الان پیش مرینت هستیم که یهوووو یک پرتال باز میشه و بانیکس و ناشناس میان مرینت: (🐞تیکی خال ها روشن🐞) و بعد لیدی باگ به اونا ح.مل.ه میکنه و همونجا ناشناس ماسکش رو بر میداره و اون کسی نبود جزززز آدرین لیدی باگ: نههه امکان نداره شما آدرین رو بردین و این یارو هم آدرینه 😐🤔 بعد به اونا حم.له میکنه 😒 آدرین: مرینت وایسا برات توضیح میدم بانیکس: به حرف هایش گوش بده اگه قانع نشدی بعد هر کاری دوست داشتی بکن 😉 لیدی باگ: باشه 😒 آدرین: یادته اون روز خواب ب.د دیدی لیدی باگ: آهاا آرهه 😉 آدرین: خب بعدش من به بانیکس گفتم که اگه میشه فقط تو این ماجرا من آس.ی.ب ببینم بعدش بانیکس به من گفت که تو آس.یب روحی میبینی نه جانی بعد من ازش پرسیدم که چجوریه؟ بانیکس بهم گفت که باید از مرینت ج.د،،ا باشی لیدی باگ: الان اون آدرین پ.یش من بود کی بود 🤔؟ بانیکس: فعلا نمیدونم 😕 خب آدرین بیا بریم لیدی باگ: کجا 🤔؟ آدرین: بهت گفتم که باید از هم ج.د..ا باشیم 😔 لیدی باگ: چند وقت 😟؟ ...
تولدت مبارککک زیبااا💅🏻😔
حالا من هنوز نفهمیدم چرا باید جدا باشن؟
پارت های قبل رو خوندی 🤔؟
بعدشم تو خود داستان گفتم
عالی بود
مرسی 🌺
عالیییییی😍
من حالا حالا ها تو کف این پارتت میمونم😐صد تا پارت بدیهم من تو کف این میمونم
آفرین بمون 😂
داداش بیا پیوی کارت دارم
بک میدم
آفرین 😂
😶😂😐
🤣