
سلاام اینم پارت ۸
سلام برو بعدی
کت نوار: هنگ کردم کدومتون واقعی هستین. لیدی باگ اصلی: خب اگه میخوای بدونی درباره خودمون ازش بپرس لیدی باگ تقلبی: بلند شد و گفت باشه بابا شما واقتی هستین (نکته: بچه ها لیدی باگ نمیتونه بیاد داخل اتاق) ولی ما میبریم یهووو دیدم که حاکماث از پشت گلوی لیدی باگ رو گرفت و یه چاقو تو بازوش فرو کرد کت نوار: نهههههه بانوی من اومد تا بره پیش لیدی باگ اصلی اون لیدی باگ تقلبی گرفتش و گفت: حالا وقتشه. حاکماث: هاها لیدی باگ رو برد بیرون و بیمارستان فقط شکل دایره شد و هی به کت نوار اصلی نزدیک تر میشد هیچ کس تو حباب نبود فقط کت نوار بود و گفت: مث این که (پنجه برنده) رو فراموش کردین زد به دایره ای که داشت بهش نزدیک تر میشد اما دایره دوباره ترمیم شد. حالا هی نزدیک و نزدیک تر میشد لیدی باگ: حاکماث ولش کن حاکماث: نهه هاهاها. دایره هی نزدیک تر میشد
دایره رو حتی با پنجه برنده نابود نمیشد و دوباره ترمیم میشد و یهووو دایره ترکید و کت نوار پرت شد و به تیر برق خورد و حاکماث نامرد هم اون چاقو رو تو دست لیدی باگ فشار میداد و هی لیدی باگ درد میکشید و من هم وقتم تموم شده بود و به حالت عادی برگشتم و چون میدونستم که تو این نبرد شاید هویتم لو بره برای همین قبل از تبدیل یک شنل کلاه دار پوشیدم و حاکماث گفت: تو الان یه بچه بی دفاعی پس معجزه گرت رو بده به من آدرین: هرگز پلگ پنیرتو بخور و رفتمو یه لگد تو شکم حاکماث زدم و لیدی باگ رو گرفتم و لیدی باگ گفت من هم باهات میجنگم من گفتم نههه و یویوش رو برداشتم و معجزه گر اسب و زنبور رو از توش در آوردم و گفتم (کالکی چهار نعل) و لیدی باگ رو به بیمارستان تلپورت کردم و یویوش رو هم کنارش گذاشتم و برگشتم و به حالت عادی برگشتم و سریع گفتم (پالن وزوز کن یادم نیست درسته یا نه تو کامنت ها بهم بگین) و نیش رو سریع به مایورا زدم و معجزه گرش رو برداشتم و به لیدی باگ تقلبی گفتم به حاکماث حمله کن.
تمام شد
خداحافظ
........
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیبود
ممنونم
؟؟
هویت مایورا لو رفت
بله
وایی عالی
ممنونم
قشنگه ولی زیاد منفی هست داستانت بنظرم مثبت بود خوب بود(نظر من)
ممنونم بابت نظر نه در آینده یعنی از پارت های بعد (مثبت +) میشه
عالیییییی بود
خيلي خوب بود 💖
ممنونم