6 اسلاید صحیح/غلط توسط: لیدی و کت انتشار: 3 سال پیش 349 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام اینم پارت ۱۱
سلام برو بعدی
(امروز حدود ۱ سال از دانشگاه رفتن آدرین و مرینت میگذره) (نکته: بچه ها معلماشون همون معلمان و دانش آموزانشون هم همونان اما فقط رفتن دانشگاه همین) خانم بوستیه: خب خب بچه ها امروز یه دانش آموز جدید داریم اسمش ............. فیلیکس آگراست هست
فیلیکس برو اون ته پیش لایلا بشین لایلا: سلام من لایلا ام میدونم بعدا ازم خوشت میاد اما بهت فرصت میدم فیلیکس: نه لایلا: نه یعنی چی؟ فیلیکس: مامانم گفته عاشق حیوونا نشم! اون دختر مو آبی که کنار آدرین نشسته کیه؟ لایلا: اون مسخره رو میگی اسمش مرینته فیلیکس: مرسی زییینگ زنگ تفریح آدرین رفت پیش نینو و مرینت پیش آلیا فیلیکس: مرینت میشه با هم حرف بزنیم؟ مرینت: باشه آدرین: دیدم مرینت و فیلیکس دارن با هم میخندن و عصبی شدم زنگ تفریح بعدی رفتم پیش مرینت و گفتم: میتونی بیای بریم بستنی بخوریم بعد مدرسه؟ مرینت: نه کلی کار دارم آدرین: باشه ، بعدا میریم (بعد از مدرسه) فیلیکس: مرینت میای بریم بستنی آندره؟ مرینت: اومدم بگم کار دارم فیلیکس گفت: لطفا خواهش میکنم مرینت: خب باشه. ساعت ۱ بریم (ساعت ۱ شد) آدرین: داشتم از بغل بستنی فروشی سیار آندره میرفتم که دییدممم
دیم که فیلیکس و مرینت دارن بستنی میخورن خیلیی عصبانی شدم و گفتم: سلاام مرینت میبینم کلی کار داری مرینت:😨 خب ام...من آدرین: خب و ام و از این جور چیزا نداره من میرم ۱ سال شهر جادو ها تا تو تصمیمت رو بگیری (بین من ، لوکا و فیلیکس) خداحافظ برای ۱ سال مرینت: نههه نروووو (دیگ دیر بود آدرین رفته بود شب شد و آدرین رفت) (۶ ماه بعد) نادیا شاماک: گیج نشید این فقط اخباره بعد از ۶ ماه غیب شدن آدرین امروز بالاخره فهمیدیم که آدرین آگراست در شهر جادو ها در گذشت میدونم خبر خیلی ناراحت کننده بود اما واقعی بود خدانگهدار. مرینت: نهههههه امکان نداااره نه 😨😭😭 (۵ ماه بعد) لوکا: مرینت حالا که آدرین مُرده الان انتخابت کیه؟ مرینت: خب تو لوکا: پس ماه بعد بیا ازدواج کنیم (بچه ها الان ۲۲ سالشونه دیگ میتونن ازدواج کنن) مرینت: خب باشه (روز عروسی مرینت و لوکا)
وسط عروسی بود که یهووو یکی با شنل اومد و گفت: آفرین آفرین به به مبارک باشه و یهوو اومد جلو ی عروس و داماد و گفت: خب خب مرینت میبینم که انتخابت رو کردی آفرین مرینت: تو کی هستی؟ شنل پوش: من یه آشنا اما بزار اول بهت کادو های عروسیتون رو بدم (۲ تا جعبه رو هوا پرواز کردن و اومدن جلوی مرد شنل پوش) مرد شنل پوش: ناگهان یه چاقو رو برداشت لوکا: فکر کردم که میخواد سمت مرینت پرتاب کنه برای همین ۴ تا چاقو از بغلم برداشتم و به سمتش پرت کردم
مرد شنل پوش دستش رو مثل علامت ایست کرد و چاقو ها رو هوا واستادن و گفت: من میخواستم با چاقو در جعبه رو باز کن اما حالا که اینجوریه از مادر زاده نشده کسی بخواد سمت من چاقو پرت کنه و همه چاقو ها به سمت لوکا برگشتن چاقو اولی خورد تو قلبش دومی و سومی به ترتیب تو بازو های چپ و راستش خوردن و آخری رفت تو مغزش مرینت: نهههه چیکار کردی (تیکی خال ها روشن) و بعد یهووو همه دیدن کهه تبدیل نشد و گفت: اا چی شد؟ مرد شنل پوش: دنبال گوشواره هات میگردی ناگهان گوشواره ها تو دست مرد شنل پوش اومد و مرینت: نه چطور ممکنه؟
خب تموم شد
خدانگهدار
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
ج چ:آدرین بود که تلسم شده بود؟
نه طلسم نشده بود اون چون رفته بود شهر جادو ها جادو یاد گرفته بود پارت بعدی رو گذاشتم
اومدم
عالی عالی بود ❤️🖤💜
عالييييييييييييي بود 😘😘❤️❤️💕💕💕
ج چ : ادرين ؟ 🤔
درسته