق خداحافظ کاگامی، آیشا ادرین: مرینتتتتتتتتتتتتتتتتت ( مرینت خودشو از سقف یک ساختمان به پایین پرت میکنه و خودشو میکشه 😭🧉) لوکاس : خوشحالم که بالاخره فهمیدی ابجی کوچولو که چرا زنده ای ( و ی اشک از گونش سر می خوره پایین) نویسنده: خب این داستان هم تموم شد... میدونم می خاستین سرش عر بزنین به هر حال خیلی ممنون منو دنبال کردین و داستانمو خوندین
18 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
امممم عزیزم من یه حرفی ت گلوم گیر کرده الان بهت میگه
توووو فوقالعاده ای اشکم دراومد
ولی چرا کشتیش نمیشد بعد از عاشق شدن بمیره ادرین چغندر بود اون وسط🫠
میشه داخل نظرسنجیم شرکت کنی موندم از چی داسان بنویسم
اااللبتتههه ✨
ابشار جاذبه یا میراکلسسس اصن میتونی میکس میراکلس انیمه بزنی یا ابشار جاذبه انیمه معکوسو نزن ی داستان جدیدا اومده ووااااییی خیلی واسه داستانت هیجان داااررممم 😂
معکوس گر رو خونده تازه امده
ادامهههههههههههههههههههههههههههههههه من پارت بعد موخوام پارت بعد داره یا نه عررررررررررررررررررررررررررر
ووویلللل سااافررز نموخاااممم ولی ی قسمت ویژه هنو موندهه ول موخام داستان خودتو زود بنویسیااااا موخام بفهمم قضیه چیمییشهه
ا چرا دنبال داستانت میگردم ننینیییسطس
بازم داستان غمگین بسازززز
دارم ی داستان غمگین مینویسم ب نام کلمات میتونن کشنده باشن
اره دیدم عالیه
عررررررررررر چراااااا؟؟😭😭😭😭😭
چون من غمگین میدوستمم😭
عهععععهه منم😐
عالیییییییییییییئییییییییی
مممممممممممممممنووووووووووونممممممم
عرررررر ر به توان 9999999999999999999999999999
عالی بووود
مممنونممم
و منی که فکر میکردم که آخرش آدرین عاشقش میشه😐😂💔
در کل بی نظیر بود💙❤
بیا نظر بده بگو کدوم داستانم رو بنویسم فقط ۴ نفر نظر دادن🥺😢
واقعتش من خیلی گاهی اوقات رو مخم و برای شکنجتون هرکاری میکنم 🤣🤣😂😂😂بگذریم ممنون حتماااا میام نظر سنجی
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
و عررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
عرررررررررررررررررررررررررررررررر عرررررررررررررررررررررررررررررررر میدونین چقد خودمو کشتم تا این داستان تموم شد؟ عرررررررررررررررررررررررررررررررر عرررررررررررررررررررررررررررررررر
عالی 😭😭😭
عرررررررررررررررررررررررررررررررر پنیرررر
چرا گفتم پنیر؟!